محمدرضا شهبازی-من ميگويم نيمه خالي ليوان؛ حالا اگر به شما خيلي بر ميخورد بگذاريد به حساب يكي دو قطره خالي آن. اما اگر راستش را بخواهيد به نظر بنده بخش اعظم ليوان خاليست! اين را اگر هر روز صبح جلوي يك دكه روزنامه فروشي توقف كنيد و نگاهي به نشريات خاصه مجلهها- حاضر در پيشخوان آن بياندازيد تاييد خواهيد كرد. يعني براي پي بردن به خلاء اسفبار نشريات جبهه فرهنگي انقلاب لازم نيست تاريخ را ورق بزنيم و از ماجرای تعطيل شدن «كمان» و نشريات همسياق آن در یک دهه پیش شروع كنيم. بلكه مرور نشرياتي كه همين الان منتشر ميشوند كافي است تا به اين حقيقت پي ببريم كه سهم جبهه فرهنگي انقلاب از هفتهنامهها و ماهنامههاي در حال انتشار بسيار ناچيز است.
«سوره»، «سينما رسانه»، «راه»، «سوره انديشه»، «مهرنو»، «داستان»، «ادبيات داستاني»، «كشيده» و… همه، نشرياتي بودند كه تا همين چند وقت پيش منتشر ميشدند و حالا يا كلا تعطيل شدهاند يا اينكه از رمق افتادهاند و هر چند وقت يكبار سوسويي ميزنند. هفتهنامهها تبديل شدهاند به ماهنامه و ماهنامهها به گاهنامه. جالب اينكه علي رغم اين تغيير وضعيت انتشار، هيچ تغييري در ميزان ادعاي ما ايجاد نشده است. همانقدر اهنّ و تلوپ داريم و دستمان آنقدر بند هندوانههايي است كه داريم حمل ميكنيم كه ديگر فرصت انتشار يك مجله منظم و غني و صد البته طولاني مدت را نداريم. ناراحت كه نشديد؟ اگر نه، ادامه مطلب را هم بخوانيد!
همين الان برويد دفتر يك مديرعامل موسسه مطبوعاتي كه از بيت المال ارتزاق ميكند را بزنيد و بگوييد ميخواهيم ضميمهاي با موضوع جنگ نرم، انتخابات، فتنه 88 و… در بياوريم. شك نكنيد كه بعد از كمي بالا و پايين كردن، حلواحلوايتان ميكنند تا رزومه كاريشان بيش از پيش مملو از اقدامات ضد امپرياليستي شود. ولي برويد سراغ همينها و بگوييد ميخواهيم يك ضميمه ادبي در بياوريم، ميخواهيم نگاه انقلابي به هنر داشته باشيم، اصلاً ميخواهيم ضميمه طنز منتشر كنيم… نه اين آخري را نگوييد چون همان كاري را ميكنند كه با «كشيده» كردند. حق هم دارند بندههاي خدا. مدير اين دوره زمانه را چكار به ضميمه طنز كه زبانش تند و تيز است و دائم از اينور و آنور تذكر و شكايت تور ميكند؟ مدير رسانهاي اين روزها جان ميدهد براي نشستن پشت ميز بيت المال و قيچي دست گرفتن و روبان پاره كردن و سخنراني كردن. او چه كار دارد كه بعد از گذشت سي سال از انقلاب اسلامي هنوز يك نشريه طنز انقلابي نداريم و اتفاقا آنوري ها همين الان دارند. او چه کار دارد طنز چه ظرفیت عظیمی برای بیان نکاتی دارد که سایر قالبها در انتقالش الکن است.
آن يكي مدير فرهنگي را چه كار به اينكه تنها نشريه سينمايي جبهه فرهنگي انقلاب تعطيل شده است. از نظر او نشريهاي كه حاضر نشود از فيلم مزخرف آقاي مديرعامل دفاع كند همان بهتر كه تعطيل شود. هيئت تحريريه هم آنقدر نمك نشناس! در حوزه ادبيات هم بعد از ادبيات داستاني دلمان به داستان خوش بود كه آن هم به ريپ زدن افتاده است و ظاهرا مشكلات مالي چنان رمقش را گرفته است كه هر از چند گاهي رخي نشان ميدهد و دوباره پرده نشين ميشود. دوست داريد همه گناهها را بياندازيم گردن مديران؟ خب من كه تا حالا همهاش به آنها اعتراض کردم! اما بايد كمي هم منصف باشيم. همه بدبختي ما از مديران كرخت است؟ راه چرا منتشر نميشود؟ پول نيست؟ آدمش نيست؟ يا ارادهاي براي اينكه وسط جشنواره عمار و لوازم التحریر و چه و چه اين اميد جبهه فرهنگي انقلاب همچنان بدرخشد؟
البته از حق نگذريم اوضاعمان آنقدرها هم بد نيست. اگر ماهنامه و هفتهنامه روي دكه نداريم، تا دلتان بخواهد بولتن و رصدنامه داريم! به بركت خان گسترده بيت المال هر ماه از ده جا كتابچههاي شكيل رصد و بررسي اخبار فرهنگي دستمان ميرسد. همان چيزهايي را كه قبلاً در تك و توك نشريات جبهه فرهنگي انقلاب چاپ شده است دوباره چاپ ميكنيم و بابتش كلي هم حق الزحمه ميگيريم و بعد خوشحاليم كه مادر تهاجم فرهنگي را به عزايش نشاندهايم! روي دكه نشريه سينمايي نداريم، اما نشريه داخلي چاپ ميكنيم با كيفيت كاغذ اعلا و تمام رنگي تا با افتخار و در نهايت اعتماد بهنفس «قاعده تصادف» را «قائده تصادف» بنويسيم و هر خبرنگار نو قلم حوزه فرهنگ را جاي منتقد سينمايي قالب و يادداشتهايش را منتشر كنيم. روي دكه نشريهاي پيدا نميشود كه دو زار درباره خانواده و نقش مادر و تربيت اسلامي حرف بزند، آنوقت ما نشريه داخلي چند صد صفحهاي چاپ ميكنيم كه پر است از ميزگردهاي خودمان با خودمان درباره نقش مادر. دور هم خوشيم ديگر! دكه را ميخواهيم چه كار؟ مخاطب عام به چه كارمان ميآيد؟ همين كه من براي شما بولتن درست كنم و شما براي من اخبار را رصد كني و همه با هم رشد فكري داشته باشيم كافيست ديگر!
هنوز هم ناراحت نشديد؟ يعني ادامه بدهم؟ بي خيال… خود بنده حقير نگارنده ديگر حالش را ندارم. خود شما هم اگر يك تك پا قدم رنجه كنيد و تا سر خيابان برويد و به نشريات روي پيشخوان دكه نظري بياندازيد خواهيد ديد كه جبهه فرهنگي انقلاب چقدر غريب است. نه نشريه طنزي، نه نشريه سينمايي، نه نشريه فكري، نه نشريه تربيتي و نه نشريهاي كه منظم منتشر شود سهم جبهه فرهنگي انقلاب نيست. دوستان! برادران! اخويها! بياييد كمي از اين بريز و بپاشهايي كه به اسم جنگ نرم داريم انجام ميدهيم كم كنيم. بياييد براي مخاطب عامي كه دنبال چهار خط مطلب جذاب و درست و درمان انقلابي است وقت بگذاريم. بياييد از راه انداختن خبرگزاري و خفه كردن مردم با پيامكهاي خبري مشابه دست برداريم. بیایید کمی بیخیال ساختمان خریدن و نخلستان راه انداختن بشویم. بياييد اعتراف كنيم كه در انتهاي ليست همه مقصران بايد جايي هم براي بيعرضگي خودمان باقي بگذاريم!
کاملاً موافقم. عموم بچه شیعه ها باید فقط حسرت بخورند و افسوس و دستشان به جایی نمی رسد. مدیران و کسانی هم که از دستشان بر می آید که کاری کنند، پشت میز که می روند از حزب اللهی بودن تنها یه سری نشانه های ظاهری دارند و عملاً تیشه به ریشه می زنند. می گن کاغذ گرونه سینما رسانه چاپ نمی کنیم. معلوم نیست بقیه چرا کرکره هاشون رو پایین نکشیدن اگه کاغذ گرونه.
جناب شهبازی!
با قاطعیت به این نتیجه رسیده ام که حرف را از افرادی که بیش از کار کردن ، نق می زنند و دستی بر آتش ندارند نپذیرم!
عملکرد شما و برخی دوستانمان در ستاد دکتر در ایام انتخابات در مسائل تبلیغاتی و میدانی نشان داد که مرد میدان های بزرگ نیستید.
انتقادتان را بکنید اما نه با نیش و کنایه …
به اون مجموعه ای که شما مدنظرتونه خودم نقدهای مختلفی دارم اما خواهشا زبانتان زبان نصحیت باشد و نه نیش و کنایه . علی الخصوص در این ایامی که نیروهای حزب الله در غربتند….
بنده کامنت قبلی را که زده بودم، از سایت این عمار مطلب را خوانده بودم. دوستان زده بودند محمدصادق شهبازی(از اعضای اصلی ستاد دکتر جلیلی در کشور) . البته امروز دیدم اصلاح کرده اند اسم ایشان را و اشتباه شده بود.
کامنت قبلی بر مبنای نام ایشان بوده است .