این که: آیا مجری میتواند(به قول ما) روی آنتن گریه کند یا نه، پاسخ معلومی دارد: بله!… اما پشت این بله کوتاه، مجموعهای از نکتههای ریز و درشت حرفهای و احساسی نهفته است. در سالهای گوناگون حرفهای و در مسیر گفتگوهای مطبوعاتی، بارها همکاران من درباره این موضوع اظهار نظر کردهاند. برخی شدید مخالفاند و برخی موافق. برخی معتقدند مجری باید کارش را بکند و متأثر از برنامه نباشد، برخی دیگر معتقدند اگر مجری بخواهد مانند چوب خشک بنشیند و متأثر از برنامه نشود، نشان میدهد که برنامه تا چه اندازه در متأثر کردن مخاطبان، ناتوان است.
نزدیک دو دهه پیشتر که آرامآرام وارد کار اجرا شدم و همزمان، هم مینوشتم و هم اجرا میکردم، با گروه اول موافق بودم. با همه رگ و ریشه مذهبی، معتقد بودم اگر کسی مجری برنامهای احساسی(بهویژه: مذهبی) میشود، موظف است احساس مخاطبان را با برنامه و حال و هوای سوگ آن همرأی کند نه این که خودش بنشیند و زار بزند و مخاطب را وادار به گریستن کند… حتی معتقد بودم اگر مخاطب نیز متأثر از یک بخش برنامه، گریست؛ مجری حق ندارد خود را به مسیر برنامه بسپرد و همپای مخاطب گریه کند.
حقیقت موضوع این است که هنوز هم با همان نظر موافقم اما معنی حرفم این نیست که به نظرِ دیگر نیز معتقد نیستم. برای روشن شدن نظرم، اجازه بدهید نکتههایی را با هم مرور کنیم.
آنچه بینندگان برنامههای تلویزیونی در برنامههای مناسبتی(و بیشتر: سوگواری) میبینند، گریه مجریانی است که مقابل دوربین، بغض میکنند، اشک میریزند و گاهی میان بغض، حرف هم میزنند. مخاطبان با مشاهده چنین رفتاری، گاهی متأثر میشوند و گاهی دست را به کنترل دیجیتالی میبرند و بیدرنگ، شبکه را تغییر میدهند(البته گاهی هم زیر لب، به مجری عنایتی میکنند!).
گریستنهای تلویزیونی، انواعی دارد. گاهی مجری گریه میکند نه بهخاطر سوگواری، بهخاطر خبر تلخی که پیش از برنامه شنیده، داغی دیده، خبر ممنوعالتصویر شدنش را دادهاند(!) یا چیزهای دیگر. در این وضعیت، گریه مجری بینندگان را مشمئز میکند… چون گریه از ساحَت احساس است و همان ماجرای مشهور«سخن کز دل برآید، لاجرم بر دل نشیند».
گاهی گریه میکند چون در برنامههای دیگر هم گریه میکنند. در این حال، مجری، «تازهکار» است. نمیداند که گریه، انواعی دارد. گاهی مجری گریه میکند چون نمیداند برای مواجه شدن با سخنان مهمان برنامه یا پخش مداحی، هزار کار میشود کرد. گاهی میشود درباره مفهوم مداحی صحبت کرد… گاهی باید سکوت کرد و هیچ نگفت(که در این حال و به اشتباه، همکاران تهیهکننده، مدام در گوشی مجری فریاد میکشند: دِ یه چیز بگو دیگه…!)…
گاهی باید شاهبیت شعر مداحی را بهصورت دکلمه تکرار کرد تا بر جان مخاطبان بنشیند… و گاهی باید مداح را معرفی کرد و پیشینهاش را گفت(البته اگر میدانیم).گاهی مجری گریه میکند چون میداند که مدیر مربوط، اینگونه واکنش را میپسندد. در این حالت، مجری، همهچیز را درنظر گرفته جز اهل بیت(ع) را. به این موضوع هم دقت نکرده که ما، پیش از مدیران و مردم، مشغول اجرای برنامهای برای سوگ یا شادی اهل بیتیم و طبیعی است که نخستین شاهد چنین برنامهای امام زمان(سلام خدا بر او) است.
در چنین حالتی اغلب دیدهایم که مدیر مربوط هم برنامه را پسندیده و مجری را برای برنامههای دیگر نیز درنظر گرفته
است… اشکال کار در اینجاست که خود مدیر مربوط هم هدف را گم کرده است. همینجا و به این نکته، حرف دیگری را نیز اضافه کنم: این که اگر مدیری، مجری برنامهای را ارتقا بدهد، فینفسه بد نیست(چه کنم… روزگاری شده که لازم است پهلوی دوم حرف را نیز بگویی وگرنه به جایی دیگر میرسد).
گاهی مجری گریه میکند چون گریم نشده، لباسش مناسب نیست، دوربینی را که باید با آن مخاطبان را نگاه کند گم کرده، مهمان برنامه نیامده و او هم متنی برای گفتن ندارد، فهمیده که تهیهکننده پولی برای دستمزد او ندارد و…!
در این حالت، مجری به حال خود و بخت بدش در پذیرفتن اجرای چنین برنامهای گریه میکند! معلوم است که نمیتواند تأثیری بر مخاطبان بگذارد هرچند که مخاطبانی با خلوص نیَّت و متأثر از ظاهر او، همپایش گریه کنند.
گاهی مجری گریه میکند چون گمان کرده رسانه، «هیئتی محلی» است و نمیداند که همهچیز رسانه، تعریف خودش را دارد. مجری شایسته، کسی است که مقابل دوربین،«خودش» باشد اما«خود رسانهای»اش. خنده و گریه در رسانه، متفاوت میشود. شاید هنگامی که در هیئتی نشستهایم و«مصیبتخوانی» را میشنویم، آزادانه و به هر شیوهای گریه کنیم. حتی ممکن است صدادار باشد و به سر و صورت هم بکوبیم اما در رسانه، «باید» متفاوت باشیم(عرض کردم: متفاوت و نه«متناقض»).
تجربه نشان داده که در رسانه، خنده و گریه با صدای رسا مناسب نیست. به این نکته هم دقت کنیم که چهره برخی از ما، هنگام خنده یا گریه، شمایلی نامناسب میگیرد(به تصویر گریههای مخاطبان محفلهای مذهبی که تصویرشان را میبینید، نگاه کنید). برای گریز از چنین مخمصهای، برخی از دوستان، متناقض میشوند. در محفل، رها و گرم، گریه میکنند اما تا پایشان به رسانه میرسد، چنان مقابل احساسشان میایستند که آدم شاخ درمیآورد. گاهی هنگام شنیدن سخنان کارشناس یا مداحی مداح برنامه، پا را روی پا میاندازند و چنان متفکرانه به جایی خیره میشوند که اگر صدای تلویزیون را قطع کنید، گمان میکنید بازیگر سریالی را در سکانس تفکر و تصمیمگیری تماشا میکنید!
گاهی مجری گریه میکند چون همه نکتههای پیشگفته را میداند اما نمیتواند احساسش را مهار کند. این نیز ضعف مجری است. یکی از تواناییهای مجری، توان مهار احساس درونی است. همین مهارت است که به من و همکارانم اجازه میدهد همزمان با مرگ عزیزانمان، در برنامهای«باطراوت» حاضر شویم و خم به ابرو نیاوریم. همین مهارت است که اگر روزی زلزله یا رخدادی پیش آید، میتوانیم با تکیه به آن، مسلط و با کمی خونسردی ظاهری، به بینندگان آرامش بدهیم.
… و در آخر این که گاهی مجری، گریه میکند با این که نکتههای مرور شده را میداند، مهارت هم دارد اما تأکید دارد که با خودش، احساسش و مردم،«روراست» باشد.
در چنین حالتی، مجری همه مهارتها را مرور میکند و تصمیم میگیرد که خودش را به دست امواج احساس مردمی بسپرد که پای تلویزیون نشسته و پیش از او، برنامه را هدایت کردهاند. اینگونه گریستن است که مخاطبان را مشمئز نمیکند، قلب آنان را تسخیر میکند و به آنان نشان میدهد که مجری نیز«یکی از آنان» است.
تعیین معیار تشخیص، بسیار دشوار است. معیار شایسته را تکتک آدمها میدانند. کافی است در چنین مواقعی، مجری و بینندگان، به درونشان مراجعه کنند. بخواهیم و نخواهیم، همهمان میدانیم در کجا و کِی، راست یا دروغ گفتهایم. کجا بهخاطر همراهی با سوگواری و کجا بهخاطر مدیران محترم گریستهایم… کجا«مجری ایرانی(با همه احساس، مهارت و صداقت)» و کجا مجری شبکهای اروپایی و آمریکایی(با همه مهارت، صداقت و احساس) بودهایم(به تقدم و تأخری که نوشتم، دقت بفرمایید).
نظر آن روزهایم را نوشتم و امروز، معتقدم مجری- آن که ایرانی، مسلمان و بااحساس است- میتواند در برنامهای خود را به دست موج احساسش بسپرد به این شرط که همهچیز را در نظر بگیرد و این، شبیه کار دشوار «بندبازی» است که مدام باید مراقب باشد از یک سو، پرت نشود و یا از ترس«افتادن از یک سو»، به سوی دیگر نیفتد.
[…] انواع گریههای تلویزیونی برچسب ها: فرهنگی مجری گریه […]