کبری آسوپار – این روزها خبر رسیده که تشکل سیاسی جامعه زینب پس از دیدار با آیت الله هاشمی رفسنجانی و تأکید وی بر حضور فعالتر بانوان ایرانی در عرصههای سیاسی و اجتماعی در نظر دارد حزب فراگیر زنان را مطابق پیشنهاد رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام تأسیس کند و اولین قدم در این راستا را هم برگزاری جلسه هماندیشی با همسران روسای جمهور سابق اعلام کردهاند. جلسهای که مطابق آنچه معصومه رضایی، قائم مقام سیاسی جامعه زینب خبر داده، قرار است با حضور همسر شهید رجایی، همسر آیتالله هاشمی، همسرحجت الاسلام خاتمی، همسر دکتر احمدی نژاد و همسر حجت الاسلام روحانی برگزار شود. در این لیست اسمی از همسر آیتالله خامنهای که رئیس جمهور دهه شصت ایران بودند، برده نشده است.
حضور بانوان ایرانی در عرصه سیاست حضور چندان پررنگی نیست؛ این حضور سیاسی با حضور در میان مقامات حکومتی، متفاوت است. گرچه حضور زنان در مناصب حکومتی نیز کمرنگ است؛ چند معاون رئیس جمهور که اغلب هم سیاسی نیستند و کمتر از ده نماینده در مجلس شورای اسلامی سهم زنان ایرانی از پستهای حکومتی است. سهمی که با توجه به نقش زن در سبک اسلامی و ایرانی زندگی، شاید نیاز چندانی هم به بیشتر شدن نداشته باشد… اما حضور زنان در مناصب حکومتی امری است و فعالیت سیاسی زنان امری دیگر؛ فعالیت سیاسی و حضور در کنشها و واکنشهای سیاسی جامعه لزوماً با در اختیار داشتن منصب حکومتی اتفاق نمیافتد و چه بسا نداشتن پست حکومتی، به دلیل نبود وابستگی به قدرت و داشتن استقلال رأی، راه را برای فعالیت سالمتر در عرصه سیاسی بگشاید.
با این همه زنان ایرانی نشان دادهاند علاقه چندانی برای فعالیت سیاسی ندارند؛ تنها در برهههای حساس که نیاز به حضور تودهها هست، همچون تلاش برای پیروزی انقلاب اسلامی یا پشتیبانی دفاع مقدس هشت ساله مردان این سرزمین به شدت حضور سیاسی زنان ایرانی پررنگ میشود و با گذر از بحران، باز راهی خانههایشان میشوند و شاید جای ملامتی هم نباشد؛ زن ریحانه است دیگر…
اما به نظر میرسد نباید داشتن نگاه و نظر سیاسی را مخالف این ریحانگی تعریف کرد و بدین بهانه، فرصت داشتن دیدگاه سیاسی را از خود سلب کرد؛ زن در نقش مادری و همسری نیازمند برخورداری از دیدگاه سیاسی و اجتماعی است و اگر چنین نباشد، چگونه درمییابد که کجا باید در میانه میدان باشد و کجا در چهاردیواری امن خانهاش؟! بینگاه سیاسی صحیح، زن چگونه درمییابد کجا باید آسیاب دستی خانهاش را بچرخاند و کدبانوی خانه باشد و کجا با قربانی کردن خود و کودکش راه ورود بر غاصبان حق ولایت ببندد و کجا با بدنی نحیف و بیمار راهی مسجد شود و خطبه فدکیه بخواند؟! بدون بینش سیاسی صحیح، کجا میشود در کاخ شام خطبه خواند و نامردان روزگار را رسوا نمود؟ امالبنین زن خانه امیرالمومنین علیه السلام بود و مادر فرزندان او؛ اما چه کسی نگاه سیاسی وی را که فرزندانش را به یاری امام عصر میفرستد، کتمان میکند؟ میتوان گفت این نگاه دینی است، اما مگر سیاست عین همین دیانت نیست؟
این مقدمه طولانی از این جهت آورده شد که دانسته شود آنچه قرار است در این نوشتار آورده شود، از سر مخالفت با حضور سیاسی و فعالیتهای اجتماعی زنان نیست؛ مشکل جای دیگری است. به نظر میرسد علیرغم نیت خیر جامعه زینب برای بسترسازی حضور پررنگتر زنان ایرانی در عرصه سیاسی، طرحی که مطرح شده، با اشکالاتی روبرو است:
اول آنکه حزب فراگیر زنان یعنی چه؟ یعنی زن بودن ملاک حضور در یک تشکل سیاسی-اجتماعی باشد؟ یعنی وجه تمایز این حزب با احزاب دیگر در این است که اعضای این حزب فقط زنان هستند و ورود آقایان ممنوع؟! این یعنی نگاه جنسیتی به سیاست و اجتماع و همه چیز! حزب سیاسی باید اساسنامه و مرامنامهاش سیاسی باشد و نه جنسیتی؛ میتوان تشکلهای زنانه برای احقاق آنچه حقوق از دست رفته زنان نامیده میشود، تشکیل داد؛ اما نمیتوان تشکل سیاسی را بر مبنای زن بودن یا زن نبودن تأسیس و عضوگیری کرد. تشکل سیاسی باید بر مبنای فکر و دیدگاه افراد شکل بگیرد و نه جنسیت آنها؛ سیاست را که نمیتوان زنانه و مردانه لحاظ کرد! سیاست امری جدای از جنسیت تعریف میشود و اگر قرار است حمایت خاص از زنان شود، جای آن در تشکل سیاسی نیست؛ بلکه در تربیت زنانی است که قرار است عضو تشکل سیاسی شوند.
توضیح آنکه فرض کنیم قرار است تشکلی سیاسی تأسیس شود و فراخوان عضوگیری در بین فعالان سیاسی دهد؛ وقتی از قبل کار تربیت زنان با بینش سیاسی انجام شده باشد، نتیجه این فراخوان حضور ده درصدی زنان در بین اعضا نخواهد بود؛ بلکه آنان میتوانند پر تعداد بوده و حداقل حضوری پنجاه درصدی داشته باشند و هرچه آن تربیت نیروی سالهای قبل، بهتر باشد، زنان پرتعدادتر خواهند بود؛ اما وقتی تلاش برای تربیت زنان توانمند در عرصه سیاسی صورت نگرفته و عقبه حضور زنان در عرصه سیاسی ضعیف است، حزب فراگیر زنان هم لاجرم جمعی از زنانی خواهد شد که در نهایت در ردههای زیرین تشکلهای سیاسی توانمندتر و شایستهتر، تعریف خواهند شد و حضورش تحت الشعاع آنان قرار خواهد گرفت. لذا فعالیت سیاسی باید بر مبنای اندیشه، شایستگی، علم و… صورت پذیرد؛ نه بر مبنای جنسیت.
این روزها نظری هم خواندم، باز از همین قائم مقام سیاسی جامعه زینب، که میتوان گفت بر مبنای همین نگاه جنسیتی شکل گرفته؛ معصومه رضایی میگوید که چرا جمهوری اسلامی برای مذاکره با کاترین اشتون در مذاکرات هستهای، نماینده خانم نمیفرستد؟ پاسخ بسیار ساده است؛ عقلای قوم جمع میشوند و گزینههای پیشنهادی برای انتخاب مذاکره کننده ارشد ایرانی را بررسی میکنند، وقتی در بین مثلاً ده گزینه، حتی یک خانم هم وجود ندارد، چگونه از بین ده مرد، یک خانم انتخاب شود؟! وقتی زنانی را در سطح مذاکره کننده ارشد اتمی نداریم، چرا با دادن چنین پیشنهاداتی، فضای روانی علیه وضعیت زنان در ایران فراهم میکنیم و این نداشتن را به رخ میکشیم؟ از سویی شاید درستتر آن است که بیندیشیم آیا تکلیف زن در اسلام حضور در مذاکرات اتمی هست؟! (ما لاجرم از معتبر دانستن محدودیتهای شرعی زنان مسلمان در عرصه اجتماعی هستیم و این امر، جدای از آن نگاه جنسیتی نقد شده در سطور قبل است که میکوشد در راستای احقاق آنچه حقوق از دست رفته زنان میداند، برای مردان محدودیتهای بیدلیل بگذارد!)
دوم آنکه دعوت از همسران روسای جمهور سابق و فعلی ایران یعنی چه؟ چگونه میتوان افرادی را صرف همسر کسی بودن، و بیآنکه خود فعالیت سیاسی قابل توجهی داشته باشند، به هماندیشی سیاسی فراخواند؟ این دعوت یعنی تعریف کردن زنان ذیل شخصیت و شغل و منصب حکومتی مردانشان؛ یعنی گرچه خانمی، هرچند با سواد، خانهدار بوده و هیچ فعالیت اجتماعی و سیاسی ندارد، اما چون همسر رئیس جمهور بوده، میتواند در جلسه هماندیشی سیاسی حضور یابد و نکته تأسف بار قضیه آن است که این تعریف شخصیت زن ذیل منصب حکومتی همسرش توسط افرادی دارد صورت میپذیرد که خود داعیهدار احترام به مقام و منزلت زنان هستند! ذیل چنین اقدامی، بعید نخواهد بود که از کسانی که اهل اندیشه و نظر بوده، اما زن رئیس جمهور نبودهاند، غفلت شود و این بار نه فقط فعالیت سیاسی زنان با داشتن منصب حکومتی توسط زنان اشتباه گرفته میشود؛ بلکه همسر یک صاحب منصب سیاسی بودن را بدل از فعالیت سیاسی زنان میگیرند! فعال سیاسی باید قائم به خودش و حسب رأی و نظرات خودش و به نام خودش شناخته شود و نه با عنوان همسر آقای رئیس جمهور! بیم آن میرود که فرهنگ و سنت این مرز و بوم را همچون فرهنگ سیاسی اروپا و آمریکا گرفته و دور نباشد روزی که برای این سرزمین اسلامی هم مقام «بانوی اول» در نظر گرفته شود.
سوم آنکه چگونه میتوان افرادی را با چنین تشتت و عمق اختلاف در نگاه سیاسی کنار هم نشاند و داعیهدار حزب سیاسی شد؟ مگر آنکه صرف زن بودن در حزب فوق مراعات شود و این میانه بین همسر احمدینژاد و همسر هاشمی رفسنجانی تفاوتی ننهاد که باز همان ایراد نگاه جنسیتی به سیاست در جای خود باقی است که جنسیت را پوشاننده اوج تفاوت نظرات سیاسی افراد تلقی میکند.
و چهارم آنکه لازم است بدانیم زنان مطرح سیاسی در جمهوری اسلامی، اعم از اصولگرا و اصلاحطلب، از تشکلهای زنانه بالا نیامدهاند و آنچه اکنون دارند، مرهون عضویت در تشکلهای زنانه نیست. این تجربه عینی راه را بر آینده کار برای زنان در جامعه میگشاید.
Sorry. No data so far.