دخت ایران – با اینکه از حضور پر رنگ و مستمرش در فضای مجازی در وبلاگ «زهرا» بیش از ۴ سال میگذرد، اما هنوز کمتر کسی است که نام خانوادگیاش را بداند. همه یا او را با نام کوچک خطاب میکنند یا صدایش میزنند: «اچبی»!
خطوط زیر، حاصل گفتوگوی «دخت ایران» با این وبلاگ نویس است.
عموما سرویسهای وبلاگنویسی نسبت به سایر رسانهها امکانات بیشتری در اختیار کاربر میگذارند. جدای از امکانات وبلاگنویسی که میشود با آن دیدگاهها و وقایع را نوشت، بشر همیشه دوست دارد، نظراتش مورد قضاوت، انتقاد و یا تعریف واقع شود و همینها دلیل کافی برای نوشتن در وبلاگ هستند. علاوه بر اینها، در هیچ جای دیگر شما نمیتوانید آزاد باشید و هرچه خواستید برای عدهای بنویسید و بازخوردش را ببینید.
هدفتان از همان روزهای اول برای نوشتن در وبلاگ چه بود؟
ارائه تصویری از خود. بیان دیدگاهها به عنوان یک دختر مسلمان. تعریفی از خود و جملاتی مترادف این. همانطور که گفتم وبلاگ یک رسانه شخصی است و بنابراین جایی است که فرد دیدگاهها و مواضع شخصی را مینگارد. هدف هم همین است. معرفی نظری از نوعی دیگر.
چه موضوعی در نوشتنهایتان یا همان تولید محتوا بیشترین تاثیر را داشته است؟
طبیعتا محبوبترین عامل برای هر وبلاگنویسی، علایق و دانش نویسنده وبلاگ است. از آن جاییکه وبلاگ یک رسانه شخصی است، علایق نویسنده در تولید محتوا نقش بیشتری دارد. بسیاری نویسندهها هم هستند که در موضوعات خاصی که به دانش آنها برمیگردد، مینویسند.
بزرگترین خوبی وبلاگنویسی از دید شما چیست؟
از مهمترین مزایا میتوان به کارکرد همین فضا اشاره کرد، یعنی در اختیار قرار دادن یک رسانه شخصی برای فرد برای اینکه دیدگاهش را عرضه کند، حرفش را بزند، با دیگران بحث کند، موضوعات دلخواه خود را دنبال کند، دوستان مجازی دست و پا کند و از این قبیل.
عیب بزرگ وبلاگستان فارسی چیست؟
از معایب هم میتوان به محدودیتهایی که بر فضای مجازی اعمال میشود نام برد، مانند فیلترینگ. جدای از فیلترینگ که شاید تاثیر آن در تولید محتوا کم باشد، میتوان به سوءبرداشتها اشاره کرد که نسبت به گفتگوهای دنیای واقعی نمود بیشتری دارد. خودسانسوری، غلبه دیدگاههای خاص و نظایر آن از دیگر معایب است.
یکی از خصوصیات وبلاگنویسی، جریانسازی است. اما همین هم میتواند در حالت جریانسازی منفی (در هر زمینهای مانند سیاسی، فرهنگی و…)، یک عیب باشد. درست نیست؟
به هرحال نمیتوان از جریانسازی منفی و عملیات روانی غافل بود. از طرفی نمیتوان سد راه جریانسازی هم شد. زیرا هر کاربر به مثابه یک رسانه و در نتیجه یک جریانساز است. ولی میتوان به کاربران هشدار و آموزش داد تا در برابر جریانسازیهای منفی موضع درستی اتخاذ کنند. اینکه آیا لزوما روی مخاطب تاثیر دارند، به سابقه مخاطب، آشناییاش با جریانها، افراد و آموزشی که دیده است بر میگردد.
اعتیاد به هویت مجازی و وبلاگ بازی و کامنت بازی و امثال آن چه؟
هویت صرفا مجازی یک گارد دفاعی است که فرد با داشتن آن احساس امنیت میکند. بسیاری از خودسانسوریها از جایی ناشی میشوند که هویت واقعی فرد همان هویت مجازیاش است.
در مورد کامنتگذاری هم مثل خود وبلاگ نویسی رکود مشاهده میشود. به خصوص با به وجود آمدن فیدخوانها و شبکههای اجتماعی، دیگر بحثها به شیوه سابق دنبال نمیشوند.
فضای وبلاگها، به ویژه وبلاگهای زنان و دختران را در حال حاضر چگونه میبینید؟
از نظر کمی وضعیت زنان در فضای مجازی وضعیت مطلوبی است. به عبارتی اگر وبلاگها و شبکههای اجتماعی را به عنوان رسانههایی که کاربران در تولید محتوای آنها نقش دارند در نظر بگیریم، از نظر آماری حضور زنان نسبتا مانند حضور مردان است.
از نظر کیفی هم اوضاع همینطور است؟
نه! از نظر کیفی تقریبا قابل مقایسه نیست. زنان بیشتر دوست دارند حول و حوش مسائل روزمره و نهایتا اجتماعی و سیاسی (مخصوصا در موضوعات مربوط به زنان) بنویسند و کمتر در حوزههای تخصصی وارد میشوند.
یک سئوال میپرسم؛ اما فارغ از دید جنسیتی جواب بدهید. نقش زنان در فضای وبلاگستان فارسی پررنگتر است یا نقش مردان؟
به طور اخص در مورد وبلاگنویسی زنها نقش پررنگتری در فضای مجازی دارند. از همان ابتدا در این فضا بودند و در اتفاقات مهم چه سیاسی و چه فرهنگی نقش قابل توجهی داشتند. فارغ از کلیشههای جنسیتی که وجود دارد، زنها جریانساز برخی اتفاقات مهم در فضای مجازی و دنیای واقعی نیز بودهاند.
به عنوان یک وبلاگنویس، تا حالا برایتان اتفاق جالبی هم افتاده است؟
بله. یک بار برای ماموریتی به یک سازمان دولتی رفته بودم و لازم بود فرم ورود را امضا کنم و کارت بگذارم. حراست آنجا با دیدن اسم و فامیل من گفت: «شما زهرا اچ بی هستید؟» به شدت جا خوردم. فکر کردم اگر تکذیب کنم، کنجکاوی اینکه از کجا فهمیده را از دست میدهم و اگر تائید کنم ممکن است در دفعات بعدی برایم سخت شود. چون لازم بود باز هم آنجا مراجعه کنم. این شد که تکذیب کردم و پرسیدم: «این زهرا اچ.بی کی هست؟»
نگهبان گفت: «اگر نمیشناسید که هیچی.» کنجکاوی من هم بیپاسخ ماند. در تمام ۱۳ باری که آنجا رفتم، دلم میخواست بپرسم چرا این سوال را پرسید ولی نه فرصتش پیش آمد (چون همکارم با من بود) و نه رویم میشد. هیچ کس آن قدر سریع مرا نشناخته بود.
تا کی میخواهید به وبلاگنویسی ادامه دهید؟
تا زمانی که امکان نوشتن وبلاگ و فرصت آن را داشته باشم. تا به حال فکر نکردم که قطعش کنم.
ناهمخوان است با باقی مطالب پایگاه