مجموعه شعر«شمشیر و جغرفیا» سروده محمدکاظم کاظمی شاعر افغانستانی توسط انتشارات سیپیده باوران به چاپ رسید.
کاظمی جزء اولین شاعران مهاجر افغانستانی است که از اواسط دهه 60 فعالیت ادبی خود را حوزه هنری مشهد شروع کرد و در زمینه شعر مجموعههایی نظیر «پیاده آمده بودم…»، «گزیده ادبیات معاصر 49»، «داستان سنگ و خشت» و «کفران» را به چاپ رساند.
او علاوه بر فعالیت در حوزه شعر به عنوان یک شاعر، در کسوت یک منتقد ادبی هم فعالیت کرده و آثار ارزشمندی را از این رهگذر روانه بازار کتاب کرده است که از این موارد میتوان به مجموعههایی چون «روزنه» (مجموعه آموزشی شعر)، «همزبانی و بیزبانی»، «رصد صبح»(خوانش و نقد شعر جوان امروز ایران) «این قند پارسی» (فارسی در افغانستان امروز) و «ده شاعر انقلاب» اشاره کرد. شاید همین ویژگی است که او را به عنوان یکی از موفقترین اعضای جامعه ادبی افغانستان معرفی میکند. نقد و بررسی در نگاه کاظمی همانند برخی از نقدهای این روزها نیست که از سر تجربه رقم خورده باشد، او تجربه را با دانش نقد آمیخته و همین امر اثر او را نسبت به برخی از شاعرانی که منتقد هم هستند، مجزا میکند.
اگرچه کاظمی سالها در حوزه نقد کتاب فعالیت کرده است و حتی برخی از آثار او مانند تصحیح و نقدهایی که بر اشعار بیدل دهلوی رقم زده، به عنوان یکی از منابع مرجع به شمار میآید، اما او بیش از آنکه به عنوان یک منتقد ادبی شناخته شده باشد، یک شاعر است؛ شاعری از نسل دوم افغانستان بعد از خروج از سیطره کمونیست. تأثیر نقد ادبی و توزق آثار متعدد ادبی از شعر کلاسیک ایران به ویژه سبک هندی در آثار شعری او به خوبی قابل مشاهده است. استواری و ساختار شعر کاظمی با عاطفه شعری همراه میشود و در اینجاست که کاظمی را به عنوان یک شاعر موفق معرفی میشود.
او به تازگی اثری با عنوان «شمشمیر و جغرافیا» را منتشر کرده است که عنوانش را از نام یکی از قصاید اثر اقتباس کرده است. قصیدهای که به تجزیه ایران و جدا شدن افغانستان از خاک ایران توسط استعمار و به تبع آن جدایی فرهنگی انجامیده است. شاعر در برخی از اشعار این کتاب، شاعری است اعتراضی که صدای اعتراض و گلایه مردمی که سالها در تاریخ صدایشان شنیده نشده را روایت میکند.
او در بخشی از مقدمه کتاب درباره این مجموعه شعر چنین مینویسد:
«این دومین کتاب مستقل از سرودههایم است، یعنی شعرهای که در این بیست سال و پس از اولین کتاب شعرم «پیاده آمده بودم…» نوشتهام آنچه انتشار این دومین کتاب را سالها به تأخیر انداخت، انتشار سه گزیده شعرم بود یعنی« گزیده ادبیات معاصر 49 »،«داستان سنگ و خشت» و «کفران».
به واقع طبیعی این است که گزیده آثار یک شاعر پس از سالها تجربه شاعری و براساس مجموعههای مستقل او گرد آید ،ولی در عمل کار شکلی دیگر گونه یافت و چنین شد که اکنون بعضی شعرهایم در چهار کتاب چاپ شده است و بعضی در هیچ جایی نیست. البته قدردان «کتاب نیستان» و «نشر تکا» هستم که با چاپهای متعدد این گزیدهها، من و شاعران همنسل مرا به جامعه شعرخوان معرفی کردند؛ ولی به نظرم میرسد که میباید به انتشار شعرهایم یک روند طبیعیتر بدهم، یعنی همه آثار بدون تداخل و تکرار در دو کتاب جمع شود، یکی «پیاده آمده بودم…» و دیگری همین« شمشیر و جغرفیا».
معترفم که کتاب حاضر با توجه به انتشار آن سه گزیده، در عمل شعرهای تازه بسیاری ندارد، ولی امیدوارم که از این پس «گزیدهگوی» باشم نه «گزیدهساز» و از چاپ مکرر شعرها در کتابهای پراکنده بپرهیزم.
چون بنا بر گزیده سازی نیست، در کتاب حاضر دست به انتخاب نزدم و تقریباً همه سرودههای این بیست سال را آوردم، با همه فراز و فرودی نسبی که در آنها هست، مگر دو سه شعر خاص که به دلایلی از انتشارشان در گذشتهام و نیز بعضی اخوانیهها و طنزها که اگر تعدادشان به حد نصاب برسد، شاید در دفتری یا دفترچهای دیگر گردآید.»
شعر ذیل یکی از آخرین سرودههای محمدکاظم کاظمی است که از کتاب « شمشیر و جغرفیا» انتخاب شده است:
«سلمان
بیا باران شو و جاری شو و بردار سدها را
به پیکارِ «نخواهد شد» بیاور «میشود»ها را
ببین، کورُش هم اینجا خواب بیداری نمیبیند
به سوی زندگی بشتاب و بگذار این جسدها را
تو را بانگ بلال از دور سوی خویش میخواند
برای خسروان بگذار لحن باربدها را
صدای روشنی میآید از ژرفای نخلستان
سبد بردار پر کن از مناجاتش سبدها را
غریبی در دیار خویشتن؟ مهمان شهری شو
که «اهل بیت» میخوانند آنجا نابلدها را
کرامت را ببین، پیغمبران شهر دانایی
به تدبیر تو میبندند راه عبدودها را»
مجموعه شعر« شمشیر و جغرفیا» با شمارگان 1100 نسخه و قیمت 79 هزار ریال در 168 صفحه توسط انتشارات سپیده باوران نشر شده است.
Sorry. No data so far.