یکشنبه 07 مارس 10 | 18:06

راه‌گشای کفر؛ هم پیالگی ارتجاع و التقاط

بزرگترین لطف خفیه آفریدگار به مردم این انقلاب هم‌اندیشی ارتجاع والتقاط است و هم پیاله بودن شیخ الحرمین با بوشی که دوباره جنگ‌های صلیبی را اعلان می‌کند…آری همان الله‌اکبرها، که ازهاری را فراری ساخت چون به اجرای ارتجاع درآمد گروهی را التقاطی کرد وچون التقاطی‌ها سبز می‌پوشیدند و الله‌اکبر می‌گفتند و مرگ بر آمریکا نمی‌گفتند شعارشان حربه کفر گردید…


حاج حیدر رحیم پور

حاج حیدر رحیم پور

ارتجاع مقابل اجتهاد قرار دارد ولی کفر و التقاط پدر و پسرند گرچه التقاط نداند که مادرمرتجعش خسبیده بوده است وکفر براو پریده . (دکتر شریعتی می گفت: روشنفکرانی را که غرب منور الفکرمی‌سازد نمی دانند که خود آن طرف کرباس ارتجاع تشریف دارند و با ارتجاع می‌جنگند ) و ما می‌گوییم جنگشان با همزاد نیست و آنان با اجتهاد مکتبی می‌جنگند که نمودش جنگ با ارتجاع است و گاهی هم به جنگ با یکدیگر می پردازند و این جاست که نفی دو طرف برای اجتهاد مکتبی، ارزش مثبتی می آفریند.

ودلیل همزادی ارتجاع والتقاط و وابستگی به کفر این که چون مرتجعی بپا خیزد که رهنمودش اجتهاد مذهبی نباشد التقاطی می‌گردد، التقاطی هم پس از درنوردیدن راه‌های پرپیچ وخم یا به دام پدر می‌افتد کافر می‌شود و یا به دامن مادر برگشته مرتجع فرنگی می‌گردد. آری پرگفته‌اند و من هم پر نوشته‌ام ارتجاع رهگشای التقاط است والتقاط راه را برای ورود کفر هموارمی‌سازد و آب جاروهم می‌کند و خوشبختانه در همین روزها همجنسی این سه گروه را آقای مهاجرانی، آیینه تمام قد نمای ارتجاع روزی والتقاط روز دیگر و با کفر امروزش ثابت کرد. حضرتش پیشتر مرتجعی شناخته شده و دوران دوم خردادی‌ها مغز متفکر گروهی شد که اجتهاد مذهبی رهبر را نمی پذیرفتند و التقاطی گردیده و امروز هم ، کافری دو آتشه گردیده‌است با این توضیح بزرگترین لطف خفیه آفریدگار به مردم این انقلاب هم‌اندیشی ارتجاع والتقاط است و هم پیاله بودن شیخ الحرمین با بوشی که دوباره جنگ‌های صلیبی را اعلان می‌کند واز این سو بزرگترین خطر برای انقلابی که بر پایه مذهب عدل و اختیار و اجتهاد بنا شده‌است و پیامبرش می‌فرماید هر که دو روزش برابر باشد مغبون است، رکود و سستی و بی‌تفاوتی می‌باشد.

زیرا هر گاه با اجتهادی مذهبی مشکلات خود را حل نکنیم و نمونه میلیون‌ها زن بی‌شوهردر انقلاب اسلامی خود داشته باشیم، مشکلات غریزه با نظام طبیعی حل می شود و آن گاه که دادگستری ما با توزیع کنندگان مواد مخدر مدارا کند انقلابمان سرآغاز تخدیر و پس از آن می‌میرد. گویاتر اگر با اجتهادمان نتوانیم گره از کارها بگشاییم ما نیز مرتجع گشته و جامعه التقاطی و سپس کافر می‌گردد. لیکن با همه این ضعف‌ها ما نیز چون پیشوای مذهبمان خدا را شاکریم که همیشه دشمنان ما را از احمق‌ترین مردم جهان برگزیده که انتقاد بی‌جا می‌کنند نقاط ضعفمان را افشا نمی‌کنند و بنابراین همه مخالفت‌ها به سود ما تمام می‌شود. به نظر شما اگر مطهری ترور نشده بود باز هم جوانان ما این همه کتاب‌های او را خوانده بودند و این چنین خط شناس گشته بودند؟

سخن این بود که رهگشای التقاط ارتجاع است و ما این را با پیدایش مجاهدین خلق دوران شاه دیدیم و شما نیز دیدید که التقاط به چه آسانی طعمه صهیونیسم جهانی گردید با مثل روشنتری به اثبات ادعا پردازم. آن‌گاه که شاه دریافت به روشنگری‌های امام واجتهادهای لحظه به لحظه حضرتش نقاب دموکراسی از چهره استبداد برداشته شده ودیگر کسی فریب بازی‌های او را نمی خورد شمشیر را از رو بست وکشور را به ازهاری ژنرال چهار ستاره‌اش سپرد و ژاندارمش خیابان‌ها را قرق کرد و حق تظاهرات و دادن شعارهای ملی را از ما گرفت و در اینجا مجتهدی به اجتهاد پرداخت و فرمود ازهاری خیابان‌ها وشعارهای ملی روزانه را از شما گرفته شب و بام‌های منزل و الله‌اکبر را که نمی‌تواند از شما بگیرد و چون شب فرارسید مردم بر پشت بام‌ها رفتند و با بسیجی همگانی به الله‌اکبر گفتن پرداختند و با تکبیرشان ازهاری را از کشور فراری دادند. زیرا که آن تکبیرها بر پایه اجتهادی مکتبی و مناسب روز و به وسیله بسیجیان گفته می‌شد. حال ببینیم آن‌گاه که ارزشی تقلیدی و ارتجاعی می‌گردد چه نتیجه می‌دهد.

در روزهای پس از پیروزی انقلاب که همه قدرت امام متوجه جنگ‌های سرد و گرم دشمنان جهانی بود و روحانیت دست‌اندر کار لباس رزم بر تن و در جبهه های گوناگون می‌جنگیدند، اتاق فرمان بسیج عمومی به دست آدم‌هایی افتاد که توان اجتهاد نداشتند و اینان چون مدعی مرجعیتی که رساله‌اش را از روی رساله‌های فقیهی می‌نویسد بدون توجه به گذر زمان شعارهای پیشین را به خورد روز می‌دادند و شب 22بهمن از مردم می‌خواستند بروند بر پشت بام‌ها و الله‌اکبر بگویند با این که خیابان‌ها در روز هم از خود مردم بود و شاه و ازهاری هم به الله‌اکبرهای پیشین از کشور گریخته بودند و مردم که چنین حرکتی را بی‌ثمر و ارتجاعی می‌دانستند بجز مشتی متعصب و برخی کودک و گاه‌گاهی متعهدی که نمی‌دانست ما حمله انتحاری نداریم بر پشت بام‌ها می‌رفتند و چون بانگ خروسی بی‌محل به الله‌اکبر گفتن می‌پرداختند و به همین ارزش ناشناسی ارتجاع ارزش مثبت و پر بهره الله‌اکبرهای دیروز را آن چنان به صورت زخمی منفی نشان دادند که دشمنان، ما را فرو افتاده پنداشتند و به اربابان گزارش دادند چه نشسته‌اید که دیروز از هر پشت بامی صد صدای الله‌اکبر شنیده می‌شد و امروز از صد پشت بام صدای یک تکبیر هم شنیده نمی‌شود و اگر این گزارش منفی ضدانقلاب نبود، تقلید بیجا و مرده‌گونه آنانی که در اتاق فرمان شعار نشسته بودند زیان بار بود.
لیکن برداشت بیجای گزارشگران غرب از انقلاب، سودآور و چنان چه دیدید حرکت منفی این دو گروه برای انقلاب نتیجه مثبتی را به بار آورد و به لطف خفیه، انقلابمان به خرفتی ارتجاع و التقاط، دو سر یک کرباس این چنین به حرکت درآمد و خودنمایی کرد. آیا اگر این دو حرکت منفی ارتجاع والتقاط نبود، زمینه‌ای فراهم شده بود اجتهاد ما زمینه بسیج ده‌ها میلیون نفری و به مسخره گرفتن تمام ابعاد التقاط وارتجاع و کفر فراهم می‌شد؟ نه ، پس باید باور داشت که هر آن چه برای این انقلاب پیش آید از الطاف خفیه است. ولی این‌ها دلیل نمی‌شود که ما لحظه‌ای اجتهاد مکتبی نداشته‌باشیم چه اگر لحظه‌ای بنشینیم مرتجع گشته و ارتجاع به سراغمان آید و پس از آن التقاط وکفر یکی پس از دیگری وارد میدان انقلاب می‌شوند و به همین است که بزرگی می‌گوید زمان به سرعت در حال حرکت است اگر شمایان حرکتی مناسب با زمان نداشته باشید سیلی‌ای از آن می‌خورید که تا گود نیستی فروافتید. عزیزان رئالیست‌ها می‌گویند اگر چه رومانتیست‌ها بچه‌های احساساتی و قهری و همیشه به کناری زده می‌شوند لیکن ماندگارند اما کلاسیک ها سر پا می‌میرند و به همین است که پیامبر ما 1400سال پیش فرمود هر که دو روزش برابر باشد مغبون است و چه بهتر که معامله ضرری نداشته باشیم و هنوز مغبون نشده باشیم، بمیریم و چرا بمیریم در راه هدف شهید گردیم.
آری همان الله‌اکبرها، که ازهاری را فراری ساخت چون به اجرای ارتجاع درآمد گروهی را التقاطی کرد وچون التقاطی‌ها سبز می‌پوشیدند و الله‌اکبر می‌گفتند و مرگ بر آمریکا نمی‌گفتند شعارشان حربه کفر گردید واز آن‌جا که کفر آشکار توان مقابله با ایمان را ندارد نتیجه نهایی تطهیر همه میدان انقلاب از کفر و التقاط وارتجاع گردید پس اگر خواسته باشیم بمانیم بایدمان پی در پی با اجتهادی مکتبی، کاربرد مذهب عدل و اختیار و اجتهاد را به جهانیان بنمایانیم و بزرگترین اجتهاد روز مبارزه با پلیدی رانتخواری وتوزیع مواد مخدر و چاره‌اندیشی اسلامی برای زنان بی شوهراست و اهم آن‌ها تبدیل سوبسید و ذکات فرنگی به ذکاتی اسلامی. چه پرداخت سوبسید به اعیان و بیمه بیکاری آنانی که از کار می‌گریزند از مصائب بزرگ این انقلاب است و نیز آگاه‌سازی مردم به این حقیقت که مطلق انتخاب رفع هیچ مشکلی را نمی‌کند و بایدمان همه جانبه مذهب عدل و اختیار را به کار گرفته و ارزش مذهبمان را با عمل به جهانیان بنمایانیم .

نامه را تقدیم بسیجیان دانشگاه فردوسی کرده و یاد آور می‌شوم که سکوت بی‌جا منجر به سستی و رخوتی مرتجعانه گشته و بی‌تفاوتی می‌آورد و التقاط می‌سازد و احتیاط لاسکوت است نه، سکوت و پرکاری بیشتری می‌طلبد و مرده‌گونگی نیست و تقیّه نیز توقف و مصلحت‌طلبی نمی‌باشد، چه تقّیه برای حفظ مکتب است و مصلحت‌طلبان در پی حفظ جان و مال مقام واگر احمق هم باشند برای حفظ تخیلات ارتجاعی خود تقّیه می‌کنند

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.