غالب قندیل کارشناس مسایل خاورمیانه در مقاله جدید خود به بررسی نقش و جایگاه روسیه در جنجال حمله احتمالی آمریکا به سوریه پرداخته و مینویسد:
اخیراً مباحث و تحلیلهای زیادی درباره عملکرد روسیه در مواجهه با تهدیدهای آمریکا مبنی بر حمله به سوریه بخصوص بعد از سخنان سرگئی لاوروف وزیرخارجه روسیه که خشم پوتین را برانگیخت، مطرح شده است. سرگئی لاوروف در یک نشست مطبوعاتی در جواب خبرنگاری که بارها درباره نقش روسیه در بحران سوریه سؤال کرده بود، گفت: روسیه به نفع هیچ کس وارد نبرد نمیشود. بعضی کارشناسان این جمله را به مثابه هدیهای ناقابل میدانند که وی به ایالات متحده تقدیم کرد.
غالب قندیل دراین باره به موارد زیر اشاره میکند:
نخست: تحولات عرصه سوریه از این حکایت دارد که روسیه و چین از پاییز سال 2011 چندین بار با استفاده هوشمندانه از حق وتو، مانع تلاشهای مکرر ایالات متحده برای حمله به سوریه شده است. از زمان شکلگیری نظام تک قطبی ایالات متحده در جهان طی دو دهه بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، این اقدام روسیه در نوع خود مهم و بینظیر است. این اقدام در شرایطی صورت میگیرد که ایالات متحده پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در پرتو هژمونی خود بر سازمان ملل متحد و نیز یکه تازی نیروی نظامی خود در جهان، به اشغال افغانستان وعراق همت گماشت.
توان بینالمللی روسیه در سالهای اخیر رشد روزافزون یافته است. از زمان پیروزی مقاومت لبنان – با همکاری ایران و سوریه – در تجاوز 33 روزه رژیم صهیونیستی به لبنان که از حمایت برخی کشورها به رهبری آمریکا برخوردار بود، این فرایند سیر سعودی داشته است. در زمان تجاوز رژیم صهیونیستی، روسیه و چین به عنوان بخشی از جامعه بینالملل که بعداً با نام گروه پیرکس شناخته شدند، با شرکت در نشست مشهور سن پترزبورگ در 14 ژوئن 2006، با حمله این رژیم به لبنان موافقت کردند. این اقدام در حالی صورت گرفت که 2 روز از شروع جنگ گذشته بود. در ادامه بعد از پیروزیهای میدانی جبهه مقاومت، پیدایش موازنه قدرت و ثبات مواضع ایران و سوریه، روسیه و چین در مواضع خود تجدید نظر کردند. اخیراً گزارشها و تحلیلهایی استراتژیک منتشر شده است مبنی بر اینکه روسیه و چین در پی مقاومت سوریه در برابر زیاده خواهیهای ایالات متحده، خواهان ایجاد اصولی جدید در روابط بین الملل با هدف پایان بخشیدن به یکه تازی و هژمونی نظام تک قطبی هستند. این امر نیازمند مشارکت سیاسی روسیه و آمریکا در خصوص چگونگی تعامل با حوادث سوریه براساس اصول نشست ژنو است که آمریکائیها با حیله گری و نیرنگی آشکار ، آن را خنثی ساختند.
دوم:تصمیم باراک اوباما مبنی بر حمله به سوریه بدون موافقت اعضای شورای امنیت و همپیمانی وی با کشورهای غیر عضو این شورا، به معنای نادیده گرفتن تفاهمات صورت گرفته بین آمریکا و روسیه است که با مقاومت سوریه نقش برآب شد. این امر به مثابه یک سیلی محکم برای رهبران روسیه به شمار میرود که خواهان ایجاد نظم نوین جهانی بر پایه تقویت حاکمیت حقوق بینالملل و اعتبار بخشیدن به جایگاه و نقش بیطرفانه سازمان ملل در حل منازعات و کمک به صلح و ثبات جهانی بر اساس مفاهیم مورد حمایت روسیه و چین است.
باراک اوباما با این تصمیم خود، این پیام را به گوش شرکای بینالمللی خود و در رأس آنها روسیه رساند که قصد دارد همان تجربه عراق را تکرار نماید و خواسته رهبران روسیه مبنی بر پذیرش موازنههای جدید جهانی توسط آمریکا و سازگاری امپراطوری وحشیانه و لجام گسیخته آن در جهان با قدرت بازدارنده روسیه را به شکست بکشاند.
طبعاً لاوروف میتوانست عبارتی هوشمندانهتر را انتخاب کرده و چنین بیان نماید که روسیه وارد نبردی جهانی نمیشود . وی میتوانست آمریکا (حامی تروریستها در سوریه) را مسئول این اقدام خطرناک معرفی نموده و از جهانیان بخواهد که در این ماجراجویی بزرگ آمریکا که جهان و خاورمیانه را به کام آتش خواهد فرستاد، شرکت نکنند.
سوم: روسیه به منظور پاسخ به قلدری آمریکا و حامیانش، ناوگان دریایی خود را به سواحل سوریه، اعزام کرد. شکی نیست که رهبران روسیه قصد دارند به تعهدات دفاعی خود در قبال دولت سوریه که با سلاح آنها میجنگند، عمل کنند. افسران و کارشناسان سوریه با استفاده از این سلاحها و بهرهگیری از تجربههای فنی و علمی روسیه و نیز به خدمت گرفتن توان شرکای خود در جبهه مقاومت ایران و لبنان، آماده پاسخگویی به متجاوزان هستند. نکته دیگر آنکه شکی نیست که سوریه از هیچ کس نمیخواهد به نیابت از مردم و ارتشش وارد نبرد شود. این کشور با همکاری شرکای خود در جبهه مقاومت نشان داد که از هوشمندی کافی برای ایجاد اضطراب و ترس در اردوگاه دشمنان بخصوص رژیم صهیونیستی برخوردار است. این در حالی است که هم اکنون نیز آمریکا را در بن بستی شدید قرار داده است.
باید به یک حقیقت اعتراف کرد و آن اینکه حوادث اخیر – تصمیم اوباما مبنی برحمله به سوریه و بعد از آن عقب نشینی وی و حامیانش – نشان داد که شکلگیری نظم نوین جهانی هدفی دور از دسترس است و استفاده روسیه و چین از حق وتو همچنان از موازنهای ناقص حکایت دارد. شکلگیری موازنه سالم و کامل نیازمند آن است که روسیه و چین در سیاست بینالمللی خود از هوشمندی و درایت بیشتری برخوردار باشند. این امکان وجود دارد که در پی مقاومت سوریه در برابر قدرتهای استعماری آن نظام جدید متولد شود. روسیه و چین میتوانند با شجاعت و فعالیت بیشتر، زمینه ایجاد فداکاریهای مطلوب را فراهم نمایند.. طبعاً سوریه منتظر این اقدامات نخواهد بود اما تلاش میکند تا به روسیه، چین و دیگر دوستان خود در جهان که در برابر تجاوزر آمریکا ایستادگی میکنند یادآوری کند که مواضع خود را فراموش نکنند.
چهارم: روند حودث از آن حکایت دارد که امپراطوری آمریکا از تجارب گذشته درس نگرفته و همچنان در پی تکرار حماقتهای گذشته است، امری که صلح جهانی را به خطر میاندازد. کسانی که در پی ایجاد صلح جهانی هستند باید با بستن راه بر روی آمریکا، از جبهه مقاومت که به مقابله با تجاوزگران به سوریه پرداخته،حمایت کنند. جای بسی نگرانی است که ایالات متحده با استفاده از تمام ظرفیت سیاسی و نظامی خود به همراه هم پیمانان غربی و مزدوران منطقهایش، سعی دارد از رژیم صهیونیستی و گروههای تکفیری و تروریستی حمایت کند. این در حالی است که جبهههای توانمند جهانی در بالابردن توان مقابله با تجاوزگران شک و تردید دارند.
Sorry. No data so far.