سعدالله زارعی – انتخابات در پاکستان با پیروزی بالنسبه قاطع حزب مسلم لیگ شاخه نواز شریف به پایان رسید. در این انتخابات نزدیک به 40 درصد کرسیها به حزب نواز رسید و پس از او حزب «تحریک عدالت» به ریاست عمرانخان در ردیف دوم قرار گرفت. در این میان حزب حاکم کنونی- حزب مردم به رهبری زرداری- به ضعیفترین موقعیت خود طی دو دهه گذشته رسیده است و حداقل در 4 سال آینده قادر به نقشآفرینی جدی نه در عرصه ملی و نه در عرصه ایالتی نخواهد بود. در خصوص نتایج انتخاباتی و روند انتخابات در همسایه شرقی ایران نکاتی وجود دارد:
1- پیشبینی پیروزی نواز در انتخابات پاکستان کار آسانی نبود و اکثر تحلیلگران منطقهای و داخلی پاکستان معتقد بودند نیروهای جدید جای دو حزب سنتی مسلم لیگ و مردم خواهند نشست. در این انتخابات بریلویهای حامی «ظاهری» که گفته میشد «پدیده» انتخابات 2013 پاکستان هستند، نتوانستند درخشش چندانی داشته باشند. پرویز مشرف نیز که پدیده محسوب میشد، پیش از ورود به عرصه عملی انتخابات تحت تعقیب قرار گرفت و از صحنه خارج گردید.
البته در این صحنه نیروی جدیدی تحت رهبری «عمرانخان» عرضاندام کردند و توانستند 31 کرسی را بدست آورند. بر این اساس میتوان گفت که برخلاف پیشبینیها در پاکستان نیروها و تشکلهای جدید نتوانستند محوریتی پیدا کنند و بار دیگر نیروهای سنتی بر سایرین پیروز شدند با این وصف اگر بخواهیم با شاخص انتخابات، آینده پاکستان را ارزیابی نمائیم میتوانیم بگوئیم دستکم تا 10 سال آینده صحنه سیاسی پاکستان در اختیار احزاب سنتی و کلاسیک است اما این البته به آن معنا نیست که به نیروها و گفتمان جدید نباید اعتنا و تکیه کرد. مسلماً نیروهای جدید به مرور از پختگی و محبوبیت برخوردار میشوند و آینده این کشور را تحت تأثیر قرار میدهند.
2- حزب نواز شریف در این انتخابات از پشتیبانی غیررسمی طالبان پاکستان برخوردار بود این حمایت نوعاً به شکل تبلیغاتی نبود بلکه به شکل توافق طایفهای بوده است. در این میان ایالت «پنجاب» نقش بسیار تعیین کنندهای داشته است. این نقشآفرینی از یک سو به تعداد کرسیهای این ایالت و نقش آن در شکلدهی به مجلس و دولت ملی باز میگردد و از سوی دیگر به میزان نفوذ طالبان در این استان مربوط میشود. پیش از این پنجاب وضع یکپارچهای نداشت و همه احزاب در این استان درصدی رأی داشتند ولی این بار پنجاب یکپارچهتر ظاهر شد و توانست بر نتایج انتخاباتی استانهای دیگر غلبه کند.
رابطه سنتی حزب نواز شریف با عربستان و با طیف سنتیتر جامعه پاکستان این امکان را برای نواز فراهم کرد تا با کارت طالبان بازی و رقبای خود را از صحنه خارج کند. با این وصف میتوانیم بگوئیم نواز شریف در حکومت آینده خود ناچار است هوای طالبان را داشته باشد. آنها علیالظاهر انتخابات را تحریم کرده بودند ولی کاندیداهای خود را بصورت اعلام نشده و «مستقل» وارد کارزار کردند اینها بخشی از نیروهای ائتلافی آینده دولت نواز را به خود اختصاص خواهند داد ولی البته نزدیکی به طالبان فقط تا حدی برای شریف امکانپذیر است چرا که ارتش، بخش عمده جبهه خارجی حامی نواز، شیعیان و عمده هم پیمانهای سنتی حزب مسلم لیگ با نزدیکی بیش از اندازه دولت با طالبان موافق نیستند کمااینکه دولت هند نیز در مقابل سیاست نزدیکی طالبان به دولت اسلامآباد میایستند.
3- ارتش در پاکستان همواره «قدرتمند» تلقی شده و به عنوان یک رکن مهم قدرت مطرح بوده است. در 30 سال از عمر 66 ساله حکومت پاکستان، ارتش اداره دولت را در اختیار داشته. پیش از انتخابات «اشرف کیانی» فرمانده ارتش، اعلام کرد که ارتش بیطرف است اما واقعیت این است که ارتش به سمت «بریلویها» گرایش داشت و گفته میشد در تلاش برای قدرت بخشیدن به «ظاهری» است.
از سوی دیگر سرنوشتی که «پرویز مشرف» فرمانده سابق ارتش در این انتخابات پیدا کرد و کارش به «بازداشت خانگی» و محرومیت از شرکت در انتخابات کشید روی ارتش موثر بود و در این انتخابات ضمن آنکه ارتش نتوانست بازی قدرتمندانهای را به اجرا بگذارد حتی نتوانست مشرف را از محاصره دستگاه قضایی و i.s.i خارج نماید با این وصف ارتش پاکستان یکی از بازندگان اصلی انتخابات پاکستان است و این بیانگر آن است که دست کم طی 4 سال آینده تاثیر ارتش در صحنه سیاسی داخلی پاکستان زیاد نخواهد بود. ارتش در صحنه سیاسی پاکستان دو مشکل عمده داشت.
مشکل اول آن بود که آمریکاییها سیاست دخالت مستقیم نظامی در پاکستان را در پیش گرفتند و نمیخواستند ارتش این کشور چندان فعال باشد. مشکل دوم ارتش این است که قادر به واکنش جدی در مقابل نفوذ و عملیات پهپادها و سایر تجهیزات نظامی ناتو نیست و از این رو محبوبیت اجتماعی خود را تا حد زیادی از دست داده است.
4- بعید است که آمریکاییها در انتخابات پاکستان خواهان به قدرت رسیدن نوازشریف بودهاند. آمریکا با محور شدن عربستان در پاکستان موافقت ندارد چرا که عربستان در میدان بازیگر هوشمندی نیست و قادر به کنترل و هدایت نیرویی که تجهیز کرده است نخواهد بود. تجربه ورود عربستان به صحنه امنیتی افغانستان در دهه 1360، تولد القاعده بود. کمااینکه حاصل ورود عربستان به صحنه امنیتی سوریه، به وجود آمدن نیروهایی است که کلاه آبیهای سازمان ملل را نیز به اسارت میگیرند و به اقداماتی علیه شهروندان متوسل میشوند که فضای روانی غلیظی را علیه حامیان تروریزم پدید میآورد.
آمریکا مایل است که در پاکستان و افغانستان حضور مداومی داشته باشد و این با روند رو به رشد مخالفت علیه غرب همخوانی ندارد و همه میدانند که گروههای شبه مذهبی تروریستی نظیر سپاه صحابه و لشکر جهنگوی فقط قادرند چیزی را تخریب کنند اما قادر به شکل دادن و یا ساماندهی یک پدیده نیستند. با این وصف ائتلاف «نواز، ریاض، طالب» برای غرب چندان خوشایند نیست. پس میتوانیم بگوئیم در صحنه تحولات پاکستان، آمریکا نیز بازنده به حساب میآید.
5- نواز در دولت آینده خود که علیالقاعده دولتی ائتلافی خواهد بود و ترکیبی از نمایندگان عضو حزب مسلم لیگ، نمایندگان مستقل طالبان و نمایندگان حزب غربگرای «تحریک انصاف» به رهبری عمرانخاندولتآینده را شکل میدهند با مشکلات زیادی مواجه خواهد شد. یکی از اولین مشکلات نواز در حوزه امنیت خود را نشان میدهد، نواز شریف در حین تبلیغات انتخاباتی وعده داد که در روابط امنیتی اسلامآباد- واشنگتن تجدیدنظر کرده و با نفوذ پهپادهای آمریکایی به مناطق پاکستان مقابله میکند.
اما آیا نواز در عمل میتواند موافقت ارتش را برای چنین مقابلهای جلب نماید و یا بعید است آمریکاییها توجه چندانی به این درخواست داشته باشند. مشکل دوم برای نواز، مشکل اقتصادی است. تحلیلگران منطقهای معتقدند، اقتصاد مهمترین عامل سقوط حزب مردم و دولت زرداری بوده است. نواز در دورهای سر کار آمده که دولت فاقد توانایی و ذخیره اقتصادی است و سر و سامان دادن به این مسئله کار سادهای نیست. در این بین «نواز» در مقابل فشارهای شدیدی که به منظور واداشتن پاکستان به تجدیدنظر در قراردادهای مستمر نظیر «خط لوله گاز ایران- پاکستان- هند» ناچار است مقاومت کند و این برای او هزینهبر میباشد این در حالی است که هندیها به دولت نواز به عنوان یک «انتخاب ناگزیر» نگاه میکنند و این قاعدتا سطح مناسبات دهلی- اسلامآباد را تحت تاثیر قرار میدهد.
6- روی کار آمدن دولتی با پشتیبانی غیررسمی طالبان در اسلامآباد قاعدتا روی روند تحولات افغانستان اثر میگذارد. طالبان افغانستان طبعا تلاش خواهند کرد که از خلا ناشی از حضور نظامیان آمریکایی پس از موعد 2014 توافق «لیسبون» استفاده کنند و فشار خود را برای کنار زدن کرزای و دولت او متمرکز خواهند کرد. این مسئله درگیریهای درون افغانستان را بار دیگر شعلهور مینماید و برگزاری انتخابات آینده در افغانستان را به احتمال زیاد با تغییر و تاخیر مواجه میکند.
طالبان در افغانستان تلاش زیادی دارند تا به طرفهای منطقهای خود بباورانند که در صورت به قدرت رسیدن رویهای را که در فاصله سالهای 1375 تا 1381- دوره حاکمیت در افغانستان- داشتهاند کنار گذاشته و در یک فضای همکاریجویانه فعالیت خواهند کرد اما در عین حال تاکید آنان بر تشکیل «امارت اسلامی» و استفاده از واژه «امیرالمومنین» برای «محمد ملاعمر» و حفظ رویه طایفهگرایانه پذیرش چنین داعیهای را دشوار کرده است این به آن معناست که روی کار آمدن «نواز» در پاکستان و تقویت موضع طالبان در افغانستان میتواند به افزایش چالشهای امنیتی بخصوص در مناسبات داخلی هر کدام از دو کشور پاکستان و افغانستان منجر شود. برایند چنین فضایی برای آمریکاییهایی که در پی حفظ پایگاههای نظامی خود در افغانستان و پاکستان هستند و برای این منظور دنبال دلایل محکمهپسند میگردند، مفید خواهد بود.
Sorry. No data so far.