واپسين روزهاي اسفند سال گذشته بود که شوراي عالي بيمه برخلاف سال هاي گذشته، تعرفه هاي درماني سال 92 را پيش از تعطيلات نوروز اعلام کرد و بر افزايش 18درصدي تعرفه هاي درمان در مراکز دولتي و افزايش 29درصدي تعرفه ها در مراکز خصوصي مهر تأييد زد. افزايش تعرفه هايي که اگر با حمايت بيمه ها همراه باشد نه تنها مشکلي براي بيماران ايجاد نمي کند بلکه از بروز مشکلات مالي در مراکز درماني نيز جلوگيري خواهد کرد. با اعلام تعرفه هاي جديد،مسئولان وزارت بهداشت و بيمه ها وعده افزايش نيافتن سهم مردم از هزينه هاي درمان را دادند و اين که بيمه ها ما به التفاوت افزايش تعرفه ها را تقبل خواهند کرد. اما امروز و در آغازين روزهاي چهارمين ماه سال، بيماران در بيمارستان ها و داروخانه ها با در دست داشتن دفترچه هاي بيمه ناکارآمد،براي درمانشان هزينه هاي ميليوني مي پردازند.
طلاهايم را براي هزينه عمل همسرم فروخته ام
بيمارستان امام خميني(ره)تهران يکي از بزرگ ترين قطب هاي درماني کشور است که علاوه بر بيماران ساکن تهران بسياري از بيماران ساکن شهرهاي دور و نزديک را که به دليل توزيع نامناسب خدمات درماني در مناطق مختلف کشور، مجبور به انجام سفرهاي درماني به پايتخت هستند در خود جاي مي دهد. پيرمرد راننده تاکسي است و مدتي است که پزشکان تشخيص داده اند سرطان روده بزرگ دارد. مي گويد: يک هفته اي مي شود که دربيمارستان بستري است و منتظر است تا پس از انجام آزمايش هاي اوليه و اسکن قلب که پزشک انجام آن را پيش از عمل لازم دانسته است عمل شود. پيرمرد مي گويد: الان يک هفته است که براي هر روز بستري بودنم 45هزار تومان پرداخت مي کنم ولي مسئولان بيمارستان مي گويند: دستگاه اسکن قلب خراب است. وقتي از هزينه هاي درمانش مي پرسم مي گويد:جداي از مبلغي که بيمه پرداخت مي کند بايد 4.5ميليون هم خودم پرداخت کنم.البته براي همين عمل در بيمارستان خصوصي بايد نزديک به 22ميليون پرداخت کنم.همسرش در تکميل حرف هايش مي گويد:طلاهايم را فروخته ام تا هزينه عملش را بدهيم ولي مشکل اين جاست که يک هفته بي نتيجه در بيمارستان بستري است و هيچ کاري برايش انجام نمي دهند. حين قدم زدن در حياط بزرگ بيمارستان امام خميني(ره) به ساختماني يک طبقه مي رسم که تابلوي صندوق و ترخيص بر بالاي درش نصب کرده اند. مرد جواني از داخل ساختمان بيرون مي آيدو روي نيمکت روبه روي ساختمان مي نشيند تا صورت حساب ها و دفترچه بيمه اي را که در دست دارد داخل کيفش جا دهد.
از وضعيت بيمارش که مي پرسم مي گويد:پدرم دراين بيمارستان پيمانکار بود که چندي پيش به دليل حادثه دچار ضربه مغزي شد.خدا را شکر پزشکان زود به دادش رسيدند و پس از يک عمل جراحي 8ساعته روي مغزش، مشکل را برطرف کردند.يک هفته اي هم در بخش ICU بستري بود و الان هم يک هفته اي مي شود که به بخش منتقلش کرده اند.الان هم براي تاييد بيمه آمده ام. چون همه هزينه هايش را که نزديک به 6ميليون تومان مي شد از جيب پرداخت کرده ام و حالا آمده ام تا با گرفتن تاييديه بيمه، 65درصد از هزينه ها را از بيمه بگيرم.
مي گويند نزديک به 3ميليون و 900هزارتومان از هزينه ها را بيمه متقبل مي شود ولي بازهم بايد دو ميليون تومان از هزينه ها را خودمان پرداخت کنيم.پدرم کارگر است و هر روزي که کار نکند نمي تواند هزينه هاي زندگي را تامين کند،چه برسد به پرداخت دو ميليون تومان هزينه بيمارستان. چند دقيقه اي را روي نيمکت روبه روي ساختمان منتظر مي مانم تا همراه بيمار ديگري از ساختمان خارج شود.مردي حدود ۳۰ ساله به سرعت از ساختمان خارج مي شود.وقتي از او مي خواهم درباره بيمارش و هزينه هايي که الان پرداخت کرده است توضيح دهد مي گويد:خواهرم هموفيلي دارد و بيمار خاص است.به همين دليل بيمه خوبي هم دارند و بخش عمده اي از هزينه هاي درماني اش را پوشش مي دهد.خواهرم به دليل بيماري که دارد چند هفته پيش خونريزي مغزي کرد و دراين بيمارستان بستري شد.اما با وجود انجام عمل جراحي و سه هفته بستري بودن در بيمارستان، تنها 800هزار تومان هزينه پرداخت کرديم.البته پزشکان و پرستاران مي گفتند اگر بيمه بيماران خاص نبوديد به جاي اين مبلغ بايد چيزي نزديک به 5ميليون تومان پرداخت مي کرديد.
برادرم براي درمان، خانه اش را فروخته است
پيرمرد با پرونده اي قطور سرگردان بين ساختمان ها در رفت و آمد است.از او مي خواهم در مورد بيماري اش توضيح دهد.ناخواسته بغضش مي ترکد و با گريه مي گويد:برادرم مشکل کبدي دارد و درحال مرگ است. با لهجه شيرين آذري به حرف هايش ادامه مي دهد و مي گويد:4سال است که کبدش دچار مشکل شده و حالا که ديگر وضعيتش وخيم است نوبت پيوندش رسيده است.تا امروز بيش از 150ميليون تومان خرجش کرده ايم تا زنده بماند.خودش کارگر است و براي اينکه بتواند خرج و مخارج درمانش را بپردازد خانه اش را فروخته است.روزي 100هزار تومان هزينه يک قرصش مي شود.الان پرونده اش در شوراي پزشکي مطرح شده و قرار است به زودي پيوند کبد برايش انجام شود اما مسئولان بيمارستان مي گويند اگر مي خواهيد اين پيوند انجام شود بايد 30ميليون تومان پول نقد داشته باشيد.
طي يک ماه هزينه داروهاي بيمارمان ۱۰ميليون تومان گران شد
کل هزينه هايش 80ميليون مي شود که از اين مبلغ 50ميليونش را دولت مي دهد ولي داروهايش را بايد خودمان تهيه کنيم.همين دارو ها تا يک ماه پيش 20ميليون تومان بود اما در عرض يک ماه ده ميليون تومان گران شده است. با ناراحتي مي گويد: همه فاميل بسيج شده اند تا اين پول را تهيه کنند چون بيمارستان گفته است اگر اين پول را نداشته باشيد و نتوانيد داروهايش را تهيه کنيد عمل پيوند پس خواهد زد. به بيمارستان دکتر شريعتي در نزديکي خيابان کارگر تهران مي روم.يکي از بيمارستان هاي فوق تخصصي و بزرگ تهران.حياط بيمارستان مملو از بيماراني است که براي هواخوري به حياط بيمارستان آمدند و افرادي که همراه بيمارشان از ديگر شهرها به تهران آمده اند. به سراغ هرکدام شان که بروي دل پر دردي دارند.دردشان هم تنها مريضي عزيزانشان نيست؛از هزينه هاي درمان گرفته تا بالا بودن هزينه هتل و اينکه مجبورند شب ها را يا در چادر صبح کنند يا درون خودروبمانند. سراغ يکي از خانواده ها مي روم آن طور که پدر خانواده مي گويد پسرش حين کار مصدوم و هر دوپايش از چند جا دچار شکستگي شده است.از رسيدگي پزشکان راضي است اما هزينه ها کمرش را شکسته است. مي گويد:دکتر براي عمل نياز به پروتز داشت.به شرکتي که معرفي مان کرده بودند رفتيم و براي خريد دو پروتز 8ميليون تومان پول داديم.حالا معلوم نيست براي عمل جراحي و هزينه هاي بستري اش چقدر بايد به بيمارستان پرداخت کنم.
نسخه هاي بالاي ۱۰۰هزار تومان
خانم جواني همراه دو فرزندش روي يکي از نيمکت ها نشسته اند.يک سلام و معرفي کافي است تا درد دلش باز شود.مي گويد: ساکن اسلامشهر است و همسر 48ساله اش مشکل قلبي دارد.الان يک هفته است در بيمارستان بستري است.از مشکل همسرش که مي پرسم مي گويد:دکترها مي گويند يکي از دريچه هاي قلبش مشکل دارد و به همين خاطر چند روز پيش قلبش را عمل کردند.با اين که بيمه داريم بازهم سه ميليون تومان به بيمارستان پرداخت کرده ايم.هر نسخه اي هم که دکتر برايش تجويز مي کند بالاي 100هزار تومان است.با اين وضعيت اقتصادي و اجاره نشيني براي هزينه هاي درمان شوهرم به همه رو انداخته ايم. در گوشه اي از بيمارستان زن ميانسالي که به نظر مي رسد اهل استان هاي جنوبي کشور باشد ضجه مي زند و گريه مي کند.نزديک شان مي شوم و از يکي از اطرافيانش علت ناآرامي زن را مي پرسم. پسرش مي گويد: پدرم عفونت ريه دارد و نزديک سه هفته است دراين بيمارستان بستري است.ريه هايش آب آورده و در بخش مراقبت هاي ويژه بستري است ولي دکترها ديگر اميدي به درمانش ندارند.دراين مدت نزديک به دو ميليون تومان براي بستري کردنش هزينه کرده ايم ولي چه فايده.مي گويد از شهرستان به تهران آمده ايم و بيمه تامين اجتماعي هم داريم.ولي بازهم بايد براي بستري و درمان پدرم پول بدهيم.الان بايد دوباره مبلغي به حساب بيمارستان بريزم ولي وقتي فهميدند مشکل مالي داريم به مددکاري بيمارستان معرفي مان کردند.حالا قرار است خبرمان کنند که چه مقدار از هزينه هايمان را مددکاري مي دهد. از بيمارستان بيرون مي زنم و براي رسيدن به خيابان اصلي و سوار شدن به تاکسي مجبورم از کنار خودرو هايي رد شوم که بيشترشان متعلق به همراهان بيماران است.همراه بيماري که از شهري دور به تهران آمده و حالا مجبور است روزها و شب ها را درون خودرو بگذراند.مردماني که با هر مبلغي، هر چند اندک، که براي درمان عزيزانشان پرداخت مي کنند فقير تر مي شوند، آن ها که مسئولان نظام سلامت قول داده بودند با افزايش نيافتن هزينه هاي درماني، باري مضاعف به دوش شان تحميل نشود.
Sorry. No data so far.