تریبون مستضعفین -رضوان راغبی (دانشجوی دکتری مطالعات کشورهای اسلامی، دانشگاه سنت جوزف لبنان)
این روزها آنچه که از مصر به سراسر دنیا مخابره می شود، «اردوکشی خیابانی» است به معنای واقعی کلمه از روزها پیش، خبرگزاری های بزرگ دنیا دوربینشان را تنظیم کردند روی میدان التحریر و میادین دیگر در مصر… برای اینکه نشان بدهند «ملت» مصر چه می خواهد و این سونامی مردمی سرانجام در کنار کدام ساحل آرام خواهد گرفت.
دو سال پیش که ملت مصر هم صدا شدند در اسقاط نظام حسنی مبارک، و یک سال پیش که حکومت را سپردند به اسلام گرایان، سرشار از شور و شوق بودند از این تجربه جدید! اما اوضاع، آنگونه که مردم انتظار داشتند پیش نرفت. چیزی که مسلم است این است که مردم میدان التحریر با شریعت سر جنگ ندارند، دنبال حکومت لائیک هم نیستند. چون هیچ یک از شعارهای مخالفین حکومت، در ضدیت با دین نیست. آنها با تکروی و تنگ نظری مخالفند. تحمل استبداد را ندارند. گرچه این وسط هستند کسانی که می خواهند از آب گل آلود ماهی بگیرند، احزابی که می کوشند سوار بر موج مخالفت ها شوند و خواسته های خودشان را به عنوان خواسته های معارضین جا بزنند. در این میان، کسی نمی داند آینده مصر به کجا می رود. عده ای از تحلیل گران، پایانی برای این «اردوکشی های خیابانی» نمی بینند، چرا که مصر ولی فقیه ندارد!
مصر، ولی فقیه ندارد؛ «امام اکبر» دارد البته! امام اکبر اما در مصر، دست نشانده رئیس جمهور است و به جای اینکه دغدغه مردمش را داشته باشد، سالهاست تبدیل شده به توجیه گر اقدامات دولت، حتی اگر کار به مشروعیت بخشیدن به رژیم جعلی اسرائیل بکشد! «امام اکبر» در مصر، بر اساس مرّ قانون مصر، منصوب از جانب رئیس جمهور دیکتاتوری است که هم اکنون به خاطر جرایم بی حد و حسابش در زندان به سر می برد.
مصر، ولی فقیه ندارد که در بحران ها، کلامش حجت باشد برای همه! دین در مصر تکه تکه شده بین سه گانه «سلفیه» و «اخوان المسلمین» و «الازهر». سلفی های مصر، قبله شان نه «مکه المکرمه» که «سعودیه» است و ادامه حیاتشان مرهون دلارهای نفتی امرای سعودی! انقدر در افراط غرق شده اند این جماعت تندرو که حتی «شیخ رمضان البوطی» سنی مذهب را وقتی با سیاست های تکفیری ها مخالفت می کند، همانقدر مصداق «کافر» می بینند که سرسخت ترین دشمنان اسلام را! و خون هر دو را به یک میزان حلال می شمارند.
و الازهر که بنا بود نماینده اسلام معتدل باشد، و روزگاری شاهد عالمان دلسوزی بوده که می تواند قرنها به آنها ببالد، در این میان تحت فشار دو رقیب قدرتمندش، نیمه جانی بیشتر از آن باقی نمانده. گیج است و سردرگم! حتی نمی تواند تصمیم بگیرد برای مسلمان ها، ایران شیعه خطرناکتر است یا اسرائیل!! و مگر توقع دیگری هم می توان از آن داشت وقتی که استقلال بزرگترین حوزه علمیه اسلامی، اینگونه از جانب دولت به بند کشیده می شود؟!
و اما «محمد مرسی»، نماینده اخوان المسلمینی است که قریب به صد سال سختی ها و مشقت ها از جانب حکومت های غیر دینی متحمل شد، رهبرانش را گاه در زندان و گاه بالای دار مجازات دید و تحمل کرد، رهبرانی که در سالهای ضعف و سستی الازهر، آرزوی اجرای احکام اسلام در جامعه را در سر پروراندند و با این آرزو سر بر خاک نهادند.
هیچ کس نیست که در نیات خیرخواهانه رهبران اخوان، حداقل در ابتدای شکل گیری این حرکت در مصر تردیدی به خود راه دهد. اما تاریخ به ما آموخته است نمی توان در صراط حق، بدون استمداد از «امام بر حق» پیش رفت و به یمین و شمال منحرف نشد. وقتی دستمان را از دست «امام» بیرون کشیدیم، در مواجهه با «حوادث الواقعه» گاه به نعل خواهیم زد گاه به میخ! این است که حکومت برآمده از اخوان المسلمین، نه می تواند از حمایت حماس و جهاد در فلسطین دست بردارد، و نه شجاعت قطع رابطه با اسرائیل و لغو قرارداد ننگین کمپ دیوید را دارد، چرا که ترس از قطع حمایت های اقتصادی آمریکا، آنهم در اوج ورشکستی اقتصادی کشور، لرزه بر اندام مصر می افکند.
«الله اکبر» با لهجه اخوان المسلمین، بعضا می تواند استثناهایی داشته باشد و آمریکا را لااقل در برهه ای از زمان، بزرگتر از خدا بداند. مصر، اگر «ولی فقیه» داشت، خدا را نه در شعار، که حقیقتا بزرگتر از آمریکا می دانست، از ملت ایران می آموخت که «نان و پنیر خود را بخورد و روی پای خود بایستد!»
الله اکبری که سی و پنج سال پیش در ایران سر داده شد، با الله اکبری که این روزها به لهجه اخوانی و سلفی سر داده می شود، تفاوت دارد. مردم ایران از همان روز اول که «الذین آمنوا وعملوا الصالحات» شان را همراه کردند با «وآمنوا بما نزل علی محمد وهو الحق من ربهم»، و دستشان را گذاشتند در دست «روح خدا»، خدا به یاری شان آمد و به اقتضای این آیه سوره فتح، «کفر عنهم سیئاتهم و اصلح بالهم» اشتباهات و خطاهایشان را در این مسیر سی و پنج ساله پوشاند و مشکلات پیش روی آنان را به شیوه ای معجزه گون برطرف کرد.
***
این روزها، میلیونها انسان در سراسر جهان خیره شده اند به صفحه تلویزیونی که متحیر است چطور پوشش دهد پیکره خروشان مردم مصر را! یک گروه در میدان التحریر، گروه مقابل در اسکندریه، یک عده در مقابل مسجد رابعه عدویه، و یک عده دیگر در مکانی دیگر، برخی کفن پوشیده اند در حمایت از مرسی، و یک عده سخن از 22 میلیون امضا می زنند برای عزل مرسی… اردوکشی است به معنی واقعی.
مخالفین مرسی مدعی هستند اخوان المسلمین در یک سال گذشته ثابت کرد که نمی تواند حکومت «همه» باشد در حالی که انقلاب 25 ژانویه علیه نظام مبارک، متعلق به همه ملت مصر بود. معتقدند حکومت می خواهد دولتش را ازدم “اخوانی” کند، و این یعنی نهادینه کردن حکمرانی یک جناح و یک سلیقه خاص در کشور، یعنی همان دیکتاتوری که دو سال پیش، مصر را ضد حسنی مبارک شوراند.
در ایران اما وضع جور دیگری است. ایران کشور چهار فصل است. از دامنه سرسبز خزر گرفته تا شن های داغ سواحل خلیج همیشه فارس… از کویر تفتیده قلب ایران گرفته تا سلسله جبال سربه فلک کشیده غرب و شمال غرب… اما زیبایی مثال زدنی ایران در چهار فصل بودن، منحصر به طبیعت استثنایی ایران نمی شود. خوب اگر دقت کنیم، پس از انتخابات اخیر، حال و هوای این روزهای ایران، شبیه حال و هوای روزهای منتهی به نوروز و خانه تکانی آخر سال، یا چیزی شبیه روزهای آغازین مهر ماه و ذوق و شوق بچه مدرسه ای ها در آخر تابستان داغ برای دیدار دوباره با دوستان قدیم در شروع سال تحصیلی جدید است.
ایران کشور چهار فصل است، حتی در عالم سیاست! چرا که حکومت در ایران، مبتنی بر نظام مترقی ولایت فقیه است. ولایت فقیه در ایران، سوپاپ اطمینانی است برای چرخش حقیقی قدرت در کشور. ولایت فقیه تضمینی است برای اینکه هیچ شخص و گروهی، نتواند قدرت را به نفع خود مصادره کند. ولی فقیه در ایران، رهبر هفتاد و پنج میلیون ایرانی است، نه رهبر یک گروه خاص! انقدر عدالت دارد که صبح روز انتخابات می گوید حتی فرزندانم نمی دانند به چه کسی رای می دهم! و همیشه، درست فردای انتخابات، پیام تبریک می دهد به منتخب ملت، و همگان را دعوت می کند به کنار گذاشتن اختلافات و کمک به رئیس جمهور منتخب. و در این میان، فرقی نمی گذارد بین هاشمی و خاتمی و احمدی نژاد و روحانی! گرچه تفاوت بین آنها بسیار است اما همه در یک نقطه مشترکند: «میزان، رای ملت است».
ایران ولی فقیه دارد، لذا وقتی درگیری لفظی مختصری در مجلس بین نمایندگان اتفاق می افتد، مجلس باید منتظر عتاب و چهره درهم کشیده رهبری باشد! و وقتی گروهی از مردم در مقام تنبیه مسئول خطاکار، تندروی می کنند و حرمت مسئولی از مسئولین کشور را مراعات نمی کنند و سعی می کنند فقط با قطع سخنرانی وی، اعتراض خود را نشان دهند، فورا مورد عتاب تلخ رهبری قرار می گیرند و حتی قصد حمایت از رهبری نیز نمی تواند بهانه مناسب و توجیه کننده آشوب و بی قانونی آن عده باشد، چرا که ولی فقیه در ایران، بزرگترین حافظ قانون و اخلاق است. همیشه و در هر شرایطی می توان صحت و سقم رفتارها و گفتارها و موضع گیری ها را با شاخص «ولایت» سنجید و ارزش گذاری کرد. انگشت اشاره «ولی فقیه» همواره درست ترین جهت را در مقابل جامعه و مردم قرار می دهد و همگان را به حرکت در راستای آن جهت فرا می خواند.
اما مصر، ولی فقیه ندارد. برای همین است که دین در مصر بازیچه ای شده در دست عده ای تازه به دوران رسیده که مدعی پیروی از سلف صالح اند و ذره ای از عطر اخلاق بی نظیر «رحمه للعالمین» از آنان استشمام نمی شود. تعجبی ندارد در این اوضاع، عده ای چماق به دست، در اثر تحرکات مذهبی تکفیری ها، هجوم ببرند به منزل عالم دینی و دست خود را به خون وی آلوده کنند و سپس به فجیع ترین شکل، پیکر مبارک غرقه به خون وی را در خیابان ها بکشند و شادمانی کنند و فریاد الله اکبر سردهند از این فتح بزرگ! در ایران اما به فتوای ولی فقیه، هرگونه اهانت ولو لفظی و سب و شتم پیروان مذاهب دینی جایز نیست و حتی غیر مسلمین در ایران در امنیت کامل زندگی می کنند.
***
تحلیلگر استراتژیست نیستم لذا می توانم به سوال «آینده مصر در اختیار کدام یک از احزاب “نور”، “وفد”، “آزادی”، “حریت و عدالت” و… خواهد بود؟» جواب سلیقه ای بدهم و در بی ربط ترین پاسخ، «حزب الله لبنان» را موثرترین حزب آینده مصر بدانم، حتی اگر خارج از همه گزینه های مطرح شده باشد و حتی اگر دولت مصر تا صد سال آینده هم ورود گردشگران ایرانی به مصر را از ترس شیعه شدن مصر، ممنوع کند! شاهد حرفم اتفاقی بود که هفته گذشته برای روحانی مستبصر مصری، شهید شیخ حسن شحاته افتاد.
در شرایطی که جهان و کشورهای اسلامی و منطقه خاورمیانه به طور خاص، دوران تاریخی و سرنوشت ساز خود را سپری می کند و در پیچ تاریخی خود در مقابل التهابات بزرگی قرار گرفته، به استناد سنت های الهی و شواهد انکار ناپذیر، می توان ادعا کرد که تقدیر خداوند بر یاری فئه قلیله حق است حتی اگر موانع بسیاری در این میان بر سر راه قرار داشته باشد. گرچه از سختی ها و تلخی ها گریزی نیست، اما و در هر حالت، ایمان عمیق مومنان و مقاومت جبهه حق تعیین کننده نهایی جریانات منطقه و جهان خواهد بود.
نقاط متعددي از متن بي مبناست. يك متن احساسي است بيشتر تا تحليلي!
الله اكبر اخوان آمريكايي است؟!؟ پس صد رحمت به مخالفانش!
آقاي آرمانخواه
نبايد دنيا را سياه و سفيد ديد. كه هر چه سياه نبود پس حتما سفيد است. اگر الله اكبر اخواني ها آمريكائي است پس صد رحمت به مخالفانش!!!
نه مخالفانش هم چه بسا بيشتر در دامن آمريكا بغلتند.
متن احساسي هم هست. اما مبناهايش هم چندان بي راه نيست.
تحليل بسيار زيبايي بود با قلم زيباي خانم راغبي
كاش اين متن را خودشان زحمت بكشند به عربي برگردانند تا در اختيار مردم مصر قرار گيرد.
خدا برايتان خوش بخواهد از اين جور كارها نكنيد.
اين متن هنوز خيلي خيلي براي مصري ها سنگين است. من احتمال ميدهم آتش كينه شان شعله ور شود.
در مصر الآن رسانه ها و تريبون ها يا دست موافقان مرسي(اخواني ها) و يا دست مخالفان(سكولارهاي نظامي و غير نظامي) است.
هيچ يك از اين دو گروه منتظر ارائه يك ساختار سياسي اجتماعي شيعي نيستند و ارائه اين پيشنهاد قطعا از سوي آنها (چه عوام و چه خواص) رد خواهد شد.
لذا بهتر است بگذاريد خودشان اينها را بفهمند يا از طريق ديگري و با نام يك غير ايراني غير شيعي به مصري ها گوشزد شود.
شما يك گزينه اسلامي معتدل جايگزين براي اخوان مثال بزنيد بنده همه حرفم را پس مي گيرم! البته اگر اعتقاد به تمدن اسلامي داريد …
با سلام
فقط و فقط یک متن احساسی بود. ایشان درک درستی از شرایط مصر ندارند
:-)
مصر یک کشور متمدن است که اخوان و شماها خراب کردین
شمادرک درستی ازاینده مصر نداریید