گاز بده، بردار پاتــو از رو کلاج
بزن بریم تو مبحث ازدواج!
بذار داداش! قصه رواز سر بگم
از پدر و مــادر دختــــــر بگم
وقتی یه خواستگار میاد خونه شون
گرم میشه یه بارکی چونه شـــــون
برای عقد و برا بعله برون
شرط و شروطه که می ریزن بیرون
قبل از اینا یه عالمه سین جینه
میگن که رسم خواستگاری اینه
میگن:دوماد چن تا سواری داره؟
بگین توی بازاره یا اداره؟
اگه اداره جاتیه … زت زیاد!
جسارته! ما خوشمـون نمیاد!
اگه ایشون راستکی کارمندن
ببخشینا…جایی نگین …میخندن
خواستگاری با شغل کارمندی؟
شتر رفته پی علاقه بندی!
اگه تو بازاره ..طلا فروشه
نیشم اگه داره واسه ما نوشه!
بسکه همه فیس و افاده دارن
اینجوری هی شرط و شروط میذارن
هر کی میره دنبال خواستگاری
با این شرط و شروط میشه فراری
در میره فوری با پدر مادرش
نیگا نمی کنه به پشت سرش
دیگه نمیخواد کارو دنبال کنه
میخواد بره مجردی حـــال کنه
آی باباجون! که چن تا دختر داری
باید از این بهونه دس برداری
اگه از این فیس و افـاده پر شی!
دختراتو می ندازی توی ترشی!
دوماد خوب تو این دور و زمونه
موهبتــه، خدا خودش میدونه
یادت رفته موقع ازدواجت
خواستگـاریت، دهــان هاج و واجت
یادت رفته موقع زن گرفتن
تموم دارایی تو صد تومن
گیر نده به جوونای محلّه!
همّت و غیرت اگه باشه، حلّه
خواستگاری که مومن و کاریه
وجودش از دوز و کلک عاریه –
اگه در ِ خونـــه تو زد، تتق تق
بگو: مبارکه، به امّید حق …
Sorry. No data so far.