پنج‌شنبه 13 ژوئن 13 | 07:07
تقدیم به دکتر سعید جلیلی

دستاورد انقلاب اسلامی، پرورش چنین انسان‌هایی است

«فنا» برای بسیجی، در مرگ آگاهی و شهادت طلبی و مواجهه مردانه با مرگ در میدان جنگ است که بدست می‌آید و حق است سید شهیدان اهل قلم بگوید اگر انقلاب اسلامی هیچ دستاوردی جز پرورش انسان‌هایی این چنین نداشت، باز هم می‌ارزید تا حزب‌الله جان و سر خویش را فدای حفظ آن کند.


سعید جلیلی - حاجی بخشی

دکتر احمدرضا بیضایی- «آقا سعید، فرمانده این محور عملیاتی، همان کسی بود که ما در جستجوی او بودیم. او مظهر همان روحی است که حزب‌الله را از انسان‌های دیگر جدا می‌کند…» این قسمتی از نریشنی است شهید سید مرتضی آوینی با صدای معطر خود بر روی مستند «آقا سعید» – از مجموعه روایت فتح – می‌خواند. میان آن آقا سعیدی که «راوی فتح» در محور عملیاتی «گردنه چهار زبر» – تنگه مرصاد – در جستجوی او بود و این آقا سعیدی که ما در گردنه سیاست (!) در جستجوی او بودیم شباهت سختی وجود دارد. توضیح آن، در همان «مظهریتی» است که «آقا سعید» برای روح حزب‌الله دارد. اگر فکر کرده‌اید که بنده می‌توانم یک روز مانده به انتخابات ریاست جمهوری یازدهم بگویم چه کسی رئیس جمهور خواهد شد در اشتباهید! ولی این گفتن ندارد که آنچه نصرت خدا را بر حزب‌الله نازل می‌کند و تا ابد خواهد کرد همین «مظهریت» او برای روحی است که آوینی از آن اسم برده است. یکی از جاهایی که انتخابات در جمهوری اسلامی با دموکراسی تعارض پیدا می‌کند هم همینجاست! از همینجا هم هست که میان رأیی که صندوق دموکراسی آنرا می‌شمارد با رأیی که خدا دلها را بسوی آن متوجه می‌کند، تفاوت وجود دارد. اما اینکه این مظهریت از کجا بدست می‌آید و آن کدام روح است که حزب‌الله را از انسان‌های دیگر جدا می‌کند نیاز به پرسیدن ندارد؛ دو تا چشم می‌خواهد برای دیدن. آنهایی که از رئیس جمهور شدن یک بچه حزب‌اللهی چه در داخل و چه در خارج اینقدر به هراس افتاده‌اند از همین روح و «مظهریت» برای آن است که می‌ترسند؛ باقی، لفاظی است. اصولا کسی که سر به زیر راه می‌رود و روز ثبت نام، بی سر و صدا، تنها می‌آید و تنها می‌رود و یک چهره ضد رسانه به تمام معناست و در تبلیغات انتخاباتی، دعوت به خود نمی‌کند و هیچ وعده‌ای به کسی نمی‌دهد و اصلا هم ناراحت نیست که رأی نیاورد، آدم ترسناکی است! چنین آدمی وقتی وارد رقابت انتخاباتی بشود رقیب سر سختی است. اگر «واشنگتن پست» سایه چنین آدمی را در انتخابات ریاست جمهوری ایران سنگین می‌داند حق دارد هر چند درست نمی‌داند که چرا چنین است، اما همینقدر هست که چنین است! روحی که حزب‌الله را از سایر انسان‌ها جدا می‌کند و مقاله نویس «واشنگتن پست» راهی به درک آن ندارد همان روحی است که تسبیح را بدست «مهدی باکری» می‌دهد تا یک دور با آن «مرگ بر آمریکا» بگوید و بعد هم بگوید ثواب «مرگ بر آمریکا» گفتن کمتر از تسبیح گفتن نیست! و این روح، روح «مقاومت» است و رمز پیروزی حزب‌الله نه در قوت اقتصادی او بلکه در همین استقامت او در برابر دیکتاتوری اقتصاد است. به این فرازها از مقاله «دیکتاتوری اقتصاد» سید شهیدان اهل قلم توجه کنید:

رمز پیروزی ما استقامت است. استقامت محتوای اصلی این فرمایش قرآنی است که «فاستقم کما امرت و من تاب معک». کسی تردید ندارد که محتوای آن ضرب‌المثل مذکور ـ آدم گرسنه دین و ایمان نمی‌شناسد ـ اکثرا درست است، اما این دستور قرآنی که ما را به استقامت در شعب ابی‌طالب فرا می‌خواند، آمده است تا ما را از زمره‌ آن اکثریت خارج کند. وقتی ما از زمره‌ آن اکثریت خارج شدیم، دیگر اقتصاد نیست که برای ما تعیین تکلیف می‌کند بلکه اعتقاد است. مسلماً محتوای این حدیث ـ کاد الفقر ان یکون کفرا ـ اهمیت اقتصاد را به ما گوشزد می‌کند و حقیر نیز در پی نفی اهمیت اقتصاد نیستم بلکه می‌خواهم با توجه به اهمیت اقتصاد، جایگاه واقعی آن را پیدا کنم. مسلماً اسلام به ما اجازه نمی‌دهد که به‌ گونه‌ای عمل کنیم که موجبیت یا دیکتاتوری اقتصاد ما را به راهی مخالف با آرمان‌های اعتقادی و فرهنگیمان بکشاند. در جهان امروز هر چه هست همین است.

با اینهمه در این روزها بسیار شنیدیم از کسانی که در باب برنامه‌های اقتصادی‌شان طوری حرف زدند که گویا برای ساختن ترکیه یا سنگاپور در اینجا به میدان آمده‌اند. چه شده که این آقایان محترم پذیرفتن موجبیت یا دیکتاتوری اقتصاد را بر خود مجاز می‌شمارند و فراموش کرده‌اند که امام (ره) می‌فرمود: «اسلام برای تأمین علف نیامده است! همه‌اش فریاد از مادیات نباشد؛ خلاف مسلک اسلام است… اساس معنویات است. یک کشور با معنویاتش کشور است.» بناست جهاد اقتصادی داشته باشیم تا دشمن با فشار اقتصادی بر اعتقاد ما غلبه نکند؛ نه اینکه جهاد برای اداره بطن و فرج و بالا بردن سطح رفاه کنیم تا به مخالفت به آرمان‌های اعتقادی و فرهنگیمان کشیده شویم و بقول سید شهیدان اهل قلم، مجسمه‌ جیمز میل و جان استوارت میل و از همه مهمتر مجسمه‌ آدام اسمیت را از طلا بسازیم و در میادین و مدخل بازارها نصب کنیم و زیر آن بنویسیم: آقای آدام اسمیت، بنیانگذار اقتصاد اسلامی!

«آقا سعید»ها بقول شهید آوینی «پرورده‌های میدان رزم و جهاد فی سبیل‌الله» هستند و «اگر انقلاب اسلامی هیچ دستاوردی جز پرورش انسان‌هایی این چنین نداشت، باز هم می‌ارزید تا حزب‌الله جان و سر خویش را فدای حفظ آن کند». مدتها بود که در میان سیاسیون کسی را ندیده بودیم که چفیه اینقدر به او بیاید! این چفیه‌ای که وقتی «آقا سعید» در جمع حزب‌الله حاضر می‌شود بر دوش او می‌نشیند، نماد «فنا»ست و اگر این چفیه خیلی به او می‌آید از این روست که او علیرغم اینکه در این باره حرف نمی‌زند، خود از یکی از معرکه‌های فنای حزب‌الله یعنی «کربلای ۵» آمده. مظهریت روح حزب‌الله یعنی مظهریت قیام‌لله و عدم تعلق به حیات خود در این راه. و آنچه برای جبهه کفر و شرک و نفاق ترسناک است همین است و لاغیر. قیام‌لله «عبودیت» برای الله می‌آورد، «فدایی» برای اسلام می‌آورد، «مقاومت» می‌آورد، «سرسختی در برابر استکبار» می‌آورد، «شکستگی در برابر مستضعفین» می‌آورد، مسئولیت در برابر «بیت المال» می‌آورد، انسان را «خاکی» می‌کند، «محبوبیت» می‌آورد… و فنا جز از طریق کوبیدن هوای نفس بدست نمی‌آید. تعلق به پست و ریاست نداشتن و عصبانی نشدن در مناظره و مشتی برای کوبیدن رو میز (!) نداشتن، درس کلاس اول فنای نفس است! «فنا» برای بسیجی، در مرگ آگاهی و شهادت طلبی و مواجهه مردانه با مرگ در میدان جنگ است که بدست می‌آید و حق است سید شهیدان اهل قلم بگوید اگر انقلاب اسلامی هیچ دستاوردی جز پرورش انسان‌هایی این چنین نداشت، باز هم می‌ارزید تا حزب‌الله جان و سر خویش را فدای حفظ آن کند.

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.