سید محمد صادق خرازی دیپلمات 50 ساله کشورمان است که مناصب مختلفی از جمله عضویت در ستاد تبلیغات جنگ در دوران دفاع مقدس، عضویت در شورای عالی پدافند ملی و شورای مرکزی ستاد تبلیغات و مسئولیتهای فرهنگی دیگری در جمهوری اسلامی داشته که نمایندگی ایران در سازمان ملل متحد و سفارت کشورمان در فرانسه از جمله آنهاست. با این دیپلمات کهنه کار که در حال حاضر مدیریت سایت دیپلماسی ایرانی را بر عهده دارد گفتوگوی مفصلی درباره سیاست خارجی دولت نهم و دهم و نیز تحولات بینالمللی در این سالها داشتیم که مشروح آن از نظر خوانندگان میگذرد.
نتیجه سیاست خارجی دولت احمدی نژاد تقابل بود
سیاست خارجی دولتهای نهم و دهم در حوزه اروپا را چطور ارزیابی میکنید؟
به نظرم دولت در این دوره در شناخت اولویتهای خود در سیاست خارجی دچار یک سوء تفاهم شد، ما در حالی که پرونده خود را پیش میبردیم و اروپا به سمت همکاری استراتژیک با ایران پیش میرفت، با مشکلاتی روبرو شدیم. زمانیکه دولت نهم و دهم روی کار آمد، رئیس دولت تلاش کرد ابتکار عمل در سیاست خارجی را به تنهایی در دست گیرد – فارغ از اینکه شناخت درستی از تحولات بینالمللی، منطقهای و دوجانبه داشته یا نداشته باشد – که این موضوع باعث شد تا در هدفگذاری دچار اشتباه و سوءبرداشت شود.
من قبلاً هم گفتم برگ ریزان ارشدترین دیپلماتهای ایران با دولت نهم- دهم شروع شد.
نخستین گام که مبتنی بر اعتمادسازی بود، به بازدارنگی تبدیل شد که کل سیاست خارجی ما به این سمت رفت که نتیجه آن درگیری، تقابل و دور شدن از همزیستی و تفاهم و گفتوگو بود. عدم شناخت جامعه جهانی از دولت جدید و کارگزاران آن و تهدیدات آسمان کوب، دو طرف را از هم دور کرد.
نقطه آغاز بحثی بود که دستگاه سیاست خارجی و شورای امنیت ملی در پیش گرفتند و آن این بود که «ما مبتنی بر سیاست خارجی بازدارنده گام برمیداریم». درحالیکه ما درگیر پرونده هستهای و موضوعات آمریکا، عراق و افغانستان بودیم، چنین بیاناتی نشان میداد که دچار خلط مبحث شده و بنابراین متضرر شدیم. من در آغاز دو عنصر را از اتفاقات مستثنی میکنم؛ نخست هوشمندی رهبری که تذکار و رهبری فوق العادهای داشتند و دوم موقعیت ژئو اکونومیک که این موقعیت، آسیب پذیری جمهوری اسلامی را کاهش میداد.
نتیجه تبدیل 3 کشور به 6 کشور در مذاکرات هستهای قویتر شدن آنها بود
آقایان در مذاکرات هستهای 3 کشور اروپایی را به 6 کشور گسترش دادند و طبیعی است هر چه این کشورها گسترش یابند ما یاری پیدا نمیکنند بلکه پشتوانه معارضین ایران قویتر میشود. چین و روسیه هم نشان دادند که با کارت ایران بازی میکردند.
در سیاست خارجی اعلام شد که آمریکای لاتین یا آسیا اولویت دارد که نشان میداد حتی فهم درستی از آمریکای لاتین و آسیا وجود ندارد. این امر در حالی بود که رهبری چند ماه قبل در سخنرانی خود از فرانسه، هند، چین، روسیه، لبنان و سوریه به عنوان نقاط استراتژیک جمهوری اسلامی یاد کرده بودند.
ما با کشورهایی در آمریکای لاتین اتحاد پیدا کردیم که رقمی در معادلات بینالمللی نبودند، در آسیا هم سراغ کشورهایی رفتیم که با ما بازی کردند چرا که اولویتشان در روابط خارجی آمریکا بود.
یکی از ضررهای عمده ما این بود که با اروپا راه تعامل را کنار گذاشته و راه بازدارندگی را در پیش گرفتیم.
قسمت عمدهای از اقتصاد اروپا با تجارت خارجی ایران آمیخته شده بود، اما زمانیکه این تصمیمات گرفته شد و ما با روسیه، چین و هند و کشورهای آسیای شرقی و آمریکای لاتین گسترش رابطه پیدا کردیم باید چنین توقعی هم میداشتیم که به موازات کاهش مبادلات سیاسی، کاهش مبادلات اقتصادی هم وجود داشته باشد.
این موارد از جمله نکاتی است که ما را در سیاست خارجی درگیر کرد و اروپایی که داشت تبدیل به یک همکار جدی ما میشد و در مقابل آمریکا میایستاد و در لبنان همکار ما میشد و در موضوع هستهای به ما مشروعیت میداد، تبدیل به یک رقیب زخمی شد و مشکلاتی برای ما بوجود آورد.
آمریکا از نزدیکی ایران و آمریکای لاتین برای فشار بر این منطقه استفاده کرد
اگر رابطه ایران و آمریکای لاتین سودی به حال ما نداشت، پس چرا آمریکا نگران این موضوع بود و دائماً ناراحتی خود را ابراز میداشت؟
آمریکای لاتین حیاط خلوت آمریکا تلقی میشد و کوبا و ونزوئلا دردسرساز بودند. شاید آمریکاییها هم چندان از این موضوع ناراحت نبودند و برخی در سیاست خارجی آمریکا هم دوست داشتند تا چنین اتفاقی رخ دهد که ابزاری برای فشار و کنترل بیشتر بر این منطقه داشته باشند.
انگلیس، فرانسه و آلمان درباره برنامه هستهای در مقابل آمریکا ایستادند
گفتید که در آن دوره اروپا به تدریج به سمت ایستادگی در مقابل آمریکا در موضوع هستهای ایران میرفت. اما چرا در دوره تعلیق دو ساله شاهد هیچ نتیجهای نبودیم؟
نتایج خوبی حاصل شد. فرانسه، آلمان و حتی انگلیس مقاومت کردند. معاونان وزرای خارجه فرانسه و آلمان در آن دوره با بولتون درگیر شدند. آمریکاییها چندین بار تلاش کردند تا پرونده ایران را به شورای امنیت ببرند، اما اروپاییها مقاومت کردند و نگذاشتند. اسناد به اندازه کافی وجود دارد اما چون منافع ملی اجازه نمیدهد وارد این بحثها نمیشوم.
ما خودمان را مقلد رهبری میدانیم به همین دلیل مکلف هستیم بسیاری از حرفها را نزنیم. الان هم توصیه و سخن ایشان را نصب العین قرار میدهیم وگرنه مثنوی هفتاد من کاغذ میشود. ببینید نمیشود خیلی مطالب را گفت و نوشت.
ما و فرانسه در ماجرای لبنان همکاری استراتژیک داشتیم. من با الیزه و شیراک کار جدی میکردم. اسناد آن هم موجود است. یک موقع بحث این بود که انگلیس و آمریکا فشار آوردند تا با حزب الله لبنان که یک حزب تمام عیار آزادی بخش و مظهر استقلال یک کشور است برخورد خصمانه کنند و نام حزب الله را در بین گروههای تروریستی قرار دهند. من از جانب رهبری ماموریت یافتم تا با شخص شیراک این مسئله را دنبال کنیم و فرانسه از همه موجودیت خود استفاده کرد و نگذاشت این اتفاق بیفتد که تا سال قبل به دلیل عدم حضور جهانی ایران متاسفانه این اشتباه از سوی اروپا تکرار شد. آیا این همکاری استراتژیک نیست؟!
بعد از افغانستان نوبت ایران بود
یعنی ما در این دو سال تعلیق دستاوردهایی داشتیم؟
بله، دستاوردهای زیادی داشتیم. آن زمان آمریکا فاتح عراق بود و بر طبل جنگ میکوبید و بحثهای زیادی در داخل بود تا ایران به سمت درگیری پیش نرود. در حالیکه اعراب و رژیم صهیونیستی تلاش میکردند تا آدرس غلط به آمریکا بدهند و پس از عراق نوبت ایران شود، اما دیپلماسی ایران تحت زعامت مقام معظم رهبری مانورهایی داشت که مؤثر بود. در آن دوران پیشرفتهای هستهای نیز داشتیم که در کتاب خاطرات آقای روحانی و جاهای دیگر ذکر شده است. آقای روحانی همه توفیقات تکنولوژیک در بعد هستهای را شفاف بیان داشتند.
همچنین توانستیم پروندهای که بعد امنیتی و نظامی داشت را به پرونده سیاسی- حقوقی تبدیل کنیم. متاسفانه بعدها با ادبیات متفاوت این چرخش از این حالت دوباره بعد امنیتی پیدا کرد.
تعلیق در سال 84 با هر دولتی حتی اصلاح طلب شکسته میشد
در سال 84 تعلیق باید شکسته میشد و هر دولتی که بر سرکار میآمد، باید این کار انجام میشد. باورم این است که هر دولتی جز احمدینژاد هم میآمد، روند تحولات و اقدامات ما با آژانس و زیادهخواهیهایی که غرب و آمریکا داشتند، به این سمت میرفت که تعلیق را بشکنیم. حتی اگر روحانی در سال 84 رئیس جمهور میشد نیز به همین سمت میرفتیم، اما بحث ما درباره نحوه تعامل بود که مناسب نبود. من همان موقع سفیر بودم و از کسانی بودم که معتقدند بودند دیگر فرصت تمام شده است و نباید گرفتار رفتار فرسایشی غرب بشویم. به زعم من شخص آقای روحانی در مذاکرات ژنو این هشدار، اخطار و تهدید را به سه وزیر خارجه کردند.
نکته دیگر این که همزمان که موضوع هستهای دنبال میشد، خود را درگیر قضیه هولوکاست کردیم و مفاهیمی را دنبال کردیم که اگر چه عدهای در دنیا خوشحال شدند، اما برآیند کلی آن در جهت منافع ملی نبود. من کلیت بحثهای این قبیل را الان نمیپسندم.
عقل سلیم حکم میکند که سیاست خارجی نباید و نمیتواند در چندین جا درگیر شود، یک سیاست خارجی موفق باید به اندازه وسع و توانایی خود در جایی درگیر شود و در تعامل و مبارزات خود چارچوبی که تصور میکند، به نتیجه میرسد و اهدافی را بدست آورد؛ سپس گامهای بعدی را بردارد. گشودن جبهههای متعدد برای سیاست خارجی که مستقل و تنهاست و کشوری که در سیاست خارجی قائل به ادبیات ایدئولوژیک خود است، کار بسیار مشکلی است، لذا در این مقطع قدرت بازدارندگی جمهوری اسلامی پایین آمده و کاهش بازدارندگی ایران در جبهههای مختلف را شاهد بودیم که در نتیجه آن فرصتهای تاریخی از دست رفت.
زمانیکه درگیر پرونده هستهای بودیم، باید در تمام جنبههای دیگر به سمت اعتمادسازی پیش میرفتیم، اما گشودن همزمان چند پرونده باعث کاهش دقتمان شد که همین امر در مواردی هزینه بسیاری به کشور تحمیل کرد.
بیان این موضوع که همه سیاستهای ما مورد تایید رهبری بود ظلم به ایشان است
اما این موضوعاتی که شما به آن انتقاد دارید مورد تائید مقام معظم رهبری بود و ایشان فرمودند که ادبیات ابتدای انقلاب اسلامی در این دولت احیا شد. دولت نیز همین تایید را گواه سیاست خارجی خود میدانست.
رهبری اصول و مبانی را تایید میکند. مقام معظم رهبری بسیاری از سیاستهای خاتمی و هاشمی را هم تایید میکردند. بحث بر سر شیوهها و تاکتیکهاست. ما برخی موارد در منافع ملی بین تاکتیک و استراتژی دچار خلط مبحث میشدیم و به نظرم بیان این موضوع که همه سیاستهای ما مورد تایید رهبری بود ظلم به ایشان است، چرا که ایشان سیاستهای کلان را تنظیم میکند. رهبری عنوان میکند که مذاکره را تایید میکنم، مبتنی بر این شرایط، آرمانخواهی در سیاست خارجی را تایید میکنم. رهبری یکی از هوشمندترین شخصیتهای سیاسی تاریخ ایران است.
ایشان تیزبین، ظریف بین و نکته بین هستند. سره را از ناسره خوب تشخیص میدهند. شما اگر اطلاع داشتید و بدانید حجم تذکار و تذکرات رهبری با این دولت با هیچ دولتی قابل مقایسه نبود. رهبری ملاحظات برتر و با اهمیتتری را میبینند که قابل مقایسه نیست.
حزب الله روانترین دوران را با اصلاحات داشت
وقتی مدیریت سیاست خارجی حزبالله عقلانی میشود از آن فرصت خارج میشود. جنوب لبنان در زمان دولت اصلاحات آزاد شد و حمایتی که دولت اصلاحات از حزبالله و جنبشهای آزادی بخش داشت، کم نبود. خود سید حسن نصرالله گفت که ما روانترین دوران را با دولت اصلاحات داشتیم که همکاری میکرد.
اگر سیاست خارجی توسط یک دولت خوب دنبال شود، نتایج خوبی دارد و اگر بد دنبال شود نتایج خوبی حاصل نمیشود. این یک ظلم است به رهبری که کسی سیاست خارجی را بد اداره کند و تاکتیک را با راهبرد اشتباه بگیرد و آن را به ایشان نسبت دهد. عملکردها مهم است که میتواند در یک جا تایید شود و در جایی نشود.
رهبری موضوع کمی در بدنه نظام دیوان سالار و ساختار سیاسی ایران نیست.
مهمترین عنصر در سیاست خارجی احمدینژاد بحران شناخت بود
به نظر میرسد که سیاست خارجی کلان نظام از دولت نهم از غرب به شرق گرایش یافت. آیا این درست است؟
دولت احمدینژاد میخواست آرمانهای انقلابی خود را بیان کند که در جایی مخاطبان مردمی داشت و در مواردی دیپلماسی عمومی را با دیپلماسی رسمی اشتباه گرفت. البته من برای دیپلماسی احمدی نژاد هم چند دوره قائل هستم. احمدی نژاد در ماهها و روزهای نخست با احمدی نژاد دور دوم و سالهای پایانی در هدف، استراتژی و تاکتیک، سیاست دیگر و متفاوتی را ارائه داد.
مهمترین عنصر در سیاست خارجی احمدینژاد بحران شناخت بود. احمدینژاد و اطرافیانش نمیخواستند کشور دچار بحران شود، اما شناخت و معرفتشان نسبت به نظام بینالمللی کافی نبود و به اندازهای بود که تصور میکردند خوب است، که همین موضوع مشکلات عدیدهای را برای کشور بوجود آورد.
به شرق نرفتیم بلکه تحریمها ما را در شرق زمینگیر کرد
اگر به جای احمدینژاد فرد دیگری مانند خاتمی میآمد، باز نگاه به شرق را دنبال میکردیم یا رابطه با غرب ادامه مییافت؟
سیاست خارجی نهم و دهم به شرق نرفت بلکه بحرانهای جمهوری اسلامی را به آن طرف سوق داد. تحریمها ایران را در شرق زمینگیر کرد و ناچار شدند در این قسمت فعالیت کنند. در دوره قبل، توسعه روابط با غرب دنبال شد و رهبری توسعه روابط با فرانسه را عمق استراتژیک جمهوری اسلامی میدانستند. فرانسه به سمت اعتمادسازی حرکت میکرد که این اعتمادسازی از سوی آقایان شکسته شد. من هم جز کسانی بودم که در پشت پرده برنامه ریزی سفر آقای ولایتی بودند. آقای ولایتی به فرانسه رفت، اما همزمان کارشکنی شد و رهبران فرانسه نمیدانستند که چه کسی حاکم است و چه کسی نیست و چه کسی حرف آخر را میزند.
تصور میکنید با توجه به تقابلات گذشته، امکان گسترش روابط با غرب وجود داشته باشد؟
جمهوری اسلامی یک کشور عادی نیست. کشوری است با حداکثر موقعیت ویژه استراتژیک، کل امنیت منطقه و کار در منطقه به کار با ایران مربوط میشود. روحانی یک فرد شناخته شده است و غربیها را میشناسد و آنها نیز وی را میشناسند.
روحانی مذاکراتی را باید با آنها آغاز کند که البته این مذاکرات تابعی از رفتار آنها خواهد بود. به نظرم اروپای امروز خوب میداند که ایران چه ظرفیت مهم منطقهای و جهانی دارد و برای حفظ این ظرفیت به سمت ایران خواهد آمد و اینطور نیست که فقط ایران بخواهد به آن سمت برود و این یک حرکت دو سویه است، یعنی نیاز متقابل دو طرف به یکدیگر.
اگر فرصتی بوجود آید و دو طرف از آن خوب استفاده کنند، یک اتفاق تاریخی رخ میدهد که از آن میتوان بهترین بهرهبرداری را کرد.
برخی کارشناسان معتقدند که رویکردی که محمدرضا پهلوی در نگاه به غرب داشت، یک استثناء بوده زیرا رویکرد ایران از نظر ژئوپلتیک همیشه به شرق بود که جاده ابریشم را نمونه این همکاری و استراتژی میدانند. با توجه به این موضوع، استراتژی آینده ایران نگاه به شرق خواهد بود یا غرب؟
نمیتوان به طور کلی یک جایی را جایگزین جای دیگر کرد. شرق امروز بسیار مهم است، این منطقه یک قدرت صنعتی و اقتصادی شده است، اما قدرت بینالمللی و سیاسی نیست. ما باید با شرق و غرب با هم کار کنیم و به طور کلی نمیتوان یک موضوع را ملاک قرار داد و کل هستی و نیستی را به آن گره زد.
جاده ابریشم برای زمانی است که غرب وجود نداشت و تحولات تمدنی انسان و جهان در مشرق زمین بوجود آمده بود و انسان هندی و چینی انسانهای تکامل یافتهای بودند.
دروازه تمدن غرب یونان و مدیترانه بود و ما در قلب این تمدنها قرار گرفته بودیم. ایران امروز هم در قلب است و منتها الیه عقل و مشرق جان است که هم در مرز خردورزی و هم در مرز باورهای نوستالژیک؛ نفی یکی برای دیگری امکانپذیر نیست.
یک سیاست خارجی فعال و اکتیو که صاحب دکترین ویژهای است و شاهد دستاوردهای بزرگی بوده، باید بداند که امروز در مواجهه با جهانی شدن قرار دارد و نرمهای جهانی تغییر یافتهاند. مفهوم قدرت از قدرت سخت و نرم تغییر یافته و چالش امروز چالش عظیم قدرت نرم است. ما یک شیفت اساسی و جدی داریم و اولویتسازی ما باید با شرایط جدید همراه باشد.
ما بحثهای بینالمللی، منطقهای و دوجانبه داریم که در هر سه زمینه تحولات جدی در حال رخداد است که تقسیمبندی جدیدی را صورت میدهد.
همین تعریفی که در جهان تقسیمبندی شده جدید وجود دارد، نمادی از تحولات تاریخی است که در بستر تاریخی شکل گرفته و در حال فروپاشیدن است که تمام اروپا را یک کشور واحد و آسیای جنوب شرقی را متعهد میکند و ما نیز در حال ورود به آن هستیم.
نکته مهمی که وجود دارد تمدن ایران است. هنر بزرگان تاریخ ایران همیشه این بوده که قدرت انعطاف خوبی دارد. دنیای سیاست خارجی دنیای بده – بستان است که جزو ذات جنس ایرانی است. ایرانیها تاجران خوبی هستند که باید ببینیم در این وضعیت چه کاری میتوانیم، انجام دهیم.
تعامل یا امتیاز دادن را رهبری، مجلس و رسانهها تشخیص میدهند
عدهای تعامل را با امتیاز دادن اشتباه میگیرند. این موضوع چطور از هم تفکیک میشود؟
اینجا دیدهبانهایی وجود دارند به نام رهبری، مجلس، رسانه و مطبوعات که چشمان باز جامعه هستند.
مجلس شورای اسلامی ناظر است که این یک اختیار قانونی است و اینطور نیست که مملکت برای یک دولت باشد و هر کار که خواست انجام دهد. گذشت دوران قاجاریه، ما کشوری هستیم که حساسیتهای ملی و قومیمان اجازه نمیدهد منافع ملی و کشور را به ثمن بخس واگذار کنیم.
دولت انگلیس اشتباه بزرگی درباره ایران کرد
ما در دولت گذشته شاهد قطع رابطه ایران و انگلیس بودیم، چشمانداز این رابطه را چطور میبینید؟
رابطه با انگلیس را ایران قطع نکرد که بخواهد برقرار کند. آنها دچار شتابزدگی شده و رابطه را قطع کردند. دولت محافظهکار این کشور ناپختگی کرد که خود آنها هم فهمیدهاند. انگلیس میتواند از فرصت وجود دولت روحانی استفاده و رابطه را برقرار کند.
این موضوع درباره دولت کانادا هم صادق است؟
درباره کانادا و آمریکا هم صدق میکند. آمریکا روابط خود را قطع کرد. دولت کارتر طی یک بیانیه قطع رابطه کرد. اگر میخواهند، پیشنهاد دهند و ما هم بر اساس منافع ملی داریم که میتوانیم در چارچوب منافع ملی خود بررسی کنیم.
در گذشته شاهد سردی روابط ایران و غرب بودهایم که آنها دوباره خود پا پیش گذاشتهاند. میتوان این دوران را با دوره گذشته مقایسه کرد؟
ایران یک موقعیت ژئوپولتیک، ژئو استراتژیک و ژئواکونومیک دارد. 67 درصد انرژی دنیا از ایران عبور میکند و اروپا چارهای ندارد که به سمت ایران بیاید، چرا که نفت دریای شمال در حال پایان یافتن است و مخازن ایران پر است. ایران دارای موقعیت ویژه در منطقه خلیج فارس و خاورمیانه است.
ایران در هر موضوع مهم منطقهای و جهانی نقش دارد.
ژئواستراتژی یعنی اینکه ایران در سوریه، فلسطین، لبنان، ترکیه و سایر کشورهای منطقه دارای نفوذ ژئواستراتژیک و ژئوپلتیک است. امروز مرز نفوذ ایران، مرزهای ترکمنستان نیست بلکه دشت قبچاق در قزاقستان، بخشی از مغولستان، بخش عمدهای از چین، اروپا و لبنان است. ایران یک قدرت ژئوپولتیک و ژئو استراتژیک است. فراز و فرودهایی در آن است، اما اگر مسائل بینالمللی ایران حل شود، مطمئن باشید که موضوعات حاشیهای آن نیز به سرعت پیش میرود.
آمریکا بدون ایران در منطقه کاری از پیش نمیبرد
این بحثهایی که عنوان میکنید، از باب نگاه ایرانیها به کشورشان نیست که تصور میکنند در مرکز عالم هستند و همه دنیا متوجه رفتار و گفتار این کشور است؟
نه این یک بحث عینی است، آمریکا برای حل مسائل عراق، متمایل به ایران میشود. بحث سوریه بدون ایران راه به جایی نمیبرد، تمام مقاومت امروز سوریه از جنس ایرانی است. آمریکا برای کنفرانس امنیتی افغانستان منتظر میماند تا ایران حضور پیدا کند. بحث من نوستالژیک نیست بلکه عینی بحث میکنیم.
اگر ظریف ایرانی نبود تا معاونت دبیرکلی سازمان ملل پیش میرفت
نظر شما درباره وزارت ظریف بر امور خارجه چیست؟
ظریف دوست خیلی خوب من است که از 3 دهه پیش میشناسمش. وی دیپلمات برجسته ایران در سازمان ملل بود. وی تاریخ روابط بینالملل ایران است و ما دیپلمات بینالمللی کار مانند ظریف نداشتهایم. به اذعان دبیرکل سازمان ملل، ظریف برجستهترین دیپلمات بینالمللی تاریخ ایران است.
اگر ظریف متعلق به ایران و جمهوری اسلامی نبود، به دلیل کیفیت کارش تا معاونت دبیرکلی سازمان ملل پیش میرفت. دبیر کلی سازمان همکاری اسلامی به ظریف پیشنهاد شد اما قبول نکرد. ظریف در یک کار جمعی موفق میشود زیرا قدرت بازیگری جمعی زیادی دارد. وی مورد تایید رهبری و متدین و خداترس است.
عدهای به ظریف خرده میگیرند که وی در دوران دفاع مقدس در جنگ مشارکت نداشته است. طرح این مباحث کمی دور از انصاف و واقعیت است. ببینید نمایندگی ایران در سازمان ملل متحد هم بخشی از جبهه ایران بود. چه کسانی هر روز جهت تنویر و آگاهی ذهن مخاطبان بینالمللی به آگاهی میپرداختند؟ در طول جنگ ظریف تلاش عمده و بسیاری جهت محکومیت جهانی صدام حسین میکرد.
ظریف به هنگام سفر مقام معظم رهبری به نیویورک در اوج دفاع مقدس یکی از محوریترین مسئولان برای هماهنگی سفر معظم له بود. ظریف هر روز با اقبال رضا و دبیر کل وقت در چالش و روشنگری بود. حافظه تاریخی را نباید فراموش کرد. ظریف از سال 60 در خدمت نظام اسلامی بود. وی از سران انجمن اسلامی دانشجویان آمریکا بود.
Sorry. No data so far.