جمعه 10 سپتامبر 10 | 22:05

قرار نیست به هر قیمتی بجنگیم

توقع از مایی که به عنوان مدافعان ارزش‌ها و سربازان جبهه فرهنگی انقلاب و دفاع از ولایت حرف می‌زنیم، این است که سطح رعایت اخلاق‌مان بالاتر باشد. … اگر من امروز به بهانه جنگ نرم، التزام اخلاقی ۴ تا بچه بسیجی را سست کردم، مسئول شرعی اعمال آن افراد منم.


از بحث‌های جدی در مقام نظر، فکر، تئوری و ایده، این است که تفاوت ما و دشمن ما در رفتارهای‌مان در فضای مجازی چیست؟ آیا مرزبندی مشخصی با رقیب و دشمن داریم و یک‌سری ملاک‌ها، معیارها و شاخص‌ها ما را محدود می‌کنند و همانند آن‌چه امروز در عمل می‌بینیم، محدودیتی در عمل نیست؟

همه این سئوالات باعث شد تا سراغ یک وبلاگ‌نویس قدیمی برویم. وبلاگ‌نویسی که در جریان‌های بعد از انتخابات، بعد از نوشتن چند پست خواندنی درباره شرایط (+ و + و + و + و +)، مناظره با مخالفان جمهوری اسلامی را در شبکه‌های عربی به نویسندگی در وبلاگ ترجیح داد و «نمایندگی مجاز» را برای مدت نامعلومی معلق کرد.

حجت الاسلام و المسلمین «محمدرضا زائری»، که مدتی است برای گذراندن دوره دکتری به لبنان سفر کرده است، این روزها در ایران به‌سر می‌برد. مدتی هم هست که درباره اخلاق در فضای نوشتاری و رسانه‌ای به صورت تخصصی کار کرده و کلی حرف برای گفتن دارد. حرف‌هایی که خصلت «زائری» باعث می‌شود صریح، بی‌پرده و بی‌تعارف باشد.

او معتقد است ما با فضای مجازی خیلی سریع ارتباط برقرار کردیم و بدون نهادینه کردن تعریف‌های آن، وارد آن شدیم. مانند جریان ورود روزنامه به ایران که در غرب وقتی روزنامه شکل گرفت که پیشینه‌ای داشت. اما وقتی در ایران وارد شد، حتی نامش هم از Newspaper به “کاغذ اخبار” برگردان شد.

اما یکی از آسیب‌های همین ورود سریع، عدم رعایت چارچوب‌های اخلاقی در رسانه‌ای به نام وبلاگ است که کل هیئت تحریریه آن، یک نفر است! محمدرضا زائری در این‌باره حرف‌های صریحی دارد.

***

در نوشته‌هایمان به صورت عام و در انتشار شده‌هایمان در فضای مجازی به صورت خاص، آیا محدودیتی به عنوان اصول اخلاقی داریم؟
وقتی از مباحث اخلاقی حرف می زنیم، آن را از جواز و عدم جواز شرعی جدا کردیم. ما یک سری حداقل‌هایی داریم که کف ماجراست و همان حرمت‌هاست. اما یک بحث اخلاقی هم داریم که کمی سطح آن بالاتر از رعایت حرام است.

اگر از دید حرام و حلال به آن نگاه کنیم، اتفاق‌هایی که امروزه من در بعضی از وبلاگ‌ها و سایت‌ها می‌بینم، مصداق حرمت است. ما در اسلام چارچوب‌های اخلاقی خاصی داریم.

امکان دارد یک نمونه مثال هم بیاورید؟
بله. مثلا در روایتی آمده است که اگر کسی بدون اجازه به نوشته برادر مسلمانش نگاه کند، جهنمی است. این یعنی حریم خصوصی و این‌ها قابل نادیده گرفتن نیستند. یا مثلا در بحث غیبت و تهمت داریم که برای دروغگو کافی است که همان چیزی را که شنیده است نقل کند. این‌ها بحث حرمت و عدم حرمت است و متأسفانه در فضاهای پرتنش و پرآشوب که بعضا امکان کنترل دقیق وجود ندارد، این اتفاق‌ها رخ می‌دهد.

البته از قبل هم این بحث وجود داشته است. این که آیا می‌توانیم به کسی که مثلا به زعم شخص من ضد ولایت فقیه است ناسزا بگوییم؟ او را به حیوانی تشبیه کنیم؟ تعالیم اخلاقی و دینی به ما چنین اجازه‌ای نمی‌دهد. اتفاقا از ما انتظار می‌رود جلوه‌ای از تعالیم دین را استفاده کنیم که سرشار از التزام‌های اخلاقی و رفتار پسندیده باشد. این خلأها چه در پست‌های برخی و چه در کامنت‌ها احساس می‌شود.

اما برخی بر این باورند که مثلا ما در گفتمان حضرت امام خمینی(ره) یا مقام معظم رهبری تشبیه دشمن به شغال و سگ را داشته‌ایم.
بدترین چیزی که ما از امام و مقام معظم رهبری داریم، همین‌هاست؛ آن‌هم در برابر دشمن قسم خورده. حالا این کجا و تعابیر بعضی نسبت به عده‌ای که حتی مسلمان هم هستند کجا؟

اخیرا در یک وبلاگی دیدم که درباره فرد دیگری نوشته بود: “فلانی که فتوا به جواز زنا می‌دهد”. حالا واقعا در فردای قیامت، این وبلاگ‌نویسی که تهمت زده است، می‌تواند در شکایت فرد مقابل دفاعی بیاورد؟

حالا توقع از مایی که به عنوان مدافعان ارزش‌ها و سربازان جبهه فرهنگی انقلاب و دفاع از ولایت حرف می‌زنیم، این است که سطح رعایت اخلاق‌مان بالاتر باشد.

منظورتان این است که انتظارها از یک شخصی که ادعای ارزش‌ها را دارد بالاتر می‌رود. درست است؟
بله. مشکل ما این است که به هر حال کسانی که در فضای مجازی، نوشته من را – که منسوب به جریان حامی ولایت هستم – می‌خوانند، انتظار دهان پاک‌تر و زبان پاک‌تر و قلم دقیق‌تر دارند. قلمی که اتهام ناروا نزند. روایتی داریم با این تعبیر که اسباب زینت و افتخار ما باشید. شما را می‌بینند و می‌گویند این شیعه جعفری است.

حالا امروز هم باید طوری باشد که در فضای مجازی، هر وبلاگی که خبر را وقتی منتشر می‌کند که یقین دارد، نقل قول را وقتی منتشر می‌کند که کاملا دقیق است، انتقاد را وقتی منتشر می‌کند که کاملا در چارچوب شرعی و اخلاقی است و به طور کل زیباتر، منطقی‌تر، عقلانی‌تر و مودبانه‌تر می‌نویسد بگوییم این وبلاگ منتسب به خط ولایت است.

اما برخی از دوستان اعتقاد دارند که در شرایط جنگ، شاید خیلی نتوان به این چیزها فکر کرد.
خلأ و خللی که وجود دارد این است که برخی با توجیه‌های مختلف، تصور می‌کنند که اگر – مثل طرف مقابل – بی چاک و بست دهان را باز کنیم، می‌توانیم جواب طرف مقابل را بدهیم. بر فرض که شرایط هم جنگ باشد. امام حسین(ع) آب را بر فرزندانش می‌بندند، اما وقتی آب در اختیارش است، نه تنها به لشگر دشمن آب می‌دهد، بلکه اسب لشگر دشمن را هم سیراب می‌کند. این‌ها معیار ماست. مسلم بن عقیل از پشت پرده می‌توانست به راحتی حمله کند و سر ابن زیاد را از تنش جدا کند. چرا حمله نکرد؟ می‌گوید من جوانمردم.

ممکن است بخواهیم با همین توجیهی که شما می‌گویید بگوییم در جنگ بود و مسلم باید ابن زیاد را می‌کشت. بخشی از مردم یهود قبل از جنگ پیش پیامبر(ص) آمدند و برای یاری حضرت خواستند که ایشان الزام نماز را حذف کنند. پیامبر(ص) هم می‌توانست ملاحظات سیاسی را لحاظ کند و بگوید باشد! نماز نخوانید و کمک من بجنگید. اما این کار را نکرد. امیر المومنین علی(ع) اگر نمی‌خواست اخلاقیات را رعایت کند، الآن مسیر تاریخ کاملا عوض شده بود و می‌توانست تمام عالم را در قدرت اهل بیت(ع) بگیرد. اما این کار را نکرد. خود حضرت امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری اگر می‌خواستند برخی ملاحظات را کنار بگذارند، خیلی کارها می‌توانستند بکنند.

اگر قرار است مکتب و مرام‌مان اهل بیت(ع) باشد، قرار نیست به هر قیمتی بجنگیم. حتی در خاطرات جنگ تحمیلی هم داریم که وقتی خلبان به بالای پل می‌رسید و تشخیص می‌داد خودروی غیر نظامی در حال عبور است یا منطقه غیر نظامی است، برای نکشتن مردم، منطقه را بمباران نمی‌کرد و برمی‌گشت. اتفاقا آن چیزی که ما را ماندگار کرده است همین چیزهاست.

یعنی در جنگ، برخی از حرام‌ها به دلیل شرایط خاص تبدیل به حلال نمی‌شوند؟
مسلما نه. وقتی کسی این حرف را می‌زند، نمی‌داند که دارد ادعای طرف مقابل را تأیید می‌کند. وقتی طرف مقابل می‌گوید در فلان زندان فلان فعل قبیح انجام شده است –و ما اعتقاد داریم چنین چیزی نبوده است- ، این حرف، تأیید اتهام اوست. پیش خودش می‌گوید:”خب ما هم همین را می‌گوییم دیگر. قربان آدم چیز فهم”.

این حرف‌ها هیچ توجیهی ندارد. کجای دین آمده است که برای مقابله با حرام و باطل، از حرام و باطل باید استفاده کرد؟ اگر واقعا قبول داریم یک کارهایی حرام است، نمی‌توانیم تعارف کنیم و در حرام و حلال خدا شوخی کنیم. برخی آقایان متوجه نیستند که با ترویج چنین تفکری، کجا را دارند سست می‌کنند.

ما اتفاقا می‌خواهیم بگوییم بچه بسیجی حزب‌اللهی حتی حاضر است خودش کشته شود، اما مرتکب حرام نشود.

حتی در جنگ؟
در شرایط عادی که هنر نیست. مثلا اگر کسی بیاید شما را ببوسد، گل و شیرینی برایتان بیاورد، آن‌‎جا اگر یک سیلی در گوش او نزنید که هنری نکردید. شرایط عادی است. اما اگر وقتی طرف دشنام داد و فحاشی کرد و شما صبر کردی و سیلی نزدی، هنر کردی.

وقتی شخصی برای خواجه نصیرالدین طوسی نامه‌ای نوشت و او را “کلب بن کلب” خطاب کرد، خواجه نصیر در جوابش نوشت: من در اوصاف خودم نظر کردم و اوصاف سگ را در خودم ندیدم. فکر می‌کنم شما اشتباه کرده‌اید.

سلمان فارسی هم در پاسخ به فحاشی طرف مقابلش گفت: در قیامت در مقابل من پل صراطی هست که اگر عبور کردم، حرف تو اهمیتی ندارند. اما اگر عبور نکردم، این حرفی که تو به من زدی کم است و بیش‌تر از این‌ها سزاوار من است.

آن وقت اگر بر اساس همین توجیه‌ها سلمان و خواجه نصیر هم شروع به فحاشی می‌کردند، دیگر نه سلمانی می‌ماند که پیامبر بگوید از ما اهل بیت(ع) است و نه خواجه نصیری. عظمت تشیع به آن است که در برهه‌های حساس به درستی اعلام حضور می‌کند.

حالا بر فرض هم که این مبنا صحیح باشد. آیا تشخیص مصداق در هر موضوعی توسط هر کدام از ما می‌تواند صورت بگیرد؟ آیا اگر مثلا من یک دعوای شخصی با فردی پیدا کردم و به صرف این‌که طرف در انتخابات به فلانی رأی داده است، می‌توانم به او فحش بدهم؟ مرز را چه کسی تعیین می‌کند؟

حرف‌هایی که زده می‌شود، به نوعی بدعت در دین به حساب نمی‌آید؟
اوایل انقلاب بحث شکنجه مطرح بود. شهید بهشتی گفت: اگر ما الآن اجازه یک شلاق خارج از حکم قاضی را صادر کنیم، معلوم نیست بعدا چه اتفاقی خواهد افتاد.

نباید به عنوان یک وبلاگ‌نویس فضایی را باز کنیم که آینده‌اش معلوم نباشد. در روایت داریم که اگر کسی بنای نادرستی گذاشت، تا روز قیامت گناه هر فعلی که در پایه همان بنای نادرست انجام شود، به آن شخصی که بنای نادرست گذاشته است برمی‌گردد.

اگر من امروز به بهانه جنگ نرم، التزام اخلاقی ۴ تا بچه بسیجی را سست کردم، مسئول شرعی اعمال آن افراد منم. این ملاحظات سخت در فقه و اخلاقیات ماست که بنیان‌های ما را حفظ کرده است. اگر دقت کنید، می‌بینید که مقام معظم رهبری تعابیرشان درباره افراد خیلی دقیق است. ما هم باید خیلی دقت کنیم.

همین دقت‌ها و دقیق شدن‌ها، و رعایت ادب و نزاکت باعث نمی‌شود فرد احساس کند شکست خورده میدان است؟ انگار که مثلا یک شخص اولی به شخص دوم به ناحق شروع به فحاشی می‌کند و شخص دوم سکوت کند یا مودبانه جوابش را بدهد. آیا این باعث نمی‌شود ناظر ماجرا و یک شخص سوم احساس کند که شخص دوم بازنده ماجرا بوده است؟
اتفاقا برعکس! در این رقابت‌ها، کسی که عصبی می‌شود، بددهانی می‌کند و تهمت می‌زند شکست خورده است. کسی که بر حق است و به حق بودن خودش ایمان دارد، مطمئنا از جا در نمی رود.

امام صادق(ع) در حدیثی می‌فرماید: اگر یک گردو در دستت باشد و تمام مردم دنیا بیایند و بگوید در دست تو طلاست، برای تو قابل قبول نیست.

عکس آن هم صادق است. اگر قطعه طلایی در دستت باشد و تمام مردم دنیا بگویند در دستت گردوست، باز هم برای تو فرقی نمی‌کند.

اگر ما بر حق هستیم، طرف مقابل هر چه بگوید، نباید تعادل‌مان را از دست بدهیم. ما باید به طرف مقابل حرف‌مان را بزنیم و به او بگوییم که اگر نپذیرفتی، این شما هستی که ضرر می‌کنی.

از طرف دیگر، اگر در جنگ تحمیلی هم ما می‌خواستیم با همین معیارهای چشمی و ظاهری نگاه کنیم، شکست خورده‌ایم. اصلا با همین معیاری که شما می‌گویید، امام حسین(ع) هم در کربلا از سپاه دشمن شکست خورد! اما آن چیزی که امام(ع) را در کربلا پیروز می‌کند، رعایت التزامات و ملاحظات است. همین‌ها باعث عزت اسلام و مکتب شیعه و عاشوراست.

این برخورد در همه شرایط باید انجام بگیرد؟
یک حالت دیگر هم دارد. وقتی فاسد، این فساد را به حوزه اجتماعی بکشاند و مشغول به افساد در حوزه عمومی شود، باید ساز و کار اجتماعی با او برخورد کند. نظام اجتماعی اسلام هم در این زمینه به کسی حق نمی‌دهد که برای هرج و مرج در جامعه، کسی برخورد شخصی انجام بدهد. مثلا اگر وبلاگی در حال انجام عمل خلاف است، به جای این‌که خودمان اقدام کنیم، آن را به مراجع قانونی گزارش بدهیم.

آن وقت اگر ساز و کار قانونی پاسخگو نبود چه؟
از دست شما چه کاری برمی‌آید؟ می‌خواهی هک‌ش کنی؟

نه! بحث ما کاملا محتوایی است. در تندترین حالت، مقابله به مثل است. همانند او برخورد کنیم.
دو حالت دارد. اول این که طرف دارد ناسزا می‌گوید. کسی هم نیست برخوردی بکند. پس من هم بیایم ناسزا بگویم و افساد کنم. پس این همانی می‌شود که او می‌خواهد. قرآن می‌فرماید: به کسانی که در جبهه مقابل شما هستند ناسزا نگویید. چون وقتی تو به او ناسزا می‌گویی، او هم به خدای تو ناسزا می‌گوید.

حالت دوم آن است که شما تشخیص بدهی اگر با رعایت چارچوب مقابله به مثل کنی طرف عصبی‌تر می‌شود یا از کارش دست می‌کشد؟ اگر شما آمدی طوری برخورد کردی که طرف عصبی‌تر شد و بدتر اهانت کرد، شما در گناه افساد عمومی آن شریک هستی. اما اگر توانستی در قالب چارچوب شرعی کاری کنی که از توهین دست بکشد، ما دست شما را هم می‌بوسیم. البته بعضی وقت‌ها هم باید تحریم و بایکوت کرد که این بستگی به تشخیص وبلاگ‌نویس دارد.

اما بهترین راه آن است که منطقی برخورد کنیم و با ادب و متانت جواب بدهیم. ما که بالاتر از شهید مطهری نیستیم. او در مجله زن روز در زمان طاغوت به عنوان یک فقیه، مقاله می‌نوشت و منتشر می‌کرد.

حد و حدود این شناخت را چه کسی معین می‌کند؟ از کجا باید دریافت کرد؟
بخشی از آن به فهم و درک کلی افراد بستگی دارد. کار رسانه هوشمندی خاص خود را می‌طلبد. در مواردی هم که به دو راهی رسیدیم، بهتر است از افرادی که داناتر و فهیم‌تر هستند و چارچوب‌های اعتقادی‌شان را قبول داریم سئوال کنیم.

چون ممکن است دشمن در طراحی یک بازی بلندمدت، ما را هم به بازی بگیرد. جنگ نرم، قواعد خاص خودش را دارد. دشمن ما، محاسبه قدم‌های بعدی خود را می‌کند و ما را در یک مسئله خیلی پیش پا افتاده درگیر می‌کند و پس از آن به ما یک ضربه بزرگ‌تر می‌زند.

همین مبهم بودن قواعد راه، به ما اجازه می‌دهد که مثلا در مواقعی که مجوز شرعی در یک مصداق خاص از ولی فقیه نداریم، جلوتر از او حرکت کنیم؟ حالا با هر بهانه‌ای. خط شکنی، پاک‌سازی و دیگر بهانه‌ها؟
مبنای ما در دین این است که ولایت فقیه، شعبه‌ای از ولایت اهل‌بیت(ع) است. امام صادق(ع) می‌فرماید: خداوند عده‌ای را لعنت می‌کند. کسانی که وقتی من چیزی را می‌گویم، آن‌ها می‌گویند منظورش چیز دیگری است. من امام کسی هستم که از من اطاعت کند.

اگر ولی فقیه شخصا و خصوصی کسی را در اتاقش دعوت کند و بگوید فلانی! در فلان موضوع شما اینطور برخورد کن، بله! این می‌شود مجوز شرعی. اما به هیچ شکل دیگر ما مجوز شرعی نداریم.

ما امام داریم که پشت سر او حرکت کنیم و جا پای او بگذاریم. اگر قرار باشد هر کسی با توجیه خودش، بگوید من راه را برای ولی فقیه باز می‌کنم و پیش‌مرگش می‌شوم، آن شخص می‌شود ولی فقیه و بقیه پشت سر او.

این حرف‌ها شروع خطرهایی است که ضررش به مراتب از نفع‌ش بیش‌تر است. حتی اگر بپذیریم جایی این خط شکنی، سودی برای جبهه انقلاب دارد، به نظرم می‌ارزد این سود را برای جلوگیری از ضرر، نادیده بگیریم. اتفاقا ما به چیزی که امروز نیاز داریم، این است که عده‌ای برای تحقق اهداف خود ولی فقیه، پیش‌مرگ بشوند، نه برای تشخیص شخصی خودشان!

حساسیت همین‌جاست. فرق بین حق و باطل بسیار باریک است و تأکید مقام معظم رهبری برای داشتن بصیرت برای همین‌جاست. در ظاهر خیلی چیزها شبیه هم است. اما اصل برای ما، تبعیت واقعی از ولایت فقیه است. ما کسی را می‌خواهیم که امروز با معیارهای ولی فقیه به صورت منطقی و عقلانی و تعبدی درست و صحیح حرکت کند و بداند که حمایت از ولی فقیه از راه باطل، حرام است.

برای اتحاد بیش‌تر در فضای مجازی چه باید کرد؟
ما بدون این‌که متوجه باشیم، به خیال محدودیت ضد انقلاب، داریم جبهه انقلاب را تضعیف می‌کنیم. یعنی اگر در مقابله با دشمن اصلی در جبهه جنگ نرم، به مسائل فرعی درگیر شویم، در واقع به دشمن کمک کردیم. بزرگ‌ترین کمک به دشمن، پرداختن به مسائل داخلی به جای هدف قرار دادن دشمن اصلی است.

امیرالمومنین علی(ع) یکی از نشانه‌های اضمحلال را تمسک به فروع و رها کردن اصول بیان می‌کند. امروز دشمن اصلی ما امریکا، اسرائیل و استکبار جهانی است.

اگر به جای توجه به دشمن اصلی، متوجه مسائل خودمان بشویم، متوجه رنگ جانماز فلانی در نماز جمعه و آستین کوتاه فلانی در مراسم شب احیا بشویم، این در واقع کمک به خود دشمن است. کسی که اساس ولایت فقیه را قبول دارد، نباید جزو دشمن حساب شود.

با این روحیه کم تحملی که من در برخی از وبلاگ‌نویسان سراغ دارم، هر جور حساب کنید، اختلاف پیش می‌آید.

باید اشخاص را طبقه بندی کرد و هر کسی را بر اساس میزان قبول داشتن اصول قبول داشت. اما نباید به انتقادها معترض شد. کسی که انتقاد می‌کند، دشمن نیست و وقتی دارد در جبهه خودی نقد می‌کند، هنوز خودی و محترم است.

یعنی به اعتقاد شما نقد درون‌گفتمانی و درون جبهه‌ای هم در چارچوب باشد؟
من معتقدم که اگر مسلمان باشیم و به اخلاق اهل بیت عمل کنیم در انتقاد کردن هم مبنا و شیوه مان همین گونه خواهد بود نه شیوه غربی. یعنی هدف انتقاد اصلاح است و طبعا با رعایت آداب و اصولش. پس اگر انتقاد منجر به اصلاح شود و موجب سوء استفاده دیگران نباشد مجاز است. ولی جایی که دعوا و اختلاف ما از نگاه بیرونی مورد بهره برداری قرار می گیرد اتفاقا ما باید ملاحظه کنیم و مراعات کنیم و”رحماء بینهم” باشیم.

این قاعده ماست. اصل قاعده رابطه برادرانه و اتفاق حول اصول و محورهای اساسی است و پیش گیری از اختلاف و تفرقه ونیز چشم پوشی از خطاهای کوچک.

اما در عین حال معنایش این نیست که انحراف و خطا را ببینیم و به روی خود نیاوریم. در واقع همان طور که در همه زندگی مان قرار است مسلمان باشیم، انتقادمان هم باید انتقاد مسلمانی باشد و در درون خودمان و با هدف اصلاح. نه در پیش چشم غریبه‌ها و با رفتار و شیوه نامسلمانی.

***

گفت‌وگو که تمام شد، زائری سربرگی که در دستم بود و نکات گفت‌وگو را در آن نوشته بودم، از دستم گرفت و جمله‌ای با دست‌خط خودش ثبت کرد. عبارتی که شاید تمام حرف این ۳هزار کلمه گفت‌وگو ما باشد.

مشکل ما این است که، امروز غضنفر زیاد داریم. مشکل با کسانی داریم که باید مراقب‌شان باشیم به اسم ارزش‌ها و ولایت، به انقلاب و نظام ولایی ضربه نزنند و به دشمن کمک نکنند. مسئله امروز ما این است که حضرت آقا بیش از هر زمان دیگر به سربازان و همراهان و هم‌دلان آگاه و عاقل و بصیر نیاز دارند و خلأ و نیاز جدی ما افرادی است که با فهم و آگاهی بنیان‌های انقلاب و نظام را حفظ کنند. امروز خطر بزرگ از دوستی و اظهار همراهی کسانی است که رفتارشان همان مثل مشهور دوستی خاله خرسه است.

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.