یکشنبه 21 جولای 13 | 13:27
احیای هویت سیاسی حزب‌الله

رویش و پالایش

وحید جلیلی

چیزی که لازم است رویش تمرکز کنیم این است که آن بینش‌ها و منش‌ها را هم حفظ کنیم، هم تئوریزه کنیم و هم رابطه متقابل منش و بینش را تفهیم کنیم. از اینجا ضربه‌های جدی خوردیم. خیلی هم کار می‌برد. پیچیده نیست ولی بخاطر اینکه خلأ داشته ایم و خیلی در این حوزه کم کاری شده است بدون اینکه بخواهد شکل شعارگونه‌ به خودش بگیرد باید تبیین بشود.


اشاره: وحید جلیلی، روز جمعه 12 تیرماه در جمع اعضای مجمع مطالبه مردمی مشهد درباره فعالیت های سیاسی – اجتماعی فعالان فرهنگی نکاتی را گوشزد کرد. متن این سخنرانی به شرح ذیل است:

وحید جلیلی

به نظر من فضا خیلی فضای خوبی است. در جشن حافظان جمهوریت دینی هم که دو روز بعد از انتخابات برگزار کردیم عرض کردم واقعاً اگر فرصت را دقیق بشناسیم و ظرفیت‌هایمان را آزاد کنیم یک دوره طلایی برای آرمان‌گراها شروع شده است که اساسش هم همین تجربه‌ای است که ما در رابطه با شرایط جدید داریم و زیرساخت‌هایی که در یکی دو دهه گذشته شکل گرفته است و حلقه آخرش هم همین آسیب‌شناسی است که از رفتارمان در انتخابات اخیر داریم. اینها اگر کنار هم جمع شود: هم تجربه ممتد اقلیت بودن در دوره خاتمی و هاشمی و اکثریت بودن در دوره آقای احمدی‌نژاد و بعد رشد نیروهای حزب‌اللّهی همه اش به کار می آید.

لشکری از نیروهای مخلصِ متخصصِ با انگیزه

سعید آقا [دکتر جلیلی] می‌گفت: «آن زمان که ما می‌رفتیم جبهه؛ یک اتفاقی محسوب می شد که یک “دانشجو” آمده است جبهه! در آن فضا ما خیلی فرهیخته و نخبه محسوب می‌شدیم! ولی در این سفرهای استانی که می‌رفتم می دیدم سطح حزب‌اللّهی‌ها از جهت نخبگی خیلی ارتقاء پیدا کرده است.» می‌گفت: «در یک سفر یکی نامه‌ای به ما داد بعد دیدم پشت پراید دارد می‌دود ماشین را نگه داشتیم، گفتم نامه‌ات را دادی چشم ما رسیدگی می‌کنیم اسمت را که نوشته‌ای آدرس هم که هست برو دیگر! نگاه کردم دیدم روی امضایش نوشته است پزشک جراح! عضو هیئت علمی دانشگاه … گفتم: ببخشید معذرت می‌خواهم. و با یک تیپ حزب اللهی دنبال ماشین هم می‌دوید! مضمون نامه اش هم دغدغه های شخصی نبود. بحث های مربوط به انقلاب و نظام بود.» یعنی ما امروز با انبوهی از نیروهای متخصصِ مخلصِ تحصیل‌کردهِ پخته و باتجربه در کشور مواجه هستیم. ایشان می‌گفت: «من ادعایم این است که نسل حزب‌اللّهی که ما امروز داریم در ولایت‌پذیری و خلوص از نسل جبهه چیزی کم نمی‌آورد مضاف بر اینکه از لحاظ توانایی هم خیلی نخبه‌تر شده است.» که این را خدمت آقا هم گفته بود، از این جهت از ظرفیت خیلی خوبی برخوردار هستیم.

مهم ترین اولویت: حفظ گفتمان انقلاب اسلامی

مهم ترین اولویت ها به نظر من یکی حفظ همان گفتمان انقلاب اسلامی است. گفتمان هم 2 وجه دارد. یک وجه فکری دارد یک وجه مهمترش که در انتخابات اخیر در یک حدی روی آن تکیه شد وجه اخلاقی آن است. یعنی واقعیت این است که در عین اینکه بینش‌ها مهم است و روش‌ها مهم است منش‌ها هم خیلی مهم است. سر بزنگاه‌ها معلوم می‌شود که چالش های اصلی کجاست. به نظر من بیشتر باید روی این تکیه شود و فکر شود و کار شود و این تبدیل به یکی از شاخصه‌های گفتمانی بشود، بحث منش! که تعامل هم دارد با بحث بینش.

چرا آدم سر بزنگاه دچار بعضی از رفتارهای متعارفی که سیاسیون به راحتی انجام می‌دهند نمی‌شود؟ بخاطر اینکه یک نگاه نظری خاصی دارد. مبانی دقیقی دارد. روی آن هم کار کرده است و بعد تلاش کرده که طاقت لازم را در وجود خودش برای التزام به آن مبانی ایجاد کند و همین منش کمک می‌کند که بینش شما هم متقابلا مرحله به مرحله ارتقا پیدا کند. یعنی اگر “جاهدوا فینا ” درست باشد به نکات نظری بهتری هم دست پیدا می کنی و “لنهدینهم سبلنا ” هم اتفاق می افتد و بالعکس. ولی اگر منش شما صرفا روی قدرت هدفگیری شد در بینش و نظریه پردازیتان هم تاثیر می گذارد. و از این باید ترسید که رفتارها و منش‌های غلط تئوریزه هم بشود!

این طرف آن چیزی که لازم است رویش تمرکز کنیم این است که آن بینش‌ها و منش‌ها را هم حفظ کنیم، هم تئوریزه کنیم و هم رابطه متقابل منش و بینش را تفهیم کنیم. از اینجا ضربه‌های جدی خوردیم. خیلی هم کار می‌برد. پیچیده نیست ولی بخاطر اینکه خلأ داشته ایم و خیلی در این حوزه کم کاری شده است بدون اینکه بخواهد شکل شعارگونه‌ به خودش بگیرد باید تبیین بشود. خواهش من از دوستان این است که آنهایی که قلم می‌زنند و تحلیل می‌توانند بکنند این مباحث را جدی بگیرند. اصل اولش هم این است که خودمان هم ملتزم شویم و واقعاً رشد بکنیم.

رویش و پالایش؛ دو مولفه اصلی رشد

رشد 2 قسمت دارد یکی چیزهایی را که قبلاً نداشتیم به دست بیاوریم یک بخش مهمتر رشد شاید پالایش است. یک پالایشی نیاز داریم. از روش لقمانی هم می شود استفاده کرد. مثلاً وقتی می بینیم یک دوست ما که در یک جناح دیگر است و یا با یک کاندیدای دیگر است دارد در حال عصبانیت و افسردگی بعد از انتخابات چگونه رفتار می‌کند پس حواسمان جمع باشد که حالا که زشتی و تلخی این رفتارها را عیان تر حس می کنیم مبادا خودمان به این نوع رفتارها و مواضع و منش ها دچار بشویم. پس این پالایش یک نیاز مهم در کل این جبهه است. یکی از مهمترین دستاوردهای ما از انتخابات اخیر به نظر من همین پالایش است که باید درست تبیین شود.

باید روی این خیلی دقت شود. ما یک پالایش نظری پیدا کردیم و یک پالایش اخلاقی. نمی‌خواهم بگویم خیلی مطلق و ایده‌آل. نه! ولی این دستاوردها در همین حدی که هست نباید زیر دست و پای آسیب‌شناسی‌ها و نگاه‌های متعارف و … لِه شود. اینها باید جدی گرفته شود و از این به بعد کسانی که ما را رصد می‌کنند باید این رشد را در ما ببینند، این پالودگی را در ما ببینند و با خودشان بگویند؛ مثل اینکه اینها به یک ارتقایی رسیده‌اند. مثلاً شنیده ایم در جبهه؛ بچّه‌ رزمنده ها ،عملیات به عملیات؛ روحشان لطیف‌تر می‌شده است.

اگر می گوییم تکلیفی وارد انتخابات شده ایم باید مشابه همان شرکت در عملیات های زمان دفاع مقدس کسانی که از بیرون نگاه می کنند ببینند و حس کنند که اینها لطیف تر شده‎اند. برخلاف عملیات‌های سیاسی متعارف که طرف می‌رود در عرصه سیاسی مثلا انتخابات و در آخر کار می بیند چقدر کدرتر و آلوده تر و دنیازده تر شده است.

ما دیدیم بعضی از حضرات را که افسردگی گرفته بودند! چرا؟ چون بر اساس مبانی و مفروضاتی عمل کرده بودند و با منش‌هایی عمل کرده بودند که نمی‌توانستند نتیجه را هضم بکنند. به ری و روم پنچه می انداختند و ما هم تحمل می‌کردیم، می‎گفتیم الان عصبانی است کاری نمی‌شود کرد؛ بگذار داد بکشد و آرام شود. هم طبق تکلیف عمل نکرده و هم نتیجه را باخته. این باخت مضاعف معلوم است افسردگی می آورد. اینها به نظر من نکات مهمی است که نباید از نظر دور داشت و آن چیزی که برای ما از انتخابات مانده است اینها بود.

مثلاً بحث تکلیف‌محوری که قبلاً به صورت شعاری‌تر مطرح می‎شده است الان بحثی تئوریک و جدی است که حالا شاخصه‌هایش چه است؟ تفاوت‌هایش با نتیجه محوری و قدرت محوری چه است؟ تمایز‌هایش چه است؟ و … یعنی برگردیم و بازخوانی کنیم همین عملیاتی را که رفتیم و انجام دادیم براساس این مبانی ببینیم به چه داشته‌های معرفتی جدیدی رسیدیم.

معنای کار فرهنگی

کار فرهنگی یک معنایش همین است. آقا در یکی از دیدارها با هنرمندان دفاع مقدس گفتند: «کار فرهنگی یعنی چه؟» فرمودند: «شما برای اینکه به یک داشته معنوی یا معرفتی برسید گاهی اوقات لازم است کلی هزینه بدهید مثلاً یک رزمنده می‌رود جبهه باید ده‌ها بار خطر مرگ را بر خود هموار کند کلی از دوستانش شهید شوند کلی هزینه بدهد سختی و رنج را تحمل کند که به یک درک جدیدی از حیات، از زندگی، از عالم برسد. بعد همان رزمنده می‌آید خاطراتش را مکتوب می‌کند. شما در خانه‌ات دراز کشیده‌ای داری خاطرات این را می‌خوانی یک هزارم هزینه‌ای که او داده است را نمی‌دهی ولی یک بخشی از تجربه او به شما منتقل می‌شود. این یعنی کار فرهنگی.»

حالا من می‌خواهم بگویم این عملیاتی که انجام شد در یک حدی هزینه دادیم، اعصابمان خورد شد، اذیت شدیم و … به یک فهم جدیدی از عملیات سیاسی رسیدیم؛ به یک تجربه جدیدی از ارتباط با مردم رسیدیم؛ اینها نباید از دست برود. ملت فرهنگی آن ملتی است که ابزارها و عناصری دارد که نمی‎گذارد تجربیاتش از دست برود و کاری می‌کند که انباشته شود و به نسل‌های بعدی منتقل شود.

اول از همه باید به خودمان منتقل شود. یعنی بعضی از خاطرات و نکاتی که دوستان گفتند خوب بنده هم در این عملیات بودم ولی خیلی‌هایش به من نرسیده بود یا ممکن است من چیزهایی دیده باشم … کار فرهنگی یعنی به اشتراک گذاشتن این تجربیات، فرهنگ یعنی عرصه باورها و ارزش‌ها و تجربیات “مشترک” آدم‌ها.

اگر می‌خواهد ارتقاء فرهنگی برای ما اتفاق بیفتد، یک بخشی از آن پالایش فردی است. یعنی واقعاً بعد از انتخابات وقتی نگاه می‌کنیم می‌بینم اگر واقعاً کمی اهل تقوا و مراقبه و … باشیم داشته‌های خوبی به دست می‌آوریم. یعنی اگر کسی در میادین سخت و هیجان آلود به ارزشهایش ملتزم بماند چیزهای خوبی به دست می‌آورد. بازنگری‌های خوبی می‌تواند در رفتار و منش خودش بکند. چه بازنگری‌های فردی و چه بازنگری جمعی. و بعد که به یک جمع‌بندی فردی و جمعی و تشکیلاتی و جریانی می‌رسیم نباید بگذاریم این جمع بندی از دست برود.

عملیات های فراگیر فرهنگی – اجتماعی

این حال و هوا را حفظ کنیم و بعد در مرحله بعدی برای اینکه امتداد پیدا کند آن چیزی که به عقل ناقص من می‌رسد بحث عملیات تعریف کردن است. ما بعد از انتخابات یک کاری در همین دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انجام دادیم که خیلی هم متأسفانه موفق نبود گفتیم برای 12 تیر (سالگرد شهدای حمله به ایرباس) بیاییم یک عملیات تعریف کنیم. مناسبتی که نه سیاسی است نه جناحی است؛ این همه هم نیرو هستیم؛ هم ایدئولوژیک است هم استراتژیک است؛ به درد امروز هم می‌خورد. همین بحثی که دوستان می‌گویند مثلاً طرف متولد 72 است؛ 67 13را اصلاً یادش نیست! دوم خرداد را هم یادش نیست! ما کلی سوژه‌های اینجوری می‌توانیم پیدا کنیم و ماهی 1 عملیات کنیم. عملیات فراگیر فرهنگی با مخاطب عام.

که با مردم کف خیابان هم ارتباط برقرار می کند. مثلاً در تهران که کمی امکانات بیشتر بود در متروی شهر ری بچّه‌ها یک نمایشگاه زدند خیلی هم راضی بودند. و برایشان جالب بود که 25 سال بعد از وقوع خیلی ها حتی از اصل جنایت آمریکا خبر هم نداشتند!
نمی‌گویم همه‌اش از این جنس باشد. ممکن است یکی‌اش یک کار اجتماعی باشد. ممکن است یکی‌اش فرهنگی باشد. اقتصادی باشد. حتی من در جلسه صبح هم عرض کردم یکی از مهمترین عملیات‌ها یا کلان عملیاتی که ما باید مد نظرمان باشد بحث آقا است راجع‌ به حماسه اقتصادی. که خیلی هم نسبت دارد با کار در فضای عمومی و با مردم کار کردن با زبان مردم حرف زدن و … این حوزه‌ای است که به نظر من می‌شود رویش تمرکز کرد و عملیات تعریف کرد و اجرایی رفت توی میدان.

“فرهنگ اقتصادی” را جدی نگرفتیم

عمده بحث ما در حماسه اقتصادی هم بیشتر “فرهنگ اقتصادی” است. در این سال‌های گذشته هم شعارهای آقا؛ اصلاح الگوی مصرف، جهاد اقتصادی، همّت و کار مضاعف و … بود. آقا خوب پیش‌بینی کرده بود که اتخابات بعدی محورش معیشت است و ما از اقتصاد ممکن است ضربه بخوریم. حالا نمی‌دانم ایشان برنامه‌ریزی کرده بودند یا خدا به دل ایشان انداخته بود ولی برگردیم بازنگری کنیم. واقعاً ما جدی نگرفتیم شعارهایی که آقا مطرح کردند. خود ما که حزب‌اللّهی بودیم گفتیم خوب است تیمناً و تبرکاً یک اسمی ببریم ولی واقعاً هیچ کاری نکردیم رسماً و عملاً ما نه برای اصلاح الگوی مصرف کاری کردیم نه برای جهاد اقتصادی نه برای کار و همّت مضاعف و کار وسرمایه ایرانی … .

اگر پیچ تاریخی را ببینیم، اگر حماسه اقتصادی را ببینیم، اگر این میدان‌های بزرگ را ببینیم آن موقع لازمه‌اش این است که در هویت‌یابی‌ها و در نسبت خودمان با وضع موجود و نقشی که باید در تغییر و تحولات جامعه ایفا کنیم بازنگری می کنیم. دلمان خوش نیست که ما یک وبلاگ داریم می‌نویسیم 10 سال است طرف دارد وبلاگ می‌نویسد. آن یکی دیگر هم که با هم وبلاگ‌نویسی را شروع کردند مثلاً شده است رئیس فلان جا سالانه 70 میلیارد تومان بودجه دستش است دلش هم خوش است با هم رفیق هستند و یک زمانی با هم وبلاگ‌نویس بودند.

باز تعریف هویت بر اساس نیازهای بزرگ نظام

این مهم است که درک ما از خودمان چیست و درک ما از کشور چیست و از نیازهای آقا چیست؟ ببینید یک کار معمولی اجرایی که دست ما می‌افتد گاهی اوقات ما دلمان لک می‌زند یک نیروی قابل می‌داشتیم که مثلا چای بچه های ستاد را سر وقت بیاورد، بعضی وقت‌ها دل ما برای نیروی اینجوری لک می‌زند و می‌بینیم کم است. شما ببینید آقا وقتی در آن سطح نشسته است دلش برای چه نیروهایی لک ‌زده است؟ می‌خواهد مملکت و جهان اسلام را اداره کند. بعد شما ببینید چه توان و عرضه ای را از بچّه حزب‌اللّهی‌ها توقع و آرزو دارد؟ آقا واقعاً عطش نیروی مخلص قوی‌ای دارد که بتواند در تراز های بالا به آنها اعتماد کند. با این اِشِل به نظر من باید فکر کنیم و فضا را اینگونه بسازیم و تنها کارکرد مجامعی مثل مجمع مطالبه و تشکل های حزب اللهی مشابه این نباید باشد که بچّه‌ها بیایند آنجا فقط خلوصشان از لحاظ فکری و اخلاقی بیشتر شود.

همت؛ مهم‌تر از توانایی و خلوص

باید آن هویت تاریخی و جهانی و ملّی در اینها زنده شود؛ در عین اینکه آن خلوص را دارند؛ دنبال این باشند که توانایی داشته باشند؛ عرضه داشته باشند مهمتر از همه همّت داشته باشند که بیایند پای کارها بایستند و الا نیروی مخلص بی‌همّت به چه درد می‌خورد؟! حتی نیروی توانای بی همت به چه درد می خورد؟ فکر کنیم به نهادینه کردن همّت در تشکل‌ها. که چگونه می‌شود همّت‌هایمان افزایش پیدا کند؟ باید قرصش را بخوریم؟! باید جمع‌های خاصی برای این داشته باشیم؟ سخنرانی‌هایی بشنویم؟ عملیات‌های خاصی تعریف کنیم ؟ و …

در انتخابات یک فضایی ایجاد شد به طور طبیعی که شما مجبور بودی گیوه‌ها را بالا بکشی، شبانه‌روز کار کنی، کار خودت را تعطیل کنی، از خانواده‌ات بزنی حتی خانواده‌ات را هم بیاوری توی کار فعّال کنی که کار جبهه‌ای انجام شود. ولی از بیرون به ما اجبار شده بود، تحت آن شرایط بودیم. ما باید کسانی باشیم که شرایط ایجاد کنیم نه اینکه تحت شرایط عمل کنیم. اینها را باید نشست و در موردش فکر کرد.

خودسازی انقلابی

به نظر من با مجموع صحبت‌هایی که در این جلسه هم شد، شما خودتان را یک جمعی ببینید از هزاران جمع دیگر که در کشور وجود دارد. من خودم کمتر سفر رفتم در ایام انتخابات ولی بچه هایی که رفته بودند خیلی امیدوار می شدند می‌گفتند در هر شهری که رفتیم چقدر بچّه‌های پخته و با انگیزه در همه جا وجود دارد. می‌خواهم بگویم که “السّلام علینا و علی عباداللّه الصّالحین” را یک مقدار باید غلیظ‌تر بگوییم. واقعاً این عباداللّه الصّالحین در کشور جدی هستند. دکتر شریعتی یک مقاله “سلام‌های نماز “دارد در کتاب “خودسازی انقلابی”. می‌گوید: در سلام‌های نماز ما 3 تا چیز را همیشه به خودمان یادآوری می‌کنیم:

” السّلام علیک ایهاالنّبی” با رهبری دینی ارتباط خودمان را تجدید می‌کنیم.

دوم به یاد خودمان می‌آوریم که ما یک جماعتی هستیم: “السلام علینا و علی عباداللّه الصّالحین” حالا چه در طول تاریخ نگاه کنیم چه امروز. یعنی خودمان را وصل می‌کنیم به یک جبهه وسیع.

سوم هم که آسمان و معنویت. السلام علیکم و رحمه الله و برکاته خطاب به فرشتگان ملکوت.

یعنی از لحاظ نرم‌افزاری از لحاظ معرفتی ما مهمات خوبی داریم برای خودسازی. به معنای دقیق خودش به معنای ارتقای روحی و معنوی و … .

اینها را به نظرم در این عملیات‌ها باید بکار گرفت چرا بچّه حزب‌اللهی ‌ها اینقدر در جبهه زیارت عاشورا و دعای توسل و ندبه و … رشدشان می‌داد؟ جلد دوم مفاتیح که دست اینها نبود. همین چیزها بود ولی کسانی که در میدان و در وسط معرکه مراجعه می‌کنند به مبانی معرفتی و مبانی معنوی و … خیلی بیشتر رویشان تأثیر می‌گذارد. می‌خواهم بگویم این حس باید ادامه پیدا کند. در خود عملیات انتخابات؛ بارها واقعاً آدم آنچنان مستأصل می‌شود که غیر از خدا هیچ چیزی جوابش نیست.

دوستان می‌فرمایند: فضا نخبگانی شده. یکی از مضرات و آسیب‌های فضاهای نخبگانی به معنای منفی‌اش این است که خیلی گردن به بالا می‌شود. یعنی بحث‌های قلبی و معنوی یک مقدار کمرنگ می‌شود و اینکه می‌گوییم با مردم نمی‌توانیم ارتباط برقرار کنیم آدم‌ها بالأخره هم مغز دارند و هم دل دارند این هم که می‌گوییم در اقناع ضعیفیم؛ اقناع همه‌اش ذهنی و استدلالی نیست. چه کسی می‌تواند اقناع کند؟ کسی که دلش یک مقداری فعّال‌تر باشد؛ یعنی احساسی‌تر بتواند حرف بزند نه به معنای منفی و تکنیک‌های روانی نمی‌گویم. یعنی مورد خطاب قرار دادن ذهن و دل با هم و با یک فضاسازی درست قلبی و معنوی. اجمالش این است که دوستان گیوه‎ها را بالا بکشند و آن پالایش را انشااللّه همه ما جدی بگیریم شما هم که دیگر مشهد هستید وصل هستید به پالایشگاه! اینها به نظرم ظرفیت‌های عظیمی است که باید به آن توجه کرد یعنی ظرفیت حرم امام رضا باید خیلی در این عرصه مورد توجه باشد.

  1. رضا
    22 جولای 2013

    تو رو خدا دیگه بسه!زدید احمدی نژاد مظلوم رو له کردید!! تو انتخابات 84 و88 هم که به گفته خودت به احمدی نژاد رای ندادی!!
    اون4 میلیون رای دادشتم که 3.5میلیونش مال احمدی نژادی هایی بود که شما رو اشتباه هی گرفته بودند چراکه تاریخ نخونده هاو وبلاگ خون نبودند قیافه داداشت رو احمدی نژاد 84 جور دیدن که بهش رای دادن!! حالا شما دوباره واسه ما ادعا می کنید؟! بسه تو رو خدا….!

  2. مسعود
    22 جولای 2013

    با رضا موافقم. اگر جریان حزب اللهی واقعا دنبال پاالایش خود می گردد باید همین افراد مدعی نظیر وحید جلیلی را که با تیپ قیافه فرهنگی گرفتن و حرفهای رادیکال زدن خیال می کنند مخ حزب الله هستند را اخراج نکند همین آش است و همین کاسه.

  3. گمنام
    10 نوامبر 2014

    با نظر هیچ کدام موافق نیستم .
    علیکم بالتقوا !
    آقای وحید جلیلی ادعا ندارد . حقیقتا! از رویش های خوب جامعه ی حزب الله هستند . خدا ایشان و برادرشان را حفظ کنند .
    حساب ما ، شما و غیره (مثل آقای احمدی نژاد با قوت و ضعف هایش) هم در محضر پروردگار ثبت و ضبط است !

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.