رمان«نه آبی، نه خاکی» نوشته علی مؤذنی، جنگ را موضوع اصلی خود بر میگزیند، جنگی که بین ایران وعراق در مناطق مرزی غرب و جنوب در گرفته است.
رویکرد علی مؤذنی در رمان حاضر از یک وضعیت خاص اجتماعی شروع میشود. گویی پارهای از رفتارشناسی اجتماعی در برابر مسائل خاص، مدنظر نویسنده است. نمونه هایی از مردم شهر که در برابر جنگ احساسات متفاوتی بروز میدهند، اما به دغدغه خاطر نویسنده، عمده مثبت مردم شهر است. پدرها و مادرها و خواهران مهربانی که دعاهایشان بدرقه راه رزمندگان است. همچنین نمونههایی از رفتار شناسی بیگانگان که عمدتاً فرنگ رفتههای بیدرد و افراد جاه طلب هستند، نیز مد نظر نویسنده است.
این رمان شرحی از یک عملیات است که قرار است آغاز شود و آدم ها خود را آماده نبرد میکنند.
موقعیت عملیات سیال و لغزنده است وهر آن ممکن است که شرایط فیزیکی عوض شود. شخصیت های حاضر در رمان از چگونگی عملیات اطلاع صحیحی ندارند، پس عملاًنمیتوانند به موقعیت زمانی ومکانی آن فکر کنند و تنها به اهداف آن میاندیشند.
مفهومی به نام «هدف» به زندگی اصطراری آنها هویت میدهد، چرا که در آن موقعیت جنگی که هیچ چیزش ثابت و معلوم نیست، آنها به یک هدف ثابت ومعلوم میاندیشند و به عشق آن به پیش میروند.
در این رمان، همه عناصر، کارایی لازم خود را دارند. نثر یکدست و نرم است تا با روحیات رزمندگان هماهنگ باشد.
این رمان را میتوان در ردیف رمانهایی قرار داد که زندگی در شرایط لغزان و نامعلوم در مناطق جنگی را به تصویر کشیده است.
ماجرای رمان «نه آبی و نه خاکی»
در یکی از اعزام های گروهی به جبهه های جنگ، سعید به همراه گروهی عازم جنوب کشور است. پدر ومادرش با رفتن او موافق نیستند وهنوز نتوانسته اند از فرزند خود دل بکنند. برادرش، حمید از آمریکا تماس گرفته و به او یادآوری کرده که به دانشجوهای زنده بیشتر نیاز است. سعید به کنایه و طعنه جواب او را داده و تصمیم قطعی خود را به او اعلام کرده است. سعید بار اول که با حمید پشت تلفن حث و مجادله کرده، به جبهه اعزام نشده تا مبادا به حساب لجبازی او گذاشته شود، ولی حالا همراه گروهی عازم است.
در جمع دانشجوی و جوان گروه، فقط یک نفر متأهل است به نام ابراهیم که آن هم همسرش با او گفته تو به تکلیف خود عمل کن، ولی نصف ثوابش مال من(اعلام رضایت با لحنی طنز)
همراهان سعید شهر را آفتی میدانند که باید هر چه زودتر از آن خارج شوند، و زمانی که از شهر خارج میشوند، شوخیهای بچهها شروع می شود. مقصد اصلی گروه اعزامی، منطقه انرژی اتمی، مقر لشکر 17 علی ابن ابی طالب(علیه السلام) در حاشیه رود کارون، کنار روستای دارخوئین است.
آنها هنگامی که به قم میرسند، جنبه های عرفانی این شهر به سراغشان میآید. ساعاتی در آن شهر نگه میدارند و از آنجا به زیادت مسجد جمکران میروند ودر مورد تک تک افراد گروه از امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شفاعت میطلبند.
بچههای گروه در طول مسیر سعید را میرزا خطاب می کنند. آنها در نهایت به اهواز و بعد انرژی اتمی می رسند. لشکر مستقر در آنجا مملو از نیروست.
قرار میشود بچهها هر کدام در شبانه روز، چهار ساعت نگهبانی بدهند. بقیه سعی می کنند استراحت کنند. آنچه بعد برایشان روشن می شود، این است که قرار است عملیات در یک منطقه آبی – خاکی صورت گیرد. در ادامه جابه جایی و سازماندهی نیروهای از راه رسیده و نیروهای موجود در محل، 32 نفر از آبدیده ترین افراد برای تشکیل دسته ویژه محمد رسول الله (صلی الله علیه وآله) انتخاب میشوند و برای غواصی برده می شوند. بقیه نیروها را هم در گردان کربلا سازماندهی می کنند.
Sorry. No data so far.