محمد مهدی سیار
مسجد ز اذان آخرت مست هنوز
محراب به یاد قامتت هست هنوز
در سجده سرت شکافت مولای نماز
ز آن واقعه سجده سر شکستهست هنوز
***
آه آن سر سرفراز ناگاه شکافت
فرق سر یک نماز ناگاه شکافت
انگار شب تولد مولا بود
پیشانی کعبه باز ناگاه شکافت
***
پنهان پشت تمام این اشیا بود
پنهان شده بود و باز هم پیدا بود
این خلقت و حشر و نشر، این مرگ و حیات
قایم باشک بازی او با ما بود
***
بیتو منم و دقایقی پژمرده
نه زنده حساب میشوم نه مرده
تلخ است اوقات، تلخ و خالی، مثل
فردای قرارهای برهم خورده
***
آنجا با هفت قلم آرایش
تنها … با هفت قلم آرایش
تا از که دل و دین ببرد آمده باز
دنیا با هفت قلم آرایش
با هفت صد قلم آرایش
با هفت قلم ایراد وزنی داره