شنبه 29 ژوئن 13 | 11:50

ما سر اسلام دعوا داریم

سعید به بابا گفت: ببین، این جور آدم‌ها شهید می‌شوندها! تو می‌خواهی با این قیافه ی به هم ریخته و نامرتب شهید هم بشوی!!


ما سر اسلام دعوا داریمسید علی بنی لوحی، یکی از تلاشگران عرصه ادبیات دفاع مقدس است. حضور بسیجی او در این عرصه باعث شده است کتاب‌های او با استقبال چشمگیری از سوی جوانان مواجه شود. نگاه او به جنگ و دفاع مقدس، بیشتر فرهنگی است. و به همین جهت است که در بسیاری از صفحات کتاب “احمد” سخنی فرهنگی از امام خمینی (ره) را گوشزد کرده است. سخنانی که برای هر کدامشان باید کتابی نوشته شود.

“یکی از ثمرات بزرگ این جنگ، تحرک بی سابقه‌ای است که در جوانان حاصل شده” احمد ص 38

“ما سر اسلام دعوا داریم، اسلام و ضد اسلام نمی‌‌شود با هم تفاهم کنند.” همان ص 86

“آنها که خون شهیدان را برای به قدرت رسیدن وسیله قرار می‌دهند، از فطرت انسانی خارجند.” همان ص 92

“نگذارید پیشکسوتان شهادت و خون، در پیچ و خم زندگی روزمره‌ی خود به فراموشی سپرده شوند” همان ص 120

بنی لوحی در مقدمه کتاب ارزشمند “احمد” می‌نویسد؛

“آن چه پیش روی شماست، قطره‌ای از دریای وجود مردی است که یکی یکدانه بود، از آن دست جوانانی که نفس امام (ره) او را متحول کرد. به قول خودش “بچه‌ای دهاتی بود که کسی او را نمی‌شناخت” اما وقتی بار سفر بست و رفت، میلیون‌ها نفر در سوگ او گریستند. احمد کاظمی، اگر هیچ فایده‌ای نداشته باشد، حداقل برای لحظاتی تنهایی خوب است و می‌تواند پلی برای رسیدن به آن، روشنایی رویایی، باشد که خیلی وقت‌ها جوانان ما در آتش شوق رسیدن به آن می‌سوزند. احمد پله‌ای برای رسیدن به خداست.”

نگاه متعالی بنی لوحی به جوان‌ها نگاه خوش آتیه‌ای است که باعث شده است امروز “احمد کاظمی‌ها” را در قامت جوان امروز انقلاب اسلامی مشاهده کنیم.

بنی لوحی در کتاب “احمد” کوشیده است تا زوایای زندگی شهید کاظمی را جلوی چشم مخاطب زنده کند. رصد کردن تصاویر شگفت از زندگی سراسر عشق و حماسه احمد کاظمی، از دیگر هنر نمایی‌های این نویسنده است. برخی عکس‌های این کتاب فرصت خواندن به مخاطب نمی‌دهند و باید چندین دقیقه به عکس خیره شوی تا خودت برای آن عکس یک داستانک بنویسی و پس از سیر منظره‌ای از حیات طیبه شهید، اشک در چشمانت قد می‌کشد.

حضور عکس‌های هنرمندانه و خاطرات هنرمندانه تر در کتاب مذکور، “احمد” را خواندنی تر جلوه داده است.

به ذکر یک خاطره از کتاب “احمد” اکتفا می‌کنیم و از شما دعوت می‌کنیم تا با خواندن این کتاب، بخشی از دفاع مقدس را ورق بزنید.

“گپ آخرمان، خیلی گپ باحالی بود، وقتی شب رسید خانه، یک سی دی با خودش آورده بود. گفت محمد، این سی دی را بگذار ببینیم چی است! به قول خودش مشق‌هایش را هم پهن کرده بود جلوی خودش. سی دی یک گزارش ویدیویی بود از عملیات ثامن الائمه. بابا گفت من خودم تا حالا این فیلم را ندیده‌ام. هر کس را که در فیلم نشان می‌داد، گفت: خصوصیتش این بوده و چه طوری شهید شده، خلاصه بیشترشان شهید شده بودند. در فیلم نشان می‌داد که بابا داشت نیروهایش را توجیه عملیاتی می‌کرد و فقط یک زیر پیراهنی تنش بود. ریش‌هایش هم خیلی بلند و به هم ریخته شده بود. حتما وقت نکرده بود به آن ها برسد، اما آنها که می‌گفت شهید شده‌اند اغلب خیلی تمیز و مرتب و شیک بودند.

سعید به بابا گفت: ببین، این جور آدم‌ها شهید می‌شوندها! تو می‌خواهی با این قیافه ی به هم ریخته و نامرتب شهید هم بشوی!!

بابا خیلی خندید به این حرف سعید، خیلی خندید، البته احساس کردم یاد شهادت هم کرده و دلش گرفته و می‌خواهد با خندیدن‌هایش ما متوجه نشویم. فیلم که تمام شد، بابا گفت 25 سال از وقتی که این فیلم را گرفته‌اند می‌گذرد، ما برای چه مانده‌ایم.”

(احمد ص 155)

کتاب “احمد” خواندنی است. از دستش ندهید.

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.