«مجیدی مجیدی» پس از آنکه توانست توفیقات بسیاری را در دنیای بازیگری به دست آورد، وارد عالم کارگردانی شد.
نخستین فیلم بلند سینمایی مجیدی در سال ۷۰، یعنی درست ۱۰ سال پس از ورودش به عالم بازیگری ساخته شد. «بدوک» فیلمی بود که میتوانست خبر از تولد کارگردانی دغدغهمند داشته باشد. فیلم، داستان یک برادر و خواهر به نامهای جعفر و جمال است که بعد از مرگ پدرشان، در روستا توسط یک راننده ربوده شده و با فروخته شدن جعفر به عبدالله، از هم جدا میشوند. جعفر به همراه دیگر بچههای ربوده شده برای عبدالله کار کرده و جمال نیز به مدرسه اعراب در پاکستان منتقل میشود. جعفر برای یافتن خواهر خود راهی پاکستان میشود. او پس از یافتن دخترهای ربوده شده به گمان اینکه خواهرش جمال همراه بقیه با لنج در حال خروج از پاکستان هستند مخفیانه همراه آنها سوار لنج میشود و… «. مجیدی در نخستین تجربه فیلمسازیاش، توانست به همراه» سیدمهدی شجاعی «، فیلمنامه این کار را نوشته و» محمد کاسبی «که آن زمان دیگر، رفیق دیرینه او در سینما به حساب میآمد را برای بازی در نقش اول فیلمش برگزیند.
بدوک سر و صدای بسیار به پا کرد و توانست در نخستین نمایش خود در دوره دهم جشنواره فیلم فجر در سال ۷۰، سیمرغ بلورین بهترین فیلم اول را برای مجیدی به ارمغان آورده و در بخش اصلی آن دوره از جشنواره، در حالی که بزرگانی چون» بهرام بیضایی «برای فیلم مسافران،» رخشان بنی اعتماد «برای فیلم نرگس،» محسن مخملباف «برای فیلم ناصر الدین شاه آکتور سینما، مرحوم» علی حاتمی «برای فیلم دلشدگان،» مهدی صباغزاده «برای فیلم خانه خلوت،» علیرضا داوودنژاد «برای فیلم نیاز و» عزیز الله حمیدنژاد «برای هور در آتش حضور داشتند، دیپلم افتخار بهترین فیلمنامه را از آن خود کند و این شروعی بود که نوید از تولد یک کارگردان بزرگ در سینمای ایران میداد.
ظاهرا ماجرای ساخت این فیلم به رهبر معظم انقلاب هم میکشد. خود مجیدی در گفتگوی مشهوری این واقعه را این طور تعریف می: کند: اولین دیدار من با آقا بر میگردد به سال ۷۰ و فیلم بدوک. این فیلم برای من منشا اتفاقاتی هم شد و البته مصداق بسیار خوبی است که تفاوت نگاه آقا را با مسئولین فرهنگی نظام برای شما عرض کنم. این فیلم را به همراه جمعی از هنرمندان و مسئولین در جلسهای که اقا هم حضور داشتند دیدیم. فیلم که تمام شد آقا به شدت برافروخته و ناراحت شدند. این عین عبارت آقاست: اگر فیلم مبتنی بر درام است که حرفی نیست ولی اگر مبتنی بر واقعیات است من حرف دارم. آقای سید مهدی شجاعی که نویسنده فیلمنامه بود گفت متاسفانه مبتنی بر واقعیات است و من هم ادامه دادم که این فیلم فقط گوشهای از واقعیت است و اگر میخواستیم همه آن را نشان دهیم فیلم ظرفیت این همه تلخی را نداشت. و باز این عین عبارت آقاست که خطاب به مسئولینی که آنجا بودند گفتند: اگر چنین است چرا به ما نمیگوئید. چرا به ما گزارش داده نمیشود؟» با همین لحن که بعدها از ما گزارش خواستند و ما هم گزارشهایمان را مکتوب کردیم و فرستادیم و اولین نتیجه آن این بود که کل مسئولین آن منطق عوض شد. مجیدی از این بعد مسیر عدالتخواهانهاش را با ترسیم یک فقر باشکوه در همه فیلمهایش ادامه داد.
فیلم بعدی مجیدی، ۴ سال بعد ساخته شد. طبیعتا حساسیت کارگردانی بزرگی چون مجیدی برای تولید دومین فیلم حرفهاش، نیاز به این مدت زمان نیز داشت. البته مجیدی در طول این ۴ سال چندان هم بیکار نبود چرا که علاوه بر کار کردن بر روی فیلمنامه فیلم بلندش سینماییاش، فیلمهای کوتاهی نیز ساخت که «آخرین آبادی» محصول همین دوران است.
فیلم بعدی او یعنی «پدر»، اتفاق بزرگ زندگی هنری مجیدی در دوران فیلمسازیاش است. «پدر» نمونه کمال یافتهتر «بدوک» در توجه به ظرایف چارچوبههای دغدغهمند دنیای مجیدی بود که با احساس والایی به تصویرکشیده شده بود. مجیدی فیلمنامه این کار را نیز به همراه «سیدمهدی شجاعی» به رشته تحریر درآورد و باز هم از «محمد کاسبی» برای بازیگر نقش اول فیلم خود بهره برد.
این اثر، قدم رو به جلویی در کارگردانی مجیدی به حساب میآمد، به گونهای که توانست علاوه بر اینکه در سال ۷۴ و در چهاردهمین دوره جشنواره فیلم فجر در حضور فیلمهای مهمی چون لیلی با من است (کمال تبریزی)، ضیافت (مسعود کیمیایی)، خواهران غریب (کیومرث پوراحمد)، بوی پیراهن یوسف و برج مینو (ابراهیم حاتمی کیا)، بازمانده (سیف الله داد)، نجات یافتگان و سفر به چزابه (مرحوم رسول ملاقلیپور)، گبه و نون و گلدون (محسن مخملباف)، سیمرغ بلورین بهترین فیلم را از آن خود نموده و علاوه بر اینجایزه مهم، سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد را برای «محمد کاسبی» و سیمرغ بهترین بازیگر نقش دوم زن را برای «پریوش نظریه» به ارمغان آورده و با حضور در فستیوالهای بین المللی، جوایز معتبری را کسب نماید که از آن جمله میتوان به جایزه دلفین طلایی برای بهترین فیلم از سیزدهیمن جشنواره فیلم ترویا پرتغال، جوایز بهترین فیلمنامه، بهترین بازیگر نقش دوم مرد، بهترین بازیگر نقش اول مرد و بهترین فیلم از اولین جشنواره فیلم پنانگ مالزی، جوایز ویژه هیات داوران کنفدراسیون هنر و تجربه و بهترین فیلمنامه از طرف مدرسه هولدن از چهاردهمین جشنواره فیلم تورین ایتالیا، جوایز دوم هیات داوران و تماشاگران از جشنواره فیلم خانوادگی سئول کره جنوبی، جوایز بهترین بازیگر جوان و دیپلم افتخار هیئت داوری کودکان از شانزدهمین جشنواره فیلم آله کینو لهستان، تقدیر نامه فیلم برتر از چهاردهمین جشنواره فیلم لندن انگلستان، تقدیرنامه هیات داوران از بیستمین جشنواره فیلم سائوپولو برزیل اشاره کرد.
حالا دیگر مجیدی نه تنها یک کارگردان شناخته شده داخلی، بلکه یک کارگردان جهانی شده بود که جامعه هنری در چهار گوشه دنیا، برای نوع نگاه او و جنس دغدغههایش، احترام ویژهای قائل بودند.
اما این روند رو به رشد در کارگردانی مجیدی در سال ۷۵ و با ساخت فیلم «بچههای آسمان» به کمال رسید و توانست بزرگترین افتخارات بین المللی مجیدی تا به امروز را برای وی رقم بزند. «بچههای آسمان»، حلقه اتصال بیان احساسی یک زندگی شریف با حقایقی بود که وجود خارجی داشت و همین مهم، بر درک مضاعف مخاطب به هنگام تماشای فیلم و تاثیرپذیری او نقش بسزایی را ایفا مینمود. نمایش این فیلم در پانزدهمین جشنواره فیلم فجر توانست افتخارات بسیاری را به همراه بیاورد.
به مانند جشنواره چهاردهم، در این دوره نیز سیمرغ بلورین بهترین فیلم به «بچههای آسمان» رسید آن هم در شرایطی که فیلمهای قدرتمندی چون «سرزمین خورشید» احمدرضا درویش، «لیلا» ی داریوش مهرجویی و «مردی شبیه باران» سعید سهیلی نیز حضور داشتند. مجیدی در این دوره پا را فراتر گذاشت و توانست در حضور کارگردان بزرگی چون مهرجویی که فیلم قدرتمندی چون «لیلا» را در این دوره از جشنواره داشت، سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی را نیز از آن خود نماید و در اولین تجربه مستقل فیلمنامه نویسیاش، سیمرغ بهترین فیلمنامه را نیز به دست آورد تا سه سیمرغ اصلی جشنواره فیلم فجر دوره پانزدهم را در دستان خود ببیند. موفقیتهای فیلم در آن دوره از جشنواره، به همین سه سیمرغ ختم نشد چرا که «بچههای آسمان» توانست سیمرغ بهترین تدوین را نیز برای «حسن حسندوست» به همراه آورد و بدین ترتیب، درو کننده سیمرغهای آن دوره از جشنواره لقب بگیرد.
اما طوفان اصلی درو کردن جوایز برای این فیلم، در جشنوارههای خارجی و مهمتر از آن، شرکت در میان ۵ فیلم غیرانگلیسی زبان مراسم اسکار رخ داد. فیلم تا قبل از اسکار سال ۱۹۹۹، با استقبال بسیار زیادی در مجامع بین المللی همراه بود و حتی «راجرایبرت» فقید، نقد خوبی برای این فیلم نوشت و در ارزشگذاری، ۴ ستاره به «بچههای آسمان» داد اما با توجه به حضور فیلم «زندگی زیباست «روبرتو بنینی که با دید مورد پسند غربیها به موضوع هولوکاست پرداخته بود،» بچههای آسمان «در رقابتی ناجوانمردانه، نتوانست به مجسمه اسکار برسد اما این اتفاق به عنوان بزرگترین حضور بین المللی سینمای ایران تا دو سال پیش لقب گرفته بود.
«بچههای آسمان» در همان سال توانست با عقد قراردادی ۸۰۰ هزار دلاری، پخش کنندهای جهانی داشته باشد؛ اتفاقی که لااقل تا آن روز در سینمای ایران رخ نداده بود. ضمن اینکه فیلم در دیگر حضورهای بین المللیاش نیز افتخارت بزرگی را برای سینمای ایران کسب کرد که از آن جمله میتوان به جایزه بهترین فیلم از جشنواره فیلم لوکاس آلمان، جایزه بهترین فیلم از فستیوال بین المللی فیلم مونترال، جایزه اول سیفژ از شانزدهمین جشنواره فیلم اولو فنلاند، جایزه بهترین فیلم از یازدهمین جشنواره فیلم سنگاپور و جوایز کلیسای جهانی، تقدیرنامه منتقدان بین المللی، بهترین فیلم از نگاه تماشاگران و جایزه ویژه از بیست و یکمین جشنواره فیلم مونترال کانادا اشاره کرد.
اما این پایان مسیر مجیدی نبود…
Sorry. No data so far.