خاطرهای از مهندس طاهایی استاندار فعلی مازندران و استاندار سابق قزوین:
اردیبهشت سال 88 بود که دکتر احمدینژاد، رئیسجمهور در راستای دومین دور از سفرهای استانی هیات دولت به استان قزوین آمد. من در آن سفر درس ویژهای از رئیسجمهور آموختم. ساعت 10 دقیقه به 3 بعدازظهر در کنار عوارضی قزوین بودیم که از تیم همراه آقای رئیسجمهور پرسیدم آقای دکتر ناهار را در کجا میل خواهند کرد؟ گفتند: آقای رئیسجمهور فعلاً برنامه ناهار ندارند و موضوع اصلی، سفر رئیسجمهور و هیات دولت به استان قزوین است.
گفتم به احترام ایشان برای صرف ناهار، باید یک جایی توقف کرده و ناهاری مهیا کنیم. مسئولان تشریفات به من گفتند بروید در پارکینگ اداره راه و ترابری منتظر باشید و وقتی رئیسجمهور آمد سوار ماشین شوید و حرکت کنید.
از میدان اصلی که قرار بود حرکت را رسماً آغاز کنیم تا امامزاده حسین(ع) و درکنار جوار مطهر شهیدان و به خصوص شهید سردار بابایی، کمتر از 2 کیلومتر راه بود که دکتر احمدینژاد در میان امواج عظیم مردم استان قزوین این مسیر کوتاه را 2ساعت و 45 دقیقه طی کردند. لابه لای جمعیت، برخی از مردم استان، مشکلات خودشان را با رئیسجمهور درمیان میگذاشتند که دکتر احمدینژاد شماره تلفن آنها را برای حل مشکلاتشان درخواست میکرد. رئیسجمهور به من و تیم حفاظت تاکید کرد این شماره تلفنها را یادداشت کنیم و مبادا شماره تلفنی از قلم بیفتد و من تا پایان مراسم 14 شماره تلفن از مردم ثبت کردم.
صحبتهای رئیسجمهور در جمع مردم استان قزوین به پایان رسید و بالاتفاق به استانداری رفتیم. یک کاسه آش به همراه مقداری نان و سبزی خوردن برای رئیسجمهور آوردند که از قضا این مقدار غذای ناچیز، ناهار آقای رئیسجمهور بود. دکتر احمدینژاد پس از صرف ناهار به من گفتند آقای طاهایی چند تا شماره تلفن یادداشت کردی؟ گفتم 14 تا. رئیسجمهور گفت 7 تای آنها را من تماس میگیرم و 7 تای دیگر را شما تماس بگیرید. ایشان جلوی خود من با این شمارهها تماس میگرفتند و میگفتند «محمود احمدینژاد هستم، خدمتگزار شما…»
Sorry. No data so far.