دومین نشسست از سلسله نشست های «مشق حماسه» با موضوع آسیبشناسی 34 سال انقلاب اسلامی، عصر روز گذشته به همت جبهه حماسه سازان انقلاب اسلامی و با حضور شهریار زرشناس، سیدعباس فاطمی، مجتبی شاکری و یعقوب توکلی در سالن شماره 2 مرکز فرهنگی سید الشهد(ع) برگزار شد.
در این نشست شهریار زرشناس به بررسی دوره های تاریخی تهاجم فرهنگی بعد از انقلاب اسلامی پرداخت. وی قبل از ورد به این بحث به طلیعه عالم نو و تازه توسط انقلاب اسلامی اشاره کرده سر منشا هجمههای فرهنگی به سمت انقلاب را از استیلای غرب دانست.
وی گفت: هر عالمی که به دوران انحطاط و تا انقراض خود می رسد دارای مشخصه هایی است. عالم غرب هم که به این دوران رسیده است این گزینه ها را داراست. یکی از گزارههایی که نشان میدهد عالمی به دوران انحطاط خود رسیده است ظهور و بروز عالمی نو و جدید است. انقلاب اسلامی ایران طلیعه عالمی نو بود. گرچه انحطاط غرب قبل از آن هم آغاز شده بود اما با این طلعه عالم نو و تازه بیش از پیش مشهودتر شد. اما دوران انحطاط تا انقراض عالمی به معنای افول کامل استیلای آن نیست چنان که طلیعه انقلاب اسلامی زمانی به وقوع پیوست که عالم غرب با همه انحطاط٬ استیلای خود را داشت و همچنان نیز دارد. ابتدای قرن پانزدهم ایران منادی عالمی نو بود که طبیعتا در مقابل٬ ایستادگی عالم مسلط(غرب) را نیز در پی داشت. باید توجه کرد که غرب نه تنها در مقابل عهد تازهای که انقلاب با خود آورد؛ قبل از آن هم با افکار سوسیالیستی به مبارزه پرداخته بود. اندیشههای سوسیالیستی که به گونه ای در متن اندیشههای عهد غربی بود و مانند خودشان اومانیست بود٬ سکولار و مدرن بود هم با ناتوهای نظامی و فرهنگی لیبرال ها مواجه شد. عالمی که مقابل افکار سوسیالیستی شوروی تحملی به خرج نمیدهد چه انتظاری است که در برابر انقلاب اسلامی که جدیترین چالش برای افکار غرب بود را بپذیرد؟!
زرشناس افزود: انقلاب اسلامی و عهد نو و جدید اسلامیش چون که در حال گذار بوده لاجرم در تعامل با عالم غرب برآمد تا بتواند در فضایی مناسب به نقادی منصفانه بپردازد. اما مشکلی در میان وجود داشت. ما پیش نیاز این نقد منصفانه را نیاموخته بودیم. ما هیچ درک درستی از عالم مدرن و اقتضائات غرب نداشتیم. ما 15 تا 20 سال نمیدانستیم که علم مدرن برای خود هویت مستقلی دارد. بروکراسی غربی که میراث رضا خان و محمد رضا پهلوی بود به خودی خود ذاتیاتی دارد. گمان میکردیم با یک مدیر مسلمان تمام مشکلات حل و فصل میشود. 20 سال نا آگاهی ما از چنین مسائلی منجر شد تا انقلاب فرهنگی به دست عبدالکریم سروش عقیم بماند و از بین برود.این غفلت ناشی از جهل و نداشتن درک تئوریکمان بود.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، جهل و ناآگاهی متفکران ما در بیست سال نخستین انقلاب را توامان با اگاهی غربیان از ما دانست و توضیح داد: این آگاهی غربی ها در مقابل جهل ما به تهاجم فرهنگی منجر شد.
این استاد دانشگاه در تعلیل سردرگمی مسئولین فرهنگی در تصمیم گیری گفت: ما مسئول نماز شب خوان داریم. مومن و متعهد هم هستند اما مشکلی که وجود دارد نا آگاهی آنهاست. برخی از مسئولین ما واقعا نمیدانند مانیفست سینما چیست. ادبیات داستانی و رمان چیست. از لوازم ژورنالیسم اطلاعی ندارند. همین مسئله موجب سردرگمی آنها در تصمیم گیری می شود.
وی در ادامه سخنان خود با تقسیم بندی دوره های تاریخی تهاجم فرهنگی، تشریح کرد: با توجه به این که قبل از سال 60 کشور در فضای آشفتهای به سر می برد٬ تقسیم بندیها را از سال 60 شروع میکنم. از سال 60 تا 68 دوره اول تهاجمهای فرهنگی است. موج دوم آن از سال 69 تا 76 و بالاخره موج سوم 76 تا 88 است که یک تهاجم فرهنگی و جنگ نرم تمام و کمال به شمار می رود.
او در شرح دوره های تهاجم فرهنگی افزود: دوران 60 تا 67 زمان حرکتهای نهانی است. این حرکت ها به رهبری سروش تحقق یافت. تمام شاگردان سروش آرایش فرهنگی کشور را در دست گرفتند. مطبوعات٬ سینما٬ نظام اموزش عالی و … در سیطره آنها بود. حتی شورای عالی انقلاب فرهنگی نیز زیر دست خود سروش فعالیت میکرد. کیهان و اطلاعات آن زمان زمام دار فعالیتهای فرهنگی بودند. کیهان٬ زن روز و کیهان فرهنگی از نشریات جریان ساز بود که در نهایت هم کسانی که کیهان را اداره میکردند به حلقه کیان معروف شدند. تمام این فعالیت ها با تابلو انقلاب صورت میگرفت. شمس الواعظین به سلمان رشدی و رمانش جایزه میداد. نویسندهها و کتابهایی که قبل از انقلاب هم به آنها وقعی نمیگذاشتند به دست سروش و همراهانش ترجمه و چاپ می شد. این حرکت ها از زیربناهای تهاجم فرهنگی شمرده می شود و به معنی سازماندهی و جذب نیرو بود.
زرشناس سالهای 67 تا 76 را به عنوان موج دوم هجمه های فرهنگی دوران تابلو بالا نامید و ادامه داد: با شرایط سیاسی که در کشور حاکم شد، خصوصا قطعنامه و اوضاع آن روزها این افراد مجال حرکت های چراغ روشن را پیدا کردند. یکی از اولین مقدمات نمایان سروش به عنوان رهبر فکری٬ نشر مقالههای نظریه قبض و بسط تئوریک شریعت بود. این مقالات در حقیقت مانیفست روشن و مبرهن نئولیبرال است. با ورود این طرز تفکر به طور آشکارا نوع جدیدی از التقاط رواج پیدا کرد. این التقاط نه نوع التقاط مجاهدین بود و نه از نوع التقاط پوزیتیویستی بارزگان بلکه نگاه التقاطی نئوپوزیتیویست و نئولیبرالی برگرفته از اندیشه های پوپر و هایک و اندیشمندان غربی بود. البته تا اینجا هم جذب نیرو و سازماندهی پنهانی مد نظر بوده که با تابلو تفکر و اندیشه باز کار خود را پیش میبردند. اما با حلقه کیان یا بنیاد کیان و نیز مقاومتهای تئوریکی که در مقابل سروش انجام شد، این جریان رسما فعالیت های خود را آشکار کرد. این فعالیت ها تحت عنوان مدیریت علمی هویت خود را مشخص نمود. نهضت ترجمه این جریان هم در این دوره اتفاق می افتد. عمدتا هم آثار نویسندگانی ترجمه می شود که عضو ناتو فرهنگی غرب بودند.
شهریار زرشناس دوران بعد از سال 76 تا 88 را دوران بلوغ جریان مدیریت علمی یا تکنوکرات معرفی کرد و گفت: در این سالها این جریان دیگری دست بالا را گرفته و به سوی حاکمیت دو گانه در حال حرکت بود. به طوری که در این دوره با جنگ نرم تمام عیارشان مواجه شدیم. ارتباط های داخل و خارجشان بیشتر شد. به طوری که مخالفان برجسته حکومت کتاب می نوشتند و در داخل کشور به زیر چاپ میرفت. کتابهای آقای کاتوزیان از جمله کتب درسی شد. در حالی که باید توجه کرد این قضیه ها دقیقا همان به راه انداختن جریان نئولیبرالیستی به شمار می رود.
وی در خاتمه مباحث خود از لزوم ساماندهی استراتژی فرهنگی انقلاب سخن گفت و آن را لازم الاجرا برای همه نهاد های فرهنگی دانست. وی افزود: این استراتژی باید به صورت دقیق در بر دارنده مانیفستهای مختلف انقلابی باشد که امیدوارم رئیس جمهور اینده حداقل 40 درصد شرایط فعلی فرهنگی را تغییر دهد.
Sorry. No data so far.