تریبون مستضعفین- فاطمه دلاوری پاریزی
در تحلیل نتیجه انتخابات عده ای معتقدند که این انتخاب یک عقب گرد به سال های قبل از حتی دورهی اصلاحات بوده است. این تحلیل را مطابق با واقع تفسیر نمی کنم. چرا که طبق برخ از نظریات فلسفه تاریخ، تاریخ رو به پیشرفت و تکامل است و یک اتفاق عینا تکرار نمیشود. این مسئله به راحتی قابل اثبات است. بدنه مردم در خلال این سال ها رشد خوبی به لحاظ فهم جایگاه خود و حقوق و تکالیف خود داشته است. کف مطالبات از یکسری مطالبات اقتصادی کلی به مطالبات عظیمتر سیاسی – فرهنگی و مطالبات اقتصادی مبنایی ارتقا یافته، مردم در این سال ها بیش از هر زمان دیگری آموختهاند چگونه باید با نظرات و افکار مخالف و مختلف مواجه شوند و تعامل برقرار کنند.
در هر نظام سیاسی یا ایدئولوژیک میزان موفقیت آن نظام بسته به میزان حضور و فعالیت نیروهای معتقد به آن است. در واقع ممکن است یک نظام با فدائیان کم اما فعال و پرکار و پرتحرک بتواند به موفقیتهای کلان دست پیدا کند اما نظامی با حامیان بسیار اما بیانگیزه و بینشاط موفقیت چندانی نداشته باشد. پس آنچه رقم زننده میزان موفقیت گفتمان انقلابی است میزان تحرک و پویایی و نشاط حامیان آن است که چقدر بتوانند با فعالیت خود، این گفتمان را به کل بدنه جامعه تسری دهند.
در این میان یک سری غفلتها از سوی جریانهای عدالت خواه و انقلابی میتواند مسیر تاریخ را به گونه ای دیگر رقم بزند. اصلیترین غفلت نشناختن مردم بما هو مردم است. تصورهای آرمانی از مردم یا بالعکس تصورهای سیاه از ایشان هر دو غلط و غیر مطابق با واقع است. مردم کسانی هستند که اولا در انقلاب اسلامی و نظام اسلامی به شدت مورد اعتماد رهبران بودهاند. هم حضرت امام(ره) و هم آیت الله خامنه ای مردم را ضامن موفقیت و حتی مشروعیت نظام میدانستهاند و میزان، را حضور ایشان تلقی کردهاند.
جمهوریت در نظام اسلامی هرگز در مقابل اسلامیت آن نبوده و بالعکس این دو حافظ و مدافع هم بودهاند. اگر در سالهای اولیه انقلاب، مردم حافظ اسلامی بودن نظام بودهاند در سال های اخیر نیز رکن اسلامیت یعنی رهبری حافظ رکن جمهوریت بوده است و پشتیبان رای و نظر و حضور مردم.
اما مردم طیفاند. در جمهوری اسلامی از مومنان سبقت گیرنده بر جهاد تا لائیکهای لذت طلب و هدونیست، از روستاییها و عشایرهای سلحشور و انقلابی تا شمال تهران نشینهای فارغ از دغدغه های انقلابی، از زنان فمنیست و روشن فکر و غرب زده تا زنان سنتی و برقع پوش از روحانیون ملبس به لباس پیامبر تا پسران پانکی پوش از قومهای فارس و ترک و کرد و بختیاری و عرب تا اقلیتهای مذهبی و دینی و طیف های مختلف مردم زندگی میکنند.
حامیان گفتمان انقلاب اسلامی بدون تلاش برای بازتولید نسخههای مختلف انقلابی در جلب اعتماد گونههای مختلف مردم در جمهوری اسلامی، ناکام خواهند ماند. امروز حامیان گفتمان انقلاب باید به فکر تولید آثار انبوه در آمده از بطن دین و انقلاب برای سلیقهها و ذوقهای مختلف مردمی باشند. در این دایره بدون کوتاه آمدن از اصول (یعنی رکن اسلامیت) ناگزیر از تولید محتوا برای طیف های مختلف مردم( یعنی رکن جمهوریت) هستیم. پس باید اصول انقلاب اسلامی که عدالت، آزادی، استقلال، جمهوریت و اسلامیت است را اولا خود به خوبی بشناسیم و ثانیا بتوانیم برای مخاطبهای مختلف در جامعه بازتولید کنیم و بازنشر دهیم.
این مسئله هم در محتوا و هم در فرم خود را نشان میدهد. باید بتوان این استاد دانشگاه و آن استاد حوزه و آن خانم خانه دار روستایی و این دختر نوجوان و آن پسر سرباز و آن جوان تحصیل کرده غرب و آن دختر جوان دانشجو و آن مرد حزبالهی و این مرد لائیک و همه و همه را مخاطب آثار خود در نظر گرفت.
برای این کار چند مقدمه لازم است:
1- شناخت اصول انقلاب اسلامی و تسلط به این مبانی. بدون مطالعه صحیفه امام(ره)، آثار شهید مطهری و رهنمودهای رهبری عملا این اتفاق نخواهد افتاد. و البته توقف در این آثار نیز نباید داشت. باید عدالت را، آزادی را، استقلال را، کارآمدی را، جمهوریت را و اسلامی بودن نظام را ابتدا خوب فهم کرد و ثانیا در تلاش برای تفهیم این مفاهیم در بدنه مسئولین و مردم داشت. نگاههای متحجرانه و تنگنظرانه در واقع بزرگترین خطری است که این گفتمان را تهدید میکند. همچنین نفهمیدن اولویتها و پرداختن تک جانبه به یکی از مسایل نیز میتواند خطر آفرین باشد. فرضا آزادی بدون عدالت و یا عدالت بدون آزادی در عمل منجر به اتفاق عظیم مبنایی نخواهد شد.
2- یادگیری مواجهه با نگاههای مختلف بدون کوتاه آمدن از اصول، گفتگوی انتقادی و خود را در معرض نقد و پرسش دیگران قرار دادن. برای این کار باید افراد دیگری که همراه با ما در حال کار در جبهه فرهنگی انقلاب هستند و یا دیگرانی که مخاطب برنامههای ما هستند و یا دیگرانی که اعتقادی به این مسایل ندارند را دید و شنید و لحاظ کرد و بازخورد داد و از آنان خواست که ایشان نیز به ما بازخورد دهند. بدون این که خود را در معرض نقد و پرسش قرار دهیم هرگز رشد نخواهیم کرد. و هرگز نخواهیم توانست مردم را آن گونه که فی نفسه هستند بشناسیم. در نتیجه تفسیرهای تخیلی از مردم ارائه میدهیم.
معمولا حلقه انقلابی ها تنگ است و شبیه به خود را فقط در کنار خود میبینند و مرتب همدیگر را تایید میکنند و غیر خود را بر نمیتابند و این خطر انجماد و درخودماندگی را در پی خواهد داشت. در نتیجه شایسته و بایسته است که حلقه های فکری با حضور طیف های مختلف باشد اما در حلقه های کاربردی و مهارتی شاید نیازی به حضور طیف های مختلف نباشد چرا که در مرحله عمل، مقداری از هماهنگی نظری لازم و ضروری است.
3- شناخت ذائقه و نیاز های مخاطب به طور واقعی و ملموس و تجربی و نه پیشینی و تخیلی. مثلا یک دختر دانشجوی جوان انقلابی مجرد به طور عام از برنامه های فکری-فرهنگی جبهه انقلاب اسلامی حذف میشود و یا آن پسر جوان لائیک اما آزاده مخاطب این شعور و شعار قرار نمیگیرد. وقتی میگوییم جوان لائیک به این معنا نیست که ما میخواهیم از اصول کوتاه بیاییم اما میدانیم دین ما حتی برای این افراد نیز حرف دارد. حرف های عدالت طلبانه و آزادی خواهانه که هر وجدان بیداری را در هر جای جهان تحت تاثیر قرار میدهد. وقتی با آن جوانک مارکسیست در هزاران کیلومتری ایران میتوان ارتباط برقرار کرد و او را شیفته انقلاب اسلامی نمود آیا با جوان مسلمان زاده که حداقل چند بار روضه امام حسین شنیده نمیتوان؟!
4- فهم جایگاه خود در جبهه فکری-فرهنگی انقلاب اسلامی که من با چه قشری سر و کار دارم و مخاطب من چه کسانی خواهند بود. هر کس باید توان خود را بسنجد که سخنران است یا نویسنده یا فیلم ساز و یا شاعر و … . و این که با کدام قشر میتواند سخن بگوید: انقلابیها، مردم معمولی، مسجدیها، نوجوانان و… . باید تقسیم کار صورت بگیرد و این جبهه نیاز به فرماندهانی دارد در صحنه. که بتوانند نیروها را به خوبی سازمان دهی کنند و هر کس را در موقعیتی که شایسته و بایسته اوست، قرار دهند.
5- تسلط به فرم که میتواند زبان علمی باشد یا ابزار هنر و یا خطابه های منبری و… و توان بیان مطلوب مفاهیم در قالب های متناسب و پرمخاطب. معمولا امت حزب الله با فرم قهر است و اعتقاد دارد همین که محتوا پرملات است نیازی به قالب متناسب ندارد در حالی که فرم خود بخشی از محتوا است و نیاز به آموزش های لازم جهت کسب مهارت های مختلف ضروری می نمایاند.
در این صورت میتوان امید داشت در ادامه راه تمدن سازی انقلاب اسلامی، قشر بیشتری از مردم، همگام و همراه با گفتمان انقلاب اسلامی باشند و این البته وظیفه و تکلیفی است در این دوره از تاریخ بر دوش ما. و البته نتیجه انتخابات می تواند ملاک نسبتا مناسبی برای ارزیابی عملکرد ما باشد. هرچند حضور مردم به هیچ وجه نباید محدود و معطوف به انتخابات باشد و مردم باید در نظارت و تصمیم سازی نیز نقش اساسی داشته باشند.
خانم دلاوري جسارتا بايد عرض بكنم كه نظر شما درخصوص بند 5 را تقريبا قبول دارم كه گفته ايد: “معمولا امت حزب الله با فرم قهر است و اعتقاد دارد همین که محتوا پرملات است نیازی به قالب متناسب ندارد” البته نه به اين شوري اي كه شما گفته ايد.
من اعتقاد دارم كه كلام انقلاب چون به بيان نيازهاي فطري بشر مي پردازد، چون از دل برآمده است، لاجرم بر دل مي نشيند. فقط افراد بايد فرصت رجوع به دل را پيدا كنند. يعني استفاده از قالب و به قول شما فُرم، فقط جذابيت را بالا ميبرد. افراد به خاطر جذابيت بيشتر ، جذب محتوا ميشوند. اگر محتوا حرف قابل تاملي داشته باشد، و اگر شخص واقعا دنبال حقيقت باشد و غرض و مرض نداشته باشدو اگر جذابيت منافع شخصي آنقدرها روي وجدانش را نپوشانده باشد، نه اينكه خودش به دنبال محتوا مي آيد، بلكه خود در نشر آن موثر واقع ميشود.
اين را هم به ياد داشته باشيم كه گاهي غرق شدن در شكل و قالب و به قول شما فُرم، باعث جدائي بدنه جامعه از شما ميشود.
شايد با نگاه مردم به شاعران، فيلمسازان، نوازندگان، آهنگ سازان، نقاش ها، وبلاگ نويسان، و …… كلا كساني كه زياد از قالب هاي هنري براي رساندن محتوا ها شان استفاده ميكنند مواجه شده باشيد. يا وقتهائي كه مردم اين كارها را سوسول بازي ميپندارند و خودشان را از آنها جدا مي يابند. و اين كارها را به دست و پا دن ما براي همراه كردن مردم با خود تفسير ميكنند.
يعني مسائل را اصلي فرعي كردن، مانع از افتادن در اين دامها خواهد شد.