حضورحداکثری در انتخابات، آن زمان است که امت به نقش خودشان در مدیریت جامعه واقف شوند. آن زمانی که بدانند حرف و تصمیم، حرف و تصمیم آنهاست و این خود مردم هستند که بر آینده ی خود تاثیر می گذارند
آنچه مردم را بر حضور راغب می کند مقدار اهمیتی است که حاکمیت برای آنها قائل است. مردم باید بدانند که به آنها با چه چشمی نگاه می شود. مردم در معادلات سیاسی نقشی ابزارگونه دارند یا خبر، هدفِ همه ی ابزارها هستند؟ لذا ما این مهم را از بیانات ولی امر مسلمین جهان استخراج کرده ایم که در ادامه از نظر خواهید گذراند
اسلامگرایى در نظام اسلامى، از مردمگرایى جدا نیست.
اسلامگرایى در نظام اسلامى، از مردمگرایى جدا نیست. مردمگرایى در نظام اسلامى، ریشهى اسلامى دارد. وقتى ما مىگوییم «نظام اسلامى»، امکان ندارد که مردم نادیده گرفته شوند. پایه و اساسِ حقّ مردم در این انتخاب، خود اسلام است؛ لذا مردمسالارى ما – که مردمسالارى دینى است – داراى فلسفه و مبناست. )14/3/80)
مشروعیت رأی مردم در نظام مردم سالاری اسلامی
ریشه مشروعیت رأی مردم در دمکراسیهای رایج دنیا اساساً با مشروعیت رأی مردم در نظام مردم سالاری اسلامی که ما به دنبال آن هستیم و آن را حکومت اسلامی و حاکمیت اسلام به حساب می آوریم، متفاوت است.(13/12/81)
بحران مشروعیت!
تصادفى نیست که بعضى کسان بیایند درباره نظام اسلامى بحث کنند و بحران مشروعیت نظام را مطرح سازند. نظامى را که با رأى و خواست و مجاهدت مردم و با این همه احساسات و عواطف سر کار آمده، با این همه مشکلات دست و پنجه نرم کرده و از این همه دشمنیها و مقابلهها سرافراز بیرون آمده –و همه هم به کمک مردم بوده است –زیر علامت سؤال بگذارند و بگویند بحران مشروعیت! اینها تصادفى نیست (22/3/82)
سرِّ شکستناپذیرى این نظام
سرِّ شکستناپذیرى این نظام این است که به مردم متّکى است. این چیز مهمّى است. اتّکاى به مردم هم آسان به دست نمىآید و همه جا حاصل نمىشود. اگر یک سرِّ الهى در میان نباشد، توجّه نفوس و دلهاى مردم هم ممکن نیست. شما ملاحظه بفرمایید، خداى متعال به پیغمبرِ با آن عظمت مىفرماید: «هو الّذى ایّدک بنصره و بالمؤمنین»؛ یعنى مؤمنین را در کنار نصرت الهى مىآورد. هیچ بُعدى هم ندارد که آدم بگوید که این «بالمؤمنین»، تفسیر جزئى از مفهوم «بنصره» هم هست که اصلاً نصر الهى به وسیلهى مؤمنین تحقّق مىپذیرد. البته در مواردى هم نصرتهاى خارج از مقولات عادى در زمان آن بزرگوار بوده است – مثل ملائکهى مسوّمین و غیرذلک – لیکن عمدهاش مؤمنیناند. بعد هم مىفرماید: «لو انفقت ما فى الأرض جمیعاً ما الّفت بین قلوبهم و لکنّ اللَّه الّف بینهم» یعنى اى نبى گرامى ما! این «بالمؤمنین» ى هم که ما مىگوییم، خیال نکن که خودت توانستى آنها را جذب کنى؛ نه – این کار من و ما و کار عوامل مادى و بشرى نیست – این سرّ الهى و سرّ معنوى است. حال آن نکتهى باریکتر ز مو اینجاست که همین سرّ الهى و معنوى هم قابل تعریف است. چیزى نیست که بگوییم عقل شما مردم نمىرسد و سه، چهار نفرى هستند که این چیزها را مىفهمند؛ نخیر. این امر واضحى است. این سرّ الهى عبارت است از ایمان. )14/11/74)
اصالت عنصر مردم
(لذا) وقتى امام بر روى عنصر «مردم» تکیه مىکرد، لفّاظى نمىکرد؛ به معناى حقیقى کلمه به اصالت عنصر «مردم» در نظام اسلامى معتقد بود( 14/3/80)
تصمیمگیر، خود مردم هستند.
اینجا مردمند که دارند تصمیم میگیرند، مردمند که دارند تشخیص میدهند. ممکن است این تشخیص یک جا درست باشد، یک جا غلط باشد – بحث در این نیست – اما تصمیمگیر، خود مردم هستند. پشت سر آراء مردم، آراء باندهاى قدرت و ثروت و اینها قرار ندارد. در انتخابات، واقعاً احترام به رأى مردم است؛ احترام به تشخیص مردم است. باید در مقابل این تشخیص تسلیم شد (20/7/90)
گناه بزرگ فتنه گران
در این فتنههاى بعد از انتخابات، آن چیزى که اساس قضیه است، این است که رأى مردم و حضور مردم از نظر یک عدهاى نفى شد، مورد خدشه قرار گرفت، نظام تکذیب شد، مورد تهمت قرار گرفت. گناه بزرگى که انجام دادند، این بود. (6/12/88)
مردم تشخیص می دهند
دمکراسى واقعى، «مردم سالارى دینى» است؛مردم مى بینند، مى شناسند، تشخیص مى دهند، دوست مى دارند و رأى مى دهند؛ یعنى خود مردم هستند و احزاب، نقش ضعیفى دارند؛ نقش حقیقى مال خود مردم است؛ مردم هستند که اراده مى کنند و تصمیم مى گیرند.(17/8/85)
مردم همه کاره هستند
مردم اصل قضایا و همهکاره هستند. در تفکّر اسلامى و برداشت اسلامى، اندیشهى خدا محورى با اندیشهى مردم محورى هیچ منافاتى ندارد؛ اینها برروى هم قرار مىگیرند. اوّلاً تا مردم متدیّن و معتقد به دینى نباشند، حکومت دینى در آن کشور اصلاً بهوجود نمىآید و جامعهى دینى شکل نمىگیرد. بنابراین، وجود حکومت دینى در یک کشور، به معناى تدیّن مردم است؛ یعنى مردم این حکومت را خواستند، تا این حکومت بیاید. وقتى که ما مىگوییم حکومت دینى – که جمهورى اسلامى هم براساس احکام و تعالیم الهى است – آیا معنایش این است که مردم هیچ کارهاند؟ نه. اگر مردم با حاکمخى بیعت نکنند و او را نخواهند – ولو امیرالمؤمنین علیهالسّلام باشد – او سرِ کار خواهد آمد؟ در جمهورى اسلامى که نقش مردم واضح است.(4/12/77)
بنای ما بر اعتماد به مردم است
اعتماد به مردم، عقیدهى واقعى به مشارکت مردم. بعضىها اسم مردم را مىآورند؛ اما حقیقتاً اعتقادى به مشارکت مردم ندارند. بعضى اسم مردم را مىآورند؛ اما به مردم اعتماد ندارند. بناى جمهورى اسلامى بر اعتماد به مردم و اعتقاد به مشارکت مردم است. (24/9/87)
Sorry. No data so far.