محمدمهدی تهرانی
1- عصر امام باقر(ع) و امام صادق(ع) صحنه تحولاتی جدید بود. در این دوره نوعی نشاط فقهی و علمی شکل گرفت و آزاداندیشی و گفتگوی عالمانه رشد و توسعه دوچندان پیدا کرد. این دوره سرآغاز مواجهه با اندیشههای یونانی نیز هست. مسلمانان با اندیشههای مختلف مواجه میشوند، اندیشههای مختلف را مطالبه میکنند، میشنوند و نقد میکنند. این دوره تا زمان امامان بعدی و تا عصر امام رضا(ع) نیز ادامه دارد. مأمون مینشیند، عالمانی با گرایشات مختلف به بحث میشتابند و امام رضا(ع) در این میدان به نیکویی حاضر میشود و عالمانه بحث میکند. پویایی عصر امام باقر(ع) و امام صادق(ع) که تا سالهای بعد نیز ادامه یافت موجب رشد فکری مسلمانان و اخذ هر چه بیشتر اندیشههای دینی از معصومین شد به گونهای که امروز حجم قابل توجهی از احادیث ما از جانب امام باقر(ع) و امام صادق(ع) نقل شده است.
2- سالهای اصلاحات بود و منازعهای فکری در کشور جریان داشت. اصلاحطلبان داعیهای داشتند و اصولگرایان در مواجهه با این داعیه به نقد و مناظره عالمانه شتافتند و با منشی عالمانه الگوی جایگزین خود را به تصویر کشیدند. آیت الله مصباحیزدی در این دوره یکی از چهرههای شاخص است. دکتر غلامحسین الهام در همین دوره چندین جلسه به مناظره تلویزیونی با اکبر اعلمی پرداخت. در این دوره با فکر، مواجهه فکری میشد. در پاسخ به اندیشه، اندیشهای غنی تمام قد مطرح میشد. نقد صورت میپذیرفت و مبتنی بر دین و الگوی دینی مدل جایگزین ارائه میگشت.
3- آزاداندیشی را نباید به مثابه یک قیف وارونه نگریست. برخی برای شکلگیری آزاداندیشی در کشور و در دانشگاهها مدام دنبال بخشنامه و… بوده و هستند. فارغ از اینکه شکلگیری واقعی آزاداندیشی در پرتو مسئلهسازی و تضارب تفکرات جدی و به روز ممکن است. تا مسئلهای نباشد و تا آزادی برای طرح فکر وجود نداشته باشد، آزاداندیشی با فشار از بالا شکل نخواهد گرفت. مسائل نیز وقتی شکل میگیرد که مثل دوره اصلاحات تفکر و اندیشه را به رسمیت بشناسیم و برای برخورد و مواجهه با اندیشه پاسخ غنی اندیشهای داشته باشیم نه اینکه اندیشهی مخالف را سانسور و حذف و تکفیر کنیم.
آزاداندیشی در کشور و دانشگاهها این طور که برخی مسئولین گمان میکنند، هرگز شکل نخواهد گرفت. آزاداندیشی نیازمند مقدماتی است و آن مقدمه ارج نهادن به تفکر مخالف است! شهید مطهری نماد چنین تفکری بود. او میفرمود:«من به جوانان و طرفداران اسلام هشدار میدهم که خیال نکنند راه حفظ معتقدات اسلام جلوگیری از ابراز عقیده دیگران است. از اسلام فقط با یک نیرو میشود پاسداری کرد و آن هم علم است و آزادی دادن به افکار مخالف و مواجهه صریح و روشن با آنها.» (کتاب پیرامون انقلاب اسلامی) تا اهمیت آزادی فکری و تا اهمیت مسئلهسازی و جایگاه آن را متوجه نشویم این مطالبه رهبری همچنان مثل بسیاری از مطالبات دیگر بر روی زمین خواهد ماند. میگویند کرسی برگزار کن. با چه موضوعی؟ این موضوع چه ربطی به دغدغهها و مسائل کنونی دانشجویان دارد؟ آیا مسئلهای ساختهایم و به افکار کنونی آزادی دادهایم که بعد بتوانیم درخصوصشان بیاییم کرسی برگزار کنیم؟ وقتی مسئلهسازی رخ نمیدهد موضوع کرسیها هم تاریخ مصرف گذشته و تکراری میشود. مسائل امروز و معضلات و نقاط انحراف امروز کجاست؟ اینها باید محور کرسی باشد نه مسائل صد سال پیش!
4- امروز فضای کشور به شدت سیاستزده است. هیچ کس حرف رو به جلو و اندیشه جایگزین ندارد. هیچ کس حرف گفتمانی قوی مطرح نمیکند. همه مدام به دولت یا گروه مقابل خود ناسزا میگویند. هیچ یک اندیشه خود را تبیین نمیکنند. این فضای سیاستزده ما را نگران میکند که مبادا نسل جوان امروز ما به جای آنکه نسلی صاحب استدلال و اندیشه و تفکر باشد، به نسلی سیاسیکار و سطحینگر تبدیل شود. این نگرانی را رهبر انقلاب در دیدارشان با دانشجویان بیان کردند. ایشان فرمودند:«معرفتهاتان را بالا ببريد. عزيزان من! سقف معرفت خودتان را، سايتهاى سياسى و اوراق روزنامهها و پرسه زدن در سايتهاى گوناگون قرار ندهيد؛ سقف معرفت شما اينها نيست.» فضای کنونی کشور از این حیث به کلی باید عوض شود. باید فضای اندیشه و تفکر رونق گیرد و سیاسیکاران بدانند جایی در این عرصه نخواهند داشت. جنبش دانشجویی باید نگران آینده خود باشد و مدام از خود بپرسد آیا من هم در آینده مثل این سیاسیکاران خواهم شد که هیچ حرف رو به جلو و فکر جدیدی برای کشور و جهان ندارند و مدام دعواهای کودکانه خود را برای کسب قدرت و تخریب رقیب پی میگیرند؟ جنبش دانشجویی و همه صاحبنظران عرصه سیاسی کشور میبایست به گفتمان، اندیشه و تفکر رجعت کنند. باید کسانی صاحب تریبون و بیان باشند که بیشترین سطح مطالعه و دانش را دارند.
5- آزاداندیشی جزو مطالبات مقام معظم رهبری بوده و هست اما اعتقادی به آن نیست. روسای دانشگاه میترسند به آزاداندیشی میدان بدهند چون میترسند دانشگاهِ آرامشان به هم بریزد. برخی مسئولین سازمان بسیج دانشجویی میترسند به آزاداندیشی میدان بدهند چون نگران ایجاد دودستگی در مجموعه تحت الامرشان هستند. با توجیهاتی نظیر عدم ورود مسئولین بسیج به سیاست با همین استدلال در برخی مقاطع آنها از اظهارنظر سیاسی منع میشوند. برخی عالمان از آزاداندیشی میترسند چون افکاری غیر از افکار خودشان را کفر میپندارند. امروز باید دانست فکر دستوری و تحمیلی و تقلیدی به استحمار میانجامد نه به رشد و تعالی و بالندگی. آن دانشجویی صاحب فکر است که از پیچ و تاب اندیشههای مختلف و مباحثههای گوناگون گذشته باشد. آن گیاهی استوار است که طعم طوفان و باد را چشیده باشد.
6- برخوردی که با مقوله انحراف در این دولت شد یک برخورد سیاسی- امنیتی بود. زاویه نگاه دولت در مدیریت فرهنگی جهانی اشتباه است؟ دوستان، مدل جایگزین ارائه کنند. به بحث و مناظره بپردازند، سلسله جلسات سخنرانی بگذارند، کتاب بنویسند، به دولت راهکار بدهند. اینکه بنشینیم و فقط فحش بدهیم اسمش عدالتخواهی و انقلابیگری نیست. این خیلی زشت است که سوالاتی طرح شود و کسانی که ادعای نقد دولت را دارند از پاسخ به آن ناتوان باشند. در نشریه اصولگرا ما مشخصا از برخی دوستان پاسخ خواستیم اما پاسخی داده نشد. در نوشتارهای گذشته عباراتی به نقل از حجت الاسلام و المسلمین رهدار ذکر شد که نقل مجدد آن در اینجا خالی از لطف نیست. ایشان در مصاحبهای میگوید:«اصلاً گیرم که آقای مشایی، انسان منحرفی بود؛ اصلاً باشد همان انسان منحرفی که اینها دارند، میگویند؛ این یک مسئله است و مسئله برخورد حوزه با این جریان یک مسئله دیگر است. به نظرم برخورد جریان اصولگرا و جریان اصولگرای حوزه با این جریان، یک برخورد غلط بود. برخورد حوزه با این جریان، نشان از آن هاضمه تنگ فرهنگی حوزه داشت. حوزه اسلوب امام صادقی(ع) دارد که طبق آن ملحد میآمد و مقابلش مینشست و امام صادق(ع) او را به مجلس خودش میپذیرفت. با او بحث میکرد و جهتش میداد و هدایتش میکرد و در او تصرف میکرد؛ این اسلوب را حوزه انتخاب نکرد. ما مدعی انقلاب هستیم و این مهم است ما خودمان را فرزند انقلاب و محصول آن میدانیم. گیرم که این بابا آدم منحرفی است و رفته در نقطه ثقل ساحت اجرای کشور همه کشیدیم خودمان را کنار که ما با ایشان زیر یک سقف نمیرویم. جریان انحرافی هم که همین را میخواست. همین را میخواست که ما در نقطه ثقل نرویم و در حاشیه باشیم. کسی که داعیه انقلاب دارد این طور عمل نمیکند.»
وی میافزاید: «این همه این طرف در جبهه اصولگرایی و در حوزه سرمایهگذاری کردیم، این همه حرف زده شد و حتی کار به اینجا رسید که به ایشان نسبت سحر و جادو بدهیم. آن هم چه زمانی؟ زمانی که کنار گوش ما جریان بیداری اسلامی آن طرف دارد صورت میگیرد؛ دهانه آن جریان باز شده و بیش از هر جای دیگر ما مظروف برای آن ظرف داشتیم. درست در آن شرایط انگار ما به دست خودمان به دنیا داریم میگوییم به کل جهان اسلای انقلابی میگوییم، چرا منتظر ما هستید؟ ما خودمان مملکتمان را داریم با سحر و جادو داریم مدیریت میکنیم واقعاً این کار باید میکردیم؟»
7- دکتر الهام معتقد است با اندیشه باید اندیشهای برخورد کرد. او معتقد است از رهگذر تفکر و گفتگوی عالمانه است که رشد و تعالی حاصل میشود. میبایست فضایی دیگر در کشور شکل بگیرد و از پارادایم سطحی و سخیف کنونی به دنیایی عمیقتر و بنیادیتر نیل کنیم. دکتر الهام معتقد به این تحول گفتمانی است. او در جلسات داخلی ضمن نقد مشایی، شیوه برخورد منتقدان مشایی را نیز به نقد مینشیند و معتقد است فضای کنونی کشور همان جدال سیاستزده چپ و راست را به ذهن متبادر میکند. او معتقد است باید حق را گفت. این در حالی است که بسیاری از دوستان در مقابل جریان رسانه ای ضد دولت منفعل شدند و نتوانستند موضع متفاوت خود را با جرات و جسارت بیان کنند.
8- مسئله علوم انسانی در کشور نیازمند شکلگیری همین پارادایم تفکری در کشور است. اینکه عالمان حوزه گوشهای بنشینند فلسفه مضاف بنویسند و گروهی دیگر در دانشگاه آنچه خود میخواهند تدریس کنند قطعا راه به جایی نخواهد برد. سالهاست از نامه نخبگان به رهبری و دستور برگزاری کرسیهای آزاداندیشی و نظریه پردازی میگذارد اما هیچگاه تا کنون این تضارب فکری آن گونه که باید مسئله جوانان انقلابی نبوده است. این البته جای تأسف دارد. روح حاکم بر فضای کنونی کشور باید عوض شود. باید پارادایمی دیگر حاکم شود.
9- دولت بعدی باید دولتی باشد که برای دفاع از ساحت مظلوم اندیشه و تفکر قیام کند و فرهیختگی را جایگزین سطحی اندیشی و سیاستبازی نماید. دکتر الهام به این تحول اعتقاد راسخ دارد.
فقط مشایی
زنده باد بهار
زنده باد الهام
هم الهام خوبن هم مشایی
حالا رئیس چمهور اینجوری صلاح دید ن دیگه که مشایی بیاد.
یا علی
من از دانشجویان طرفدار دکتر الهام هستم ایشان از هر نظر برای ریاست جمهوری عالی اند./