یکشنبه 28 آوریل 13 | 17:40

اصلاح‌طلبان می‌خواستند «تعلیق غنی‌سازی» را عقب‌نشینی نظام نشان دهند

اگر آقای روحانی بخواهد از عملکرد خود در پرونده هسته ای به عنوان نقطه ثقل کارنامه سیاسی اش بگوید، باید از دوستان اصلاحطلب خواست که از وقایع گذشته عبرت بگیرند و کاندیدایی را که از دید بسیاری از مردم به عنوان مقصر تحقیر ملی شناخته می شود، به عنوان نامزد اختصاصی خود معرفی نکنند.


دکتر علی اکبر ولایتی مشاور رهبر انقلاب در امور بین الملل چند روز قبل در نشست خبری در پاسخ به خبرنگاران در ارتباط با موضوع هسته ای با تاکید بر اینکه هم توقف و هم تاکید بر استفاده صلح آمیز از انرژی هسته ای که در دولت گذشته و این دولت تجربه شده است با تدبیر مقام معظم رهبری صورت گرفته است، گفت: «تجربه نشان داده که در موضوع توقف فعالیت ها غربی ها با جمهوری اسلامی صادق نبوده اند و خواسته های ما را تامین نکرده اند. پذیرش این موضوع هم از سوی جمهوری اسلامی ایران در آن زمان برای این بود که هم به دنیا و هم به غربی ها و هم به مردم خودمان نشان بدهیم که عقب نشینی در برابر دشمنان و غربی ها اثرگذار نخواهد بود. لذا از یک زمانی تدبیر رهبر معظم انقلاب و نظام بر این شد که به کارمان در چارچوب ان پی تی ادامه بدهیم.»ttaalig hasteee

البته این مسئله پیشتر در کتاب خاطرات حسن روحانی با عنوان «امنیت ملی و دیپلماسی هسته ای» هم آمده بود. سایت بی بی سی فارسی در گزارشی که به قلم محمد قوام درباره کتاب «آخرین بازمانده (خاطرات یک سیاستمدار جان‌سخت)» نوشته جک استراو (وزیر امور خارجه بریتانیا در سال های ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۶ و یکی از سه طرف مذاکرع کننده با ایران در مذاکرات سعدآباد که به پذیرش تعلیق انجامید) منتشر کرده، در این باره می نویسد: «قرار بود بعد از دیدار سه وزیر اروپایی با حسن روحانی دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران و سرپرست مذاکرات اتمی همگی به دیدن محمد خاتمی بروند. این برنامه با خوش‌بینی در جدول زمانی ساعت ۱۰ و نیم صبح گنجانده شده بود اما ساعت ۱۰ ونیم آمد و رفت و هنوز توافقی صورت نگرفته بود، به ویژه بر سر مورد حساس تعلیق غنی‌سازی اورانیوم. ناگهان دکتر روحانی اعلام کرد که وقتش است که همه برویم و رئیس‌جمهور را ببینیم.»

اما سه وزیر اروپایی به نوشته جک استراو از این پیشنهاد استقبال نکردند: «ما سه نفر به یکدیگر نگاه کردیم. دیگر همدیگر را خوب می‌شناختیم. من گفتم اما چیزی وجود ندارد که به خاطرش برویم و دیدار کنیم. دومینیک گفت برنامه‌های کاری ما در هواپیما و فرودگاه آماده است و یوشکا گفت ما خیلی خوشحال می‌شویم که برویم به کارمان برسیم. توافق را به وقت دیگری موکول کردیم و همه از صندلی‌ها بلند شدیم. بهت و حیرت بر چهره طرف ایرانی‌ها نشسته بود. ایرانی‌ها را دیدیم که رفتند دور هم جمع شدند. دکتر روحانی و دیگر مذاکره‌کنندگان شروع به تلفن زدن کردند. به تصور ما با رهبر و مشاورانش تماس می‌گرفتند.»

بی بی سی با اشاره به کتاب خاطرات روحانی می نویسد: «حسن روحانی در خاطراتش که از قضا آن هم در سال جاری منتشر شده توضیح داده که با محمد خاتمی تماس گرفته و او سفارش کرده که هرطور هست با وزرای اروپایی به توافق برسند. توصیه جدی او جلوگیری از شکست مذاکرات بود.» به روایت آقای روحانی او با دفتر رهبر ایران هم تماس گرفت و پس از آن که متوجه شد مانعی از سوی رهبر وجود ندارد، آماده برگشت به میز مذاکره و توافق نهایی می شود.» و نهایتا نتیجه این شد که «ایران تعلیق داوطلبانه غنی سازی اورانیوم و امضای پروتکل الحاقی را پذیرفت که اجازه نظارت دقیق تر و جزئی تری را به آژانس بین المللی اتمی می داد.»

در هر حال، این موضع گیری ولایتی که تأییدی رسمی بر روایت حسن روحانی و جک استراو به شمار می آید، باعث خرسندی جمعی از فعالان اصلاحطلب شده، چرا که به زعم آنها تأیید رهبری در ماجرای تعلیق هسته ای بار این ماجرا را از دوش آنان بر می دارد. آنان همچنین استدلال می کنند که سرتیم مذاکره هسته ای فردی به نام حسن روحانی بوده که عضو جامعه روحانیت مبارز است و پس از واگذاری مسئولیت خود در تیم مذاکره، با حکم رهبری در مجمع تشخیص مصلحت نطام حضور دارد. لذا اقدامات پیشین وی نیز با تأیید رهبری همراه بوده است.

188721_455اما آیا می توان بار سنگین تعلیق را اینگونه سبک کرد؟

واقعیت اینست دوم خردادی ها و تیم مذاکره دولت اصلاحات از مدت ها قبل قصد پذیرش تعلیق را داشتند و نهایتا رهبری هم در آخرین سکانس این ماجرا، خواسته آنان را پذیرفت. اما نکته اینجاست که آنها تصور می کردند که پذیرش تعلیق توسط رهبری؛ یک نوع عقب نشینی نظام است و رأی دهندگان حامی دوم خرداد، این را یک پیروزی برای اصلاحات به حساب خواهند آورد. همچنان که امیدوار بودند غرب هم آنان را به عنوان میانه روهای قابل اعتماد در ایران بپذیرد و امتیازات متقابل غرب به دولت اصلاحات، موجب رضایت عمومی در داخل کشور شود تا نتیجه آن را در انتخابات آتی ببینند. در واقع آنها طبق معمول جامعه ایران را یک جامعه قطبی فرض کرده بودند که قطب اصلی آن همان ۲۰ میلیون رأی خاتمی هستند و اگر مذاکرات هسته ای خوب پیش برود، همان طیف باز هم پای صندوق آمده و نتیجه مثبتی را برای اصلاحطلبان رقم خواهند زد.

حال آنکه تجربه های متعدد سیاسی نشان می دهد که جامعه ایران طیفی است. به همین خاطر شاهد بودیم که بسیاری از آراء همان طیفی که به دوم خرداد رأی داده بود، در پی این ماجرا از ایشان رویگردان شد، چراکه آنان این رخداد را یک عقب نشینی ملی و تحقیر تاریخی به حساب آوردند. این سرخوردگی اجتماعی در شرایطی رخ داد که پذیرش یا عدم پذیرش تعلق و تحریم های احتمالی، تأثیر مستقیم و آشکاری در معادلات اقتصادی آن زمان نداشت و در برابر این تحقیر سیاسی، امتیاز اقتصادی قابل توجهی نصیب مردم نشد، همچنان که به واسطه کارشکنی امریکا امتیاز سیاسی دندانگیری به اصلاحطلبان نرسید. ضمن اینکه سخنرانی بوش و معرفی ایران به عنوان عضوی از محور شرارت اصلاحطلبان را خوار و خفیف تر کرده بود و اندک امتیارات تیم جدید مذاکره(مرکب از شش کشور) دردی از دولت اصلاحات را درمان نمی کرد. همچنان که استراو می نویسد: «بسته‌ای از امتیازاتی ناظر به درخواست‌های ایران تدارک دیدند… اما خیلی دیر بود. در آن فاصله زمانی، به ویژه، چون آمریکا به طور روشمندی با سخنرانی محور شرارت اصلاح‌طلبان را متزلزل کرده بود، بازار ایران دچار رکود شده بود و اصلاح‌طلبان هم برای حیات سیاسی خود می‌جنگیدند، حال آنکه تندروها در حمله به آنها دوباره جسور شده بودند. بنابراین تعجبی در کار نبود وقتی کمال خرازی به نمایندگی از ایران پیشنهاد شش کشور را رد کرد…»

لذا این عقب نشینی کلا به ضرر دوم خردادی ها بدل گردید. آنهم در شرایطی که رسانه ها به این تحقیر دامن زده و اصلاحطلبان را مقصر وضع موجود قلمداد می کردند. بنابراین نشست بعدی که تنها یک ماه قبل از انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۴ (می ۲۰۰۵ در ژنو سوئیس) انجام می شد به تعبیر جک استراو «نشانه‌های توافق ضعیف تر از همیشه» داشت: «انتخابات ریاست جمهوری در ژوئن در ایران برگزار می‌شد. این بار توازن قدرت در ایران به کلی تغییر کرده بود.»59542

جک استراو گناه اصلی کارشکنی امریکا را به جان بولتون معاون وقت وزارت امور خارجه آمریکا نسبت می دهد که در لندن مستقر بود و علیه شخص وی که پایه اصلی مذاکرات بود، پروپاگاندا به راه می انداخت. در نتیجه وقتی انتخابات ۸۴ برگزار شد: «جان بولتون و دیگر نئوکان‌های آمریکا آنچه را کشته بودند، درو کردند.»

با این توضیحات معلوم می شود که حتی استراو هم به خشم اجتماعی ناشی از تعلیق هسته ای ایران معترف است و قبول دارد که اصلاحطلبان چوب این ماجرا را خوردند. اما آیا تأیید رهبری بار تعلیق را از دوش تیم مذاکره هسته ای دولت اصلاحات کم می کند؟

همچنان که پیشتر گفته شد؛ نه. دوم خردادی ها و تیم مذاکره دولت اصلاحات از ابتدا مایل به تعلیق و رفع کامل پرونده هسته ای در ازای حداقل امتیاز بودند و رهبری هم در آخرین مرحله این مسئله را پذیرفت. اما رهبر انقلاب با هوشیاری، آنان را در مقابل عواقب پیش بینی نکرده خواسته شان تنها گذاشت. رهبری که مهمترین سد تحقق خواسته های مختلف اصلاحطلبان و از جمله تعلیق فناوری هسته ای بود، خود را کنار کشید، تا آنها مستقیما با مردم رودررو شوند. مردمی که احساس می کردند تحقیر شده اند و نتیجه این احساسشان، کاهش اقبال عمومی اصلاحطلبان در انتخابات آتی و شکست آنان مقابل کاندیدای ناشناس اما مصمم بود.

بنابراین رهبری راه را برای اصلاحطلبان باز گذاشت تا به خواسته خود برسند، همچنان که چند ماه بعد با پیروزی احمدی نژاد در انتخابات ریاست جمهوری و شعارهای انتخاباتی وی مبنی بر بازسرگیری فعالیت کامل هسته ای، رهبری راه را برای این تصمیم بازگشت. در واقع رهبری به مصداق آیه «انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا(انسان: ۳)»، (ما راه را به او نشان دادیم، خواه شاکر باشد [و پذیرا گردد] یا ناسپاس)، هم اصلاحطلبان را در خواسته شان – مبنی بر تعلیق کامل هسته ای- یاری کرد و هم اصولگرایان را – در از سرگیری فعالیت هسته ای – و هر دو گروه هم پاسخ عمل خود را از مردم دریافت کردند.

hasan rohaniآنچه رخ داد این بود که با پیروزی احمدی نژاد در انتخابات و در روزهای اندک باقیمانده از دولت خاتمی، ایران رسما اعلام کرد مهر و موم تأسیسات اتمی اش را باز می کند و به تعلیق غنی سازی اورانیوم هم پایان خواهد داد. بدین ترتیب هم اصلاحات در انتخابات شکست خورد و هم گناه تعلیق هسته ای و تحقیر ملی برای همیشه بر گردن آنان افتاد.

شاید ذکر این نکات در این مقطع از نگاه برخی چندان مهم نباشد اما اگر آقای روحانی را در عرصه انتخابات ریاست جمهوری ببینیم که بخواهد از عملکرد خود در پرونده هسته ای به عنوان نقطه ثقل کارنامه سیاسی اش بگوید، آن وقت برای پیش بینی عدم اقبال عمومی به ایشان، مهم خواهد بود. آن وقت باید از دوستان اصلاحطلب خواست که از وقایع گذشته عبرت بگیرند و کاندیدایی را که برخواسته از جناح راست(به عنوان عضو رسمی «جامعه روحانیت مبارز») است و از دید بسیاری از مردم به عنوان مقصر تحقیر ملی شناخته می شود(که البته در مقام تأیید و تصدیق آن نیستیم)، به عنوان نامزد اختصاصی خود معرفی نکنند. هرچه باشد اصلاحات به معنای نوگرایی و حرکت رو به جلو است نه بازگشت به گذشته و تکرار اشتباهات پیشین آنهم با اعتماد به عناصر برخواسته از جریانات واپس گرا.

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.