پرویز امینی کارشناس مسائل سیاسی، در مورد موضوعات مختلفی از جمله آرایش سیاسی کشور، قطبها و فضاهای گفتمانی موجود، شاخصهای گزینه اصلح و دلایل تکثر نامزدها در این دوره اظهار نظر کرد که متن کامل این مصاحبه در ادامه میآید:
با توجه به اینکه کمتر از دو ماه تا برگزاری انتخابات 24 خرداد زمان باقی است ارزیابی شما از آرایش سیاسی کشور و شکلگیری ائتلافهای متعدد در حوزه سیاسی چیست؟
اگر بخواهیم خیلی شفاف و روشن در این باره اظهار نظر کنیم باید گفت که فضای سه قطبی تغییر نکرده است. درست است که افراد و اشخاص بیشتری به صحنه انتخابات ورود کردهاند اما این به آن معنا نیست که در قطب های انتخاباتی تغییری داده باشد چرا که غالب آنها فاقد ما به ازای اجتماعی هستند و صرف تعدد و تکثر و ائتلاف یا عدم ائتلاف برای فرد موضوعیت سیاسی ایجاد نمیکند.
در این انتخابات سه قطب شکل خواهد گرفت. قطب به جریاناتی گفته میشود که مسائل اصلی انتخابات حول و حوش آنها شکل بگیرد. یک قطب جریان دولت است که پایگاه اجتماعی نسبتا تثبیت شده و پایداری دارد که این ظرفیت را برای آنها ایجاد میکند که یک قطب انتخابات باشند و ذیل خرده گفتمان عدالت قرار گیرند. قطب دیگر انتخابات، جریان اصلاحات است که همواره از یک پایگاه اجتماعی مشخصی برای حضور در انتخاباتها برخوردار است و در چارچوب خرده گفتمان آزادی در انتخابات حضور خواهد داشت. قطب سوم نیز قالیباف است؛ قالیباف با ظرفیتی که در شهر تهران ایجاد و رضایت نسبی که در این شهر تولید کرده است و یک نوع همگرایی که امروز بین ذهنیت اجتماعی با مسئله پیشرفت وجود دارد، میتواند با خرده گفتمان پیشرفت قطب سوم انتخابات را شکل دهد.
دولت در انتخابات باشد آرایش به پایداری نمیرسد
شما جبهه پایداری را به عنوان یک قطب انتخابات نمیدانید؟
درست است که جبهه پایداری به عنوان یک جریان موثر در انتخابات حضور دارد اما در حال حاضر قطب انتخابات محسوب نمیشود. چرا که اولا پایگاه اجتماعی آن با دولت مشترک است و هنگامی که خود دولت در انتخابات به عنوان یک قطب حضور دارد دیگر آرای دولت به پایداری نمیرسد.
دولت مستقر فاقد یک پایگاه اجتماعی-سیاسی موثر همانند سال 84 و 88 است
یعنی شما معتقدید کسانیکه در سال 84 به احمدینژاد رای دادند دوباره حاضر هستند به گزینه او رای بدهند؟
در حال حاضر پایگاه دولت بیشتر جنبه اقتصادی و خدماتی دارد و دولت مستقر فاقد یک پایگاه اجتماعی-سیاسی موثر همانند سال 84 و 88 است.
این ظرفیت سیاسی-اجتماعی دولت به پایداری منتقل شده است؟
میخواهم درباره همین بحث کنم که وقتی دولت این پایگاه را از دست داده، این پایگاه به بخشهای دیگر سرریز میشود. اما آن آرای دولت که متکی به یارانه،مسکن مهر و کارهای خدماتی و عمرانی است به پایداری منتقل نمیشود اما بهترین ظرفیت برای جذب آراء سرریز شده اجتماعی و سیاسی دولت و احمدی نژاد ، جبهه پایداری است. در حالیکه این پایگاه برای پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری کافی نیست و اکثریت پایگاه اجتماعی دولت همان طیف اقتصادی -خدماتی هستند.
مشکل دیگر پایداری این است که در شرایط برزخ سیاسی قرار دارد؛ وقتی انتخابات شکل میگیرد نامزدها و گرایشهای حاضر در انتخابات به دو موضع تقسیم می شوند، موضع حفظ وضع موجود و تغییر وضع موجود و کسانی که موضعی بینا بین داشته باشند موضوعیت خود را از دست می دهند. اما در حال حاضر پایداری نماینده هیچکدام از این دو موضع نیست یا لااقل بهترین نماینده هیچ کدام از این دو موضع اصلی نیست.
یعنی منظور شما این است که جبهه پایداری شفافیت سیاسی نداشته است؟
موضع آنها به صورتی است که نه برای موافقان وضع موجود و نه برای مخالفان وضع موجود در اولویت انتخاب قرار نمی گیرند. شاید به این دلیل است که احتیاط بیش از حدی به خرج میدهند. آنچه درباره آنها میتوان گفت این است که در حال حاضر جبهه پایداری بیشتر دچار نوعی «بیعملی سیاسی» است در حالیکه ما به انتخابات خیلی نزدیک شدهایم. جریان دولت نماینده وضع موجود است و دو قطب دیگر قالیباف و اصلاحطلبان طرفداران تغییر وضع موجود را نمایندگی می کنند.
شما چرا ائتلافهای سهگانه و پنجگانه را در قطببندیهای سیاسی موثر نمیدانید؟
ائتلاف پنجگانه یک عنوان است و فاقد یک ما به ازای اجتماعی موثر و واقعی است بنابراین موضوعیتی در انتخابات پیدا نخواهد کرد.
قالیباف شانس اصلی ائتلاف سهگانه است
ارزیابی شما از سرمایه رای حداد و قالیباف چیست؟
شانس اصلی ائتلاف سهگانه این است که با قالیباف به انتخابات ورود کنند. چرا که قالیباف ما به ازای اجتماعی دارد. مردم برای رای دادن باید دلیل قانعکنندهای داشته باشند و در این زمینه قالیباف میتواند ادعا کند که من در حوزه شهری خدماتی داشتهام و کارنامه قابل دفاعی دارم بنابراین در این صورت انگیزهای برای رای دادن به وی وجود دارد.
بنابراین از نظر شما اگر آقای حداد و ولایتی با قالیباف ورود کنند شانس خواهند داشت؟
این دو نفر(حداد و ولایتی) نسبت به قالیباف در انتخابات زمینه آنچنانی ندارند چراکه از یک ما به ازای واقعی اجتماعی قابل توجه و در سطح انتخابات ریاست جمهوری برخوردار نیستند.
اگر جریان هاشمی به عنوان دولت ائتلافی بر روی ولایتی سرمایهگذاری کنند ممکن است که وزن وی بیشتر شود؟
انتخابات یعنی ارتباط با بدنه اجتماعی و کسی که برای انتخابات کاندیدا میشود باید با این بدنه تعامل برقرار کرده باشد.
با این تحلیل شما پس چرا شخصی مانند حداد در انتخابات مجلس در تهران نفر اول میشود؟
انتظارات مردم از انتخابات مجلس با ریاست جمهوری متفاوت است و تفاوت مهمش این است که از نماینده مجلس انتظار اجرایی ندارد. بنابراین خصوصیات اخلاقی و شخصیتی افراد مهم می شود. نفرات اول تهران همگی در مجلس نهم مثل ابوترابی و آقا تهرانی و حداد تقریبا واجد همین ویژگی ها هستند. البته این امر به این معنی نیست که اگر حداد بیاید رای پایینی دارد بلکه مسئله این است که او نمیتواند یک ظرفیت عظیم اجتماعی بسازد. بنابراین قالیباف بیش از حداد و ولایتی توانایی ایجاد یک ظرفیت مردمی را دارد. اما از اصلیترین مشکل قالیباف این است که سیاسی به معنای درست کلمه یعنی یک سیاست ورز حرفه ای نیست.
اختلافات قالیباف با بدنه مذهبی جامعه چطور؟
این موارد از عاملهای بعدی است. انتخابات ریاست جمهوری ماهیت کاملا سیاسی دارد و رئیس جمهور در درجه اول یک فرد سیاسی است و اجرا در درجه دوم قرار دارد. انتخابات ریاست جمهوری از نظر سیاسی بسیار مهم است. آنقدر که فردی همانند موسوی که 8 سال نخست وزیر و عضو کمیته سیاسی حزب جمهوری اسلامی بوده در انتخابات نمیکشد و ستادش کارایی لازم را ندارد چرا که در انتخابات باید برای حرف زدن ایده داشت و هر هفته یکبار باید حرف تازهای بزنید و اگر به صورت رسمی تبلیغات آغاز شود لازم است که فرد روزی سه بار اظهار نظر کند. بنابراین نامزدها باید بدانند که چه میخواهند بگویند و باید کسانی باشند که به آنها مشورت سیاسی دهند.
قالیباف گفت که من تکنوکرات هستم با اینکه نمی دانست تکنوکرات چیست. او برعکس باید میگفت که من طرفدار تخصص و استفاده از ابزارهای جدید هستم و این به معنای تکنوکراسی نیست؛ قالیباف با این موضع گیری درباره تکنوکراسی نشان داد که سیاسی نیست.
ممکن است سیاسی نبودن قالیباف منجر به رای نیاوردن وی شود؟
بله، همین عامل باعث شد که قالیباف در سال 84 هم رای نیاورد در حالی که وی میتوانست آرا را بگیرد. اما به دلیل غیر سیاسی بودن او و مشاورانش این اتفاق نیفتاد.
به نظر شما اعضای ائتلاف سهگانه میتوانند مکمل یکدیگر باشند؟
خیر، ائتلاف قالیباف یکی از اشتباهات راهبردی او بود.
اما اگر او بخواهد مذهبیها را هم جمع کند باید چنین کاری انجام میداد؟
راهش این نبود چرا که هزینهها از فوایدش بسیار بیشتر است. قالیباف در این ائتلاف هفت خطا مرتکب شد که قبلا آنها را طرح کردهام. چرا که وی ظرفیت اجتماعی خوبی در شهرداری تهران داشت و عامل اهمیت او در حوزه سیاست، کار اجتماعی قالیباف در شهرداری بود که وی این ظرفیت را به حوزه سیاسی منتقل کرد. از طرف دیگر حداد و ولایتی نه تنها مشکل قالیباف را با مذهبیها حل نمیکنند بلکه به دلیل ائتلاف با قالیباف خودشان هم با مذهبی ها دچار مشکل پیدا میشوند. در شرایطی که ما امروز دچار تکثر و خردهگفتمانهای بسیاری هستیم نامزدها باید دارای انعطاف در حوزه اجتماعی باشند؛ حداد و ولایتی دو چهره تثبیت شده اجتماعی هستند و وقتی قالیباف با آنها ائتلاف میکند یعنی اینکه قالیباف چیزی شبیه به آن دو است.
شما برای ائتلاف پنجگانه هیچ ظرفیتی قائل نیستید که مثلا جریان راست سنتی به ابوترابی تمایل داشته باشد؟
ابوترابی شخصا میتواند آرای خوبی داشته باشد. اما این مسئله ربطی به ائتلاف پنجگانه ندارد و جریان راست سنتی ندارد. جریان راست سنتی مدتهاست که از متن سیاست ایران به حاشیه رفته است و موضع اخیر عسگراولادی درباره موسوی و کروبی آنها را بیشتر به حاشیه برد.
نظر شما درباره کاندیداتوری سعید جلیلی چیست؟
او برای جبهه پایداری بهترین گزینه است و در جریان مذهبی نیز محبوبیت دارد.
سعید جلیلی یک «سرمایه نمادین» محسوب میشود
علت آن چیست؟
خصوصیات شخصیتی سعید جلیلی طوری است که یک «سرمایه نمادین» محسوب میشود. در واقع در حالی که شما هیچ تصور محسوس و عملی از جلیلی ندارید. ویژگیهایی همچون سادهزیستی، خودساختگی، اعتقاد به شعارهای انقلابی و دینی، مستقل و مردمی بودن برای جلیلی جذابیت میسازد. نکته مهمتر این است که او خودش را از فضای سیاسی دور نگه داشته است برعکس لنکرانی که حضور زیادی در رسانه دارد. وقتی کسی در حاشیه قرار دارد به طور طبیعی انتظارات و کشش اجتماعی نسبت به وی بیشتر است. بنابراین به خاطر همین شاهد هستیم که با توجه به در حاشیه بودن جلیلی، کشش بیشتری از لنکرانی در بدنه مذهبی ها نسبت به او وجود دارد.
به نظر شما آیتالله مصباح تا چه حد میتواند ظرفیت پیروزی جبهه پایداری باشد؟
آقای مصباح سرمایه بزرگ و درجه اول پایداری است و بدون وی پایداری موضوعیتی نخواهد داشت. در واقع سرمایه نمادین پایداری در آقای مصباح تجلی دارد و تعلق خاطر بدنه های مذهبی به جبهه پایداری نتیجه چسبندگی آنها به مصباح است.
با توجه به اینکه اخیرا ارگان دولت نام محمدرضا رحیمی را نیز به عنوان یکی از کاندیداهای احتمالی این جریان معرفی کرده است، تحلیل شما از آرایش انتخاباتی دولت چیست؟
دولت و احمدینژاد حرف نهایی خود را در حال حاضر نمیزنند. اما دولت قطعا یک فردی را در انتخابات وارد میکند.
هیچ یک از نامزدها سرمایه اولیه انبوهی ندارند
اینکه گفته میشود جبهه پایداری میخواهد با گرفتن سرریز و عقبه دولت، گفتمان سوم تیر را احیا کند، به نظر شما تا چه حد موفق خواهد شد؟
فعلا ما شرایط متکثری داریم و نظرسنجیها نشان میدهد آرای همه نامزدها زیر 15 درصد است و وقتی زیر 15 درصد باشد، فاصلهها میلیمتری است که با عالم واقع نیز مطابقت دارد. لذا هیچ یک از نامزدها سرمایه اولیه انبوهی ندارند. حتی قالیباف و خاتمی. لذا آنچه در انتخابات مهم میشود کنشهای سیاسی است. هرکس بتواند بازی بهتری را مدیریت کند، که خطای کمتری نیز داشته باشد موفقتر است. در حدی که ممکن است یک خطای سیاسی فرد را از عرصه بیرون کند و ما میبینیم مشکلات جریانات سیاسی دقیقا همین جا است که بازی سیاسی را بلد نیستند.
مثلا احمدینژاد در انتخابات 84 چند جمله کلیدی داشت و انتخابات حول همان چند جمله شکل میگیرد. مثلا او گفت که من وارد منطقه ممنوعه شدم که یک شکاف اصلی در انتخابات ایجاد کرد و از سوی دیگر گفت که پول نفت را بر سر سفرهها میآورم. اما به طور مثال قالیباف فکر کرد آراء حزبالهیها را دارد و باید آراء طبقه متوسط را بگیرد و به همین دلیل با ادبیات آنها و با شعار زندگی برازنده ایرانی با آنها حرف میزد. در حالی که توجه نداشت طبقه مذهبی نیز صدای او را میشنوند. بنابراین قالیباف در این زمینه آنقدر افراط کرد که جریان حزبالله و مذهبی که به وی متصل هم شده بود، کاملا کنده شد در حالی که قالیباف بعد از صندلی داغ شبکه دو که درباره برادر شهیدش صحبت کرد، کاملا برای طیف مذهبی توجیهپذیر شد.
احمدینژاد بهترین کنشگر سیاسی این روزهاست
به نظر شما بهترین کنشگر سیاسی در حال حاضر چه کسی است؟
به لحاظ تکنیکی و فنی احمدینژاد بهترین کنشهای سیاسی را داراست اما خطاهای استراتژیکش آنها را تحت الشعاع قرار داده و اثرش را کم کرده است و قالیباف پرخطاترین نامزدهاست. تمرکز احمدی نژاد در استحکام سبد رای تثبیت شدهاش است که در شهرهای کوچک، حاشیه و جنوب شهرهای بزرگ و روستاهاست. این پایگاه اجتماعی تحت تاثیر تبلیغات سیاسی و رسانهای قرار نمیگیرد و بسیار کند نظر آنها تغییر میکند. اما در عین حال باید توجه کرد با این وجود احمدینژاد شانس بالاتری نسبت به بقیه ندارد. نیکزاد از دولت نماد پایگاه طبقاتی کسی است که برای مردم مسکن و خدمات ایجاد کرده است لذا او میتواند این آراء را جذب کند.
یعنی با این حساب اگر جلیلی روی کار بیاید زیر سایه نیکزاد میرود؟
خیر. منظور بنده این است که پایگاه اجتماعی خدماتی دولت را دیگر جلیلی نمیتواند بگیرد. اما جلیلی یا لنکرانی میتوانند آرا طیف مذهبی را جذب کنند. در ریاستجمهوری در واقع تودههای وسیعی هستند که رای میدهند و این پایگاه بسیار مهم است. در حال حاضر هیچ کس نمیتواند بگوید من یارانهها را قطع میکنم و در واقع احمدینژاد یک ارتش یارانهای ایجاد کرد که برای او دستاوردهای سیاسی داشت.
فکر میکنید در این فضا اگر جلیلی بیاید ممکن است انتقاداتی همچون اجرایی نبودن به وی وارد شود؟
میتوان بررسی کرد که اصلا آیا جلیلی در فضای رسانهای نیز میتواند موفق باشد و از آن به نحو احسن استفاده کند یا خیر؛ کما اینکه الان در بحث مذاکرات ما شاهد استفاده از فضای رسانهای هستیم و میتوانیم این نکته را بسنجیم. جلیلی اگر بخواهد از تلویزیون استفاده کند آیا بیش از آنچه در حال حاضر بهره میبرد، موفق خواهد بود؟ ممکن است برای برخی ها، رسانه به ضررشان باشد.
آمدن یا نیامدن هاشمی به صورت تؤامان مطرح است
ارزیابی شما از فعالیتهای انتخاباتی هاشمی چیست؟
هاشمی دو نیروی تنظیم کننده رفتار دارد. یک نیروی غریزی و یک نیروی عقلانی و تصمیم هاشمی وابسته به غلبه کدام یک از این دو نیروهاست. نیروی غریزی به عنوان نیروی رانشگر نوستالژی امپراتوری دهه 70 و بازگشت به آن است خصوصا با توجه به شرایط کنونی که در دوران ضعف قدرت قرار دارد و همین نیرو او را از لحاظ روانشناسی برای بازگشت تحریک میکند. نیروی عقلانی، نیروی بازدارنده است که تجربه شکستهای متوالی ده تا پانزده سال اخیر اوست. این دو بر روی هاشمی تاثیر گذار است و هر کدام که بر وی غلبه کند، مشخص میشود که او به انتخابات میآید یا خیر. بنابر این اگر بگوییم که او قطعا میآید یا خیر یک خطای سیاسی است. لذا احتمال آمدن یا نیامدن هاشمی به صورت تؤامان مطرح است.
چهار راه پیش روی احمدی نژاد در صحنه سیاست ایران وجود دارد
برای تائید صلاحیت مشایی فشار احمدینژاد مؤثر خواهد بود؟
ظرفیت احمدینژاد به لحاظ اجتماعی و سیاسی در حال حاضر پایان یافته است. تفاوت احمدینژاد با اصلاح طلبان در سال 88 و حوادث بعد از انتخابات در این است که آنها از یک پایگاه اجتماعی با تعلقات ایدئولوژی و عاطفی برخوردار بودند و از این طریق آنها صحنه اجتماعی را پر میکردند. اما احمدینژاد چنین پایگاهی را از دست داد. بدنه اجتماعی که در روستاها به احمدینژاد رای میدهد، رای سیاسی نمیدهد که احمدی نژاد بتواند آنها را برای فشار به حاکمیت بسیج کند. همچنانی که در سال 88 و در جریان انتخابات و حوادث بعد از آن نیز احمدی نژاد نتوانست این پایگاه اجتماعی که تعلق خدماتی به دولت دارند را به نفع خود بسیج اجتماعی و سیاسی کند. برای فشار به حاکمیت به پایگاهی ایدئولوژیک و سیاسی نیاز است که حاضر باشد هزینه های این چالش را بدهد که از این نظر پایگاه سیاسی و اجتماعی احمدینژاد ریزش پیدا کرده است. بنده یک بحثی درباره آینده سیاسی احمدینژاد دارم که مطرح خواهم کرد. چهار راه پیش روی احمدی نژاد در صحنه سیاست ایران وجود دارد که بعدا مفصل راجع به آن بحث خواهم کرد.
اما شما معتقد بودید که احمدینژاد یک کنشگر قوی سیاسی است؟
درست است او یک کنشگر قوی بوده اما به این معنا نیست که خطا نمیکند. درباره هاشمی تفکری در دهه 60 و 70 وجود داشت که اگر یک فرد سیاسی در جامعه باشد آن شخص هاشمی است. اما هاشمی امروز نتیجه خطاهای سیاسی اوست. باید بدانید که سیاست بسیار پیچیده است. اگر کسی میخواهد به جمهوری اسلامی در عرصه سیاسی کمک کند باید کار سیاسی بلد باشد و اگرنه هزینههایش از فوایدش بیشتر خواهد شد.
Sorry. No data so far.