تریبون مستضعفین؛ محمدصادق شهبازی- در روزهای اخیر و با پیروزی دکتر قالیباف در شهرداری تهران عده مجدد بحث وحدت در انتخابات ریاست جمهوری و حواشی آن را زنده کردهاند. این عده قبلا نیز سخنان رهبری درباره تکلیف و نتیجه را ابزاری برای تسویه حساب سیاسی و تداوم استدلالهای ضعیف در زمان انتخابات قرار دادند. نویسنده به عنوان یکی از رای دهندگان به دکتر جلیلی و یکی از فعالانی که به سهم خودش برای رای آوردن ایشان تلاشهای ناچیزی را کرده است بر خود واجب دانست تا موضوع شفافتری نسبت به تکلیف و نتیجه از زاویه طرفداران دکتر جلیلی اتخاذ نماید.
البته به عنوان مقدمه ذکر این نکته ضروری است که مصداق شهرداری ماهیتا با مصداق ریاست جمهوری متفاوت است و اساسا قیاس این دو موضوع کاری غلط محسوب میشود. طبیعی است که اصل وحدت امری عقلانی است و بیشتر از اصل موضوع محور وحدت، روش ایجاد آن و امثال این موارد مورد اختلاف است و در چنین موضوعاتی ایجاد وحدت بین ده تا پانزده و ایجاد جریان اجتماعی درانتخاباتی همچون ریاست جمهوری زمین تا آسمان تفاوت وجود دارد و لذا قیاس این دو موضوع و استفاده از اتفاق اخیر برای تقبیح مجدد جریان انقلابی در انتخابات هیچ کمکی به اصولگرایی نخواهد کرد.
با این مقدمه همانطور که گفته شد بر خلاف تصورات رایج مشکل جریان حزب در انتخابات مبنایی و از جنسی که دوستان دانشجو از رهبری سئوال کردند (موضوع تکلیف و نتیجه) نبود. ریشه مشکل در نحوه تشخیص مصداق این نگرش مبنایی است.
یقینا ما در انتخابات برای حصول نتیجه تلاش کردیم. هیچ عقل سلیم و سالمی نمیپذیرد که انسان در انتخابات مهمی همچون انتخابات ریاست جمهوری (و در هر عرصه دیگری) تلاش نماید ولی نتیجهای برای آن متصور نباشد. ما حتما دنبال نتیجه و بلکه نتایجی بودیم و حصول آن نتایج را تکلیف میدانستیم. لیکن در این مساله در مواردی با رقبای محترم اختلاف داشتیم که مجموعا عبارت از این موارد است:
- کاندیدایمان را هم اصلح میدانستیم و هم فکر میکردیم که ظرفیت و قابلیت رای آوردن در انتخابات را دارد. لذا تکلیف میدانستیم که برای رای آوردنش تلاش کنیم. این یک توهم است که که در طرفداران اصلی آقای جلیلی کسانی بودند که تلاششان در جهت رای آوردن ایشان نبوده است و صرفا برای حضور یک نفر اصلح در انتخابات تلاش کردند. ممکن است عدهای این برداشت را داشته باشند که آقای جلیلی ظرفیت رای آوردن ندارد. ما نه چنین برداشتی داشتیم و نه با شنیدن استدلالهای طرف مقابل قانع شدیم. ذهنیت ما این بود که تنها کسی که در جبهه انقلاب در شرایط کنونی ظرفیت اجماع دارد، آقای جلیلی است، کما این که علیرغم زمان کم اجماع قابل قبولی در سطح نخبگان بر روی ایشان انجام شد.
- مطلقا گمان ما این نبوده و نیست که با کنار رفتن دکتر جلیلی نتیجه انتخابات تغییر میکند. نویسنده جناب دکتر قالیباف را فاقد ظرفیت تقابل با آقای روحانی میداند و معتقد بود و هست که با انصراف دکتر جلیلی حداکثر انتخابات به دور دوم میرفت و در دور دوم نتیجهای بدتر (یعنی شکستی با قاطعیت بیشتر) حاصل میشد. ادله اینکه چرا دکتر قالیباف و امثال ایشان نتوانست و نخواهد توانست انتخابات را ببرد مفصل است. به طور خلاصه عدم مشخص بودن مرزهای گفتمانی، تلاش برای وصله پینه کردن گفتمانها، اشتراک بالای مزیتها با جریان رقیب موجب میشد که مردم به سرعت به سمت جریان اصلی این مولفهها چرخش کنند که چنین هم شد.
- ما به طور سنتی به تقسیمبندی اصولگرا و اصلاحطلب و نسخههای قدیمی آن نظیر راست و چپ و یا محافظهکار و دوم خردادی و… معتقد نبودهایم. همانطور که مقام معظم رهبری در این دیدار فرمودند ارزشهای انقلاب اسلامی یک منظومه است و طبیعتا ملاک قضاوت درباره اصولگرا بودن و یا نبودن این منظومه ارزشی است؛ هم در عرصه نظری (میزان اعتقاد داشتن) و هم در عرصه عملی (پایبندی در عملکرد گذشته). در انتخابات اخیر معدل آقای دکتر جلیلی از این حیث با دیگران قابل مقایسه نبود. البته نویسنده به برخورد صفر و یکی با افراد از حیث اصولگرا بودن و یا نبودن معتقد نیست. باورمان این نیست که باید به راحتی افراد را از ذیل عنوان اصولگرا خارج کرد و… . بلکه معتقدیم محور را باید اصولگراترین افراد قرار داد و همه افراد ذیل چتر اصولگرایی فعالیت نمایند. «انتخاب افرادی که در نظر و عمل با اصولگرایی فاصله دارند» و «تلاش برای محور و سمبل قرار دادن آنها» و «مجبور کردن جریان ارزشی به حمایت از آنها» نه از نظر منطقی درست است و نه در عرصه عملی به نتیجه منجر خواهد شد. تلاشهای متعدد برای تئوریزه کردن این پروسه غلط هم ثمر نخواهد داشت. بنابراین ما نتیجه را در این نمیدیدم که صرفا کسی با عنوان اصولگرا رای بیاورد. بلکه ماهیت اصولگرایی او هم بسیار بسیار مهم بود.
- یک نکته کلیدی دیگر در انتخابات گذشته نحوه تعریف نتیجه بوده است. نویسنده بارها از افراد متعدد شنیده است که حضور آقای جلیلی منجر به رای آوردن آقای روحانی شد. این عده در تبیین موضوع ذکر میکردند که عدهای که نمیخواستند در انتخابات شرکت کنند از ترس رای آوردن آقای جلیلی در انتخابات شرکت کردند به آقای روحانی رای دادند و این حیث آقای جلیلی را مقصر و مرتکب گناهی نابخشودنی میدانند. باید این سئوال را پرسید که نسبت نتیجه مد نظر اصولگرایان با نتیجه مد نظر رهبری از انتخابات چگونه است؟ در طول هم قرار دارند و یا در عرض هم؟ رهبری از انتخابات حضور همه سلایق را میخواستند. ایشان مشارکت حداکثری را میخواستند و حتی در روزهای آخر با صراحت کسانی که نظام اسلامی را قبول ندارند را هم دعوت به حضور در انتخابات کردند. آیا جریان اصولگرایی نتیجه مد نظر خودش را در ذیل این انتظارات تعریف میکند. اگر چنین است نه تنها هیچ خردهای بر حضور آقای جلیلی نیست که باید ایشان را هم تشویق کرد. چرا که بر فرض صحت فرض مذکور مشارکت را در انتخابات بالا بردند؛ منجر به تنوع سلایق و نظرات شدند و شور و هیجان انتخاباتی کشور را بالا بردند. اصولگرایان اگر اصولی باشند، نباید رفتاری که صد در صد در مسیر انتظارات رهبری از کلان انتخابات است را در نقطه مقابل کسب نتیجه توسط اصولگرایان تعریف کنند. این نوع انتقاد از دعوتکنندگان و حامیان دکتر جلیلی و این شکل تحلیلی از نتیجه انتخابات بیان دیگری از نظر برخی باصلاح استوانههای نظام است که مشارکت حداقلی ولی نتیجه مطلوب برای خود را بر مشارکت حداکثری ترجیح میدهند و مقام معظم رهبری بارها با صراحت خط بطلان بر این ایده کشیدهاند.
- این تصور که در عرصهای همچون انتخابات همه افراد باید صرفا یک نتیجه مد نظر داشته باشند و آن هم پیروزی است، تصور باطلی است. همه مطلعند که بسیاری از افراد کاندیدا میشوند و اهدافی غیر از پیروزی را دنبال میکنند. این که همه باید با همان قرائتی که عدهای به نام اصولگرایان تعیین میکنند؛ نتیجه حضور در انتخابات را تعریف کنند تصور غلطی است. حضور آقای جلیلی در انتخابات برای حصول نتایج متعددی انجام شده بود. عالیترین و مطلوبترینش پیروزی بود. لیکن از همان ابتدا هم متصور بود که حتی اگر پیروزی حاصل نشود نتایج متعدد دیگری به دست خواهد آمد که ضرورت دارد و تکلیف هست که برای تحقق نتایج باید تلاش کرد. یکی از مهمترین این نتایج وجود بلندگویی کاملا انقلابی در انتخابات است که نقطه آرمانی نظام را همیشه پررنگ کند. بر خلاف عدهای که تصور میکنند بلندگوی انقلابی یا نباید بیاید و یا اگر آمد باید حتما برنده شود، باید توجه داشت حضور همیشگی بلندگوی انقلابی و تلاش حداکثریاش برای پیروزی واجد آثار بسیار مثبتی نظیر کمرنگ نشدن ارزشها در جامعه و هویت یافتن عناصر معتقد به آن است چه به کسب رای حداکثری منتهی بشود و یا نه. تلاش برای تغییر فرهنگ سیاسی کشور خود تکلیف اهمی است که کسب قدرت فرع بر آن است این ترجمه همان بیان رهبری است که تکلیف در حضور و تلاش برای حصول نتیجه است و اگر پس از تلاش نتیجه حاصل نشد، حرجی نیست . یک نتیجه دیگر ایجاد انسجام و شبکه تعاملی بین عناصر انقلابی بود و دهها نتیجه دیگر که در انتخابات حاصل شد. کما این که در این انتخابات هیچ کاندیدای دیگری چنین کارکردی نداشت و عملکرد جریانات موسوم به اصولگرا در انتخابات و تخریب پایبندی به ارزشها در مواردی مثل انرژی هستهای، کوی دانشگاه، عدالتمحوری و… خود زمینه تشکیک در روند گذشته نظام و رفتن به سراغ گزینههای اصیل مخالف این اصول را فراهم کرد.
- رهبر انقلاب بارها بر تصمیمگیری بر ضرورت انتخاب گزینه اصلح ولو با تفاضل اندک تأکید کردهاند به صورت نمونه: «همچنان كه اصل انتخابات يك تكليف الهى است، انتخاب اصلح هم يك تكليف الهى است. قبلًا هم گفتيم كه تفاضل و لو كم باشد، در اين قضيه بسيار است. بايد بگرديد، بين خودتان و خدا حجّت پيدا كنيد؛ يعنى بتوانيد از راهى برويد كه اگر خداى متعال پرسيد شما به چه دليل به اين فرد رأى داديد، بتوانيد بگوييد به اين دليل[1]». «بايد گشت و اصلح را پيدا كرد. بايد گشت و امينترين را انتخاب كرد. بايد جستجو كرد و در بين اين چند نفر، به طور نسبى قادرترينِ بر اداره كشور را پيدا كرد. مهمّ است. چون اين امر مهمّ است، تفاضل هرچه هم كم باشد، اهميت پيدا مىكند. در كارهاى كلان، اين طور است. فرق دو مَبلغى كه باهم اندكى تفاضل دارند، اگر جنسى كه مىخواهيم با اين مبلغ تهيه كنيم، يك كيلو و دو كيلو جنس است، خيلى اهميت ندارد؛ اما وقتى آنچه كه مىخواهيم جابهجا كنيم، فرضاً هزاران تُن از اين جنس است، آن هنگام تفاضل در قيمت وقتى هم كم باشد، حجم زيادى مىيابد و اهميت پيدا مىكند. همه كارهاى كلان، اين طورى است[2].» گذشت از این تفاضلها به حجتی قطعی نیاز دارد، که به راحتی حاصل نمیشود. بسیاری اصولگرایان همواره با اتکا به خطر رای آوردن رقیب، به صورت محافظهکارانه –مثل کسانی که با تحلیل غیرواقعبینانه از وضع موجود کشور را به سازش دعوت میکنند- تنها راه تن دادن به گزینههای حداقلی را بیان کرده و همواره راه را بر انتخاب اصلح میبندند. به تجربه ثابت شده است که اصلیترین جریانات پیشنهاد دهنده چنین تفکری دورترین افراد از اندیشه اصولگرایی و نزدیکترین افراد به اندیشه رقیب هستند. لذا یکی از موارد تصمیمگیری در این امر اتکا به عقلانیت واقعبینانه و پرهیز از عقلانیت محافظهکارانه است که چنین رویکردهایی ایجاد میکند.
- یک نکته مهم در درسآموزی از انتخابات که بحث تکلیف و نتیجه این نکته است که در برنامهریزی برای حصول نتیجه نباید بر اخبار و تصورات ناشی از وجود مقبولیت بیش از حد تکیه کرد و آن را ملاک ائتلاف قرار داد. همانطور که دیدیم مقبولیتهای مقطعی، ناشی از تبلیغات متکی بر مولفههای غیر گفتمانی به همان آسانی که بدست میآیند به همان آسانی هم از دست میروند. تجربه دولت نهم و دهم نشان داد که مهمترین دارایی جریان موسوم به اصولگرایی، اصولش است و اگر مقبولیتی قرار است ناشی شود، باید ناشی از اصول باشد و نه چیز دیگری. سایر مقبولیتها پایدار نخواهد ماند و با موجی از دست خواهد رفت. البته باید برای ایجاد این مقبولیت و نشان دادن کارآمدی اصول در اداره موفق جامعه در زمینههای مادی و معنوی تلاش کرد و در تبیین و اقناع قولی و عملی آن اقدامات جدی حاصل کرد.
- در ادامه بحث قبل و در انتهای مطلب ضرورت دارد تا نسبتمان را با نظرسنجیها معلوم کنیم. نباید نسبت به نتایج نظرسنجی بیتفاوت بود. نتیجه برخی نظرسنجیها در موقع انجام درست و به نوعی نشان دهند برآیند آراء در زمان انجام است. لیکن نتیجه نظرسنجی یک عامل جدی تصمیمگیری درباره حمایت از کسی و یا عدم حمایت از دیگری (چه از سوی افراد و چه از سوی گروهها) نیست چرا که معنایش پایداری نتایج نیست. تبلیغات، تلاش رسانهای و… همه را برای این گذاشتند که انسان نتیجه نظرسنجی را تغییر دهند نه اینکه از اصلح کوتاه بیاید و به گمان پیروزی به حداقلها قانع شود. انتخابات دو دور اخیر هم نشان داد که مسائلی همچون مناظرهها به شدت بر رای مردم اثر میگذارد. علاوه بر این تحولات در آراء مردم در بیست و چهار ساعت انتهایی بسیار بالا است که عملا سنجیدن و به تصمیم رساندن آن برای دشوار است. لذا نویسنده دو کارکرد بیشتر برای نظرسنجی قائل نیست. اول دادن تحلیل کلان به مسئولان ارشد نظام و دوم سنجیدن اثر رفتار انتخاباتی کاندیداها. یعنی مهمترین مصرفکننده نظرسنجی ستاد کاندیدا است تا بداند که نتیجه فعالیتهای تبلیغاتیاش چه میشود. بگذریم از این که مواضع سیاسی داشتن و یک طرف دعوا بودن به صورت رسمی یا غیررسمی بعضی از صاحبان نظرسنجیها خود فضای بیاعتمادی به آنها را ایجاد میکند. بنابراین نه در انتخابات گذشته و نه در انتخاباتهای آتی هنوز دلیل محکمی یافت نمیشود که مبتنی بر آن به رایدهندگان و یا گروههای موثر اجتماعی توصیه به تصمیمگیری مبتنی بر نظرسنجی انجام شود. براین مبنا مطمئنترین کار رأی دادن به کاندیدای اصلح و عدم درگیر کردن خود در دهها محاسبه است (نظیر اینکه اگر به یکی رای بدهیم صحنه چه خواهد شد و اگر به دیگری بدهیم طور دیگری خواهد و….) برای مهندسی نتایج انتخابات است. این جمله مطلقا بدین معنا نیست که تکلیفگرایی با نتیجهگرایی تعارض دارد.
لذا به طور خلاصه نویسنده معتقد است که جریان اصولگرایی جز اهتمام به محوریت اصول و ارزشهای انقلاب و تلاش برای مقبول نمودن اصلح مسیر دیگری را ندارد و همه تلاشهایی که میخواهد صالح به ظاهر مقبول را جایگزین اصلح نماید نوعی جاده انحرافی است که اصولگرایی را از مقصد دو میکند. اگر این حجم از تلاش برای تئوریزه کردن صالح مقبول جای خود را به مقبول نمودن اصلح میداد امروز شرایط سیاسی کشور فضای متفاوتی را تجربه میکرد.
البته با این همه نقد عملکرد دکتر جلیلی و ضعفهای ستاد انتخاباتی و اطرافیان ایشان در انتخابات ضروری است و باید در جای خود تحلیل و بررسی شود.
احسنت
جانا سخن از زبان ما میگویی
هر چند مطلب شما را درست میدانم اما قبول کنید جلیلی نباید میآمد.
جلیلی کمر مقاومت در منطقه را شکست. جایگاه جلیلی نباید به رای گذاشته میشد که گذاشته شد و مشخص شد 90 درصد مردم نسبت به کسی که سمبل مواضع ایران در قضیه هستهای بود رای ندادند.
این یک افتضاح بود.
کمر مقاومت؟
جلیلی به معنای واقعی کلمه یک چهره مردود است:
اولا درست برعکس آنچه هوادارانش می اندیشند از نظر گفتمانی در گفتگوهای
هسته ای مرتکب گناهی نابخشودنی شد .اشتباه گفتمانی جلیلی – که جای نقد
دارد- محدود کردن مذاکره به چند کشور و پذیرش سیادت آنها بر جهان بود. در
حالی که باید از این فرصت برای کشاندن پای بقیه کشورها و بالا بردن هزینه
برای دشمن استفاده می کرد. اما برعکس جلیلی با محدود کردن تلاشهای هسته
ای خود بادایره محدود 6 کشور زورگو که خود را صاحب دنیا می دانند عملا
سیادت آنها را پذیرفت. در حالی که احمدی نژاد در دوره ای که از چزخه هسته
ای برکنار نشده بود با کشاندن پای کشورهای دیگر ، هژمونی سلطه قدرتها را
بر دنیا به چالش کشید و هزینه سیاسی سنگینی را به دشمن تحمیل کرد. احمدی
نژاد استاد مسلم استفاده از دیپلماسی عمومی بود حال آنکه جلیلی تصور می
کرد صرف ایستادگی در مذاگرات و امتیاز ندادن کافیست! بی آنکه هیچ هزینه
ای را به غرب تحمیل نماید.
ثانیا: جلیلی در عرصه انتخاباتی نشان داد که بکلی فاقد توان ورود به
چالشهای سیاسی است. او به آسانی هر چه تمامتر می توانست به اشاره به
سوابق حسن روحانی در تیر 78 و سرسپردگی او به جریان راست، او را به چالش
بکشد و پاشنه آشیل او را نشانه رود. چیزی که همه منتظر آن بودیم. اما او
در خطایی بچگانه دقیقا خود را در دام بحث مذاکرات هسته ای انداخت و اجازه
داد حقوق هسته ای ایران به عنوان یک اهرم انتخاباتی مطرح شود . کاری که
نتیجه اش فاجعه بار بود. از آن بدتر اینکه گویا جلیلی میان مردم نبود و
نمی دانست که اتفاقا مردم عدم به نتیجه رسیدن مذاکرات هسته ای را از چشم
او می بینند. گویا جلیلی بهتر از این نمی توانست پاس گل طلایی به روحانی
بدهد که داد. حال آنکه روحانی با درایت هر چه تمامتر و با یاد آوری یک
سابقه سرکوبگر از قالیباف کار الو را ساخت حال آنکه واقعا خود روحانی بیش
از قالیباف دارای چنین سابقه ای بود.
گویا اساسا وظیفه جلیلی و قالیباف دادن پاس گل به روحانی بود.
ثالثا:جلیلی نشان داد که یک شخص با تفکر عمیقا نحبگانی است. نگاهی دایما
اخم آلود داشت و ظاهرا خواسته های مردم برای او محلی از اعراب نداشت. او
هیچ تلاشی انجام نداد تا از آرای گفتمانی خود موج سیاسی ایجاد کند. او
اصلا در حرف زدن عادی هم دچار اشکال بود.
رابعا: طرفداران جلیلی فاقد هر نوع استدلال و منطقی بودند. شعار مسخره ”
رای ما جلیلی ” نشان دهنده اوج ضعف جلیلی بود. خوب هر کسی رای می دهد و
به یک شخصی. کجای این شعار کسی را تشویق می کند که به جلیلی رای بدهد؟
خامسا: از همه بدتر اینکه جلیلی می خواست خود را یک نوع احمدی نژاد 84
معرفی کند حال آنکه از حداقل های توانایی احمدی نژاد در 84 بی بهره بود.
از رهر نظر این مقایسه مضحک بود.
سادسا: جلیلی و همه اصولگرایان دقیقا در همان دامی افتادند که هاشمی
برایشان تنیده بود. جلیلی نه تنها احمدی نژاد را منحرف و ضد دین نامید
بلکه حتی در مناظرات اقتصادی مطلقا تلاشی برای حمایت مستدل از اقدامات
مثبت احمدی نژاد ننمود و به گونه ای به نظر می آمد که انگار 8 سال سیاهی
و تباهی محض حاکم بوده است. جلیلی صرفا از موضع دیپلماسی حمایت می کرد
چون خودش هم جزیی از آن بود. اما هیچ پاسخی برای استدلالات اقتصادی و
سیاه نمایی های سایر کاندیداها نداشت.
نتیجه اینکه جلیلی رای بخش عظیمی از روستاییان و شهرهای کوچک را که به
آسانی و با حمایت از حداقل رویکردهای اقتصادی احمدی نژاد می توانست به
دست بیاورد از دست داد.
سابعا: وقتی مردم می بینند که جلیلی و سایر اصولگرایا صراحتا و یا با
سکوت بر تمام اتهاماتی که هاشمی و بعد میرحسین موسوی به احمدی نژاد می زد
صحه می گذارند و می بینند که انگار حق با هاشمی بود که از اول ذات منحرف
و قانون شکن احمدی نژاد را شناخت ، چرا باید به جلیلی رای بدهند؟
قطعا مردم مطمئن می شود که از اول حق با هاشمی بوده است. پس چچرا نباید
به چنان فرد با بصیرتی رای دهند یا مثلا به کاندیدای او که حسن روحانی
باشد؟
متاسفانه، اصولگرایان بعضی هایشان رسما مهره هاشمی بودند و بعضی دیگر هم
کاملا بازی خوردند.
تمام کسانی که به آسانی هر چه تمامتر دنبال خط القای حاکنیت دوگانه و
اثبات انحراف و قانون شکنی احمدی نژاد رفاتند و سخن از سی دی قرمز و
برگزار نکردن انتخابات و چه و چه می گفتند باید به مکافات عمل خود دچار
شوند.
وقتی رهبری هشدار می داد که نتیجه کفران نعمت چیست، و یا در مورد اصلی و
فرعی هشدار می داد و یا آنهمه بر روی فتنه اصرار می کرد، درست شبیه اثرار
رسیول الله بر حفظ معبر در جنگ احد بود.
متاسفانه افراد مغروری که فرق اصلی و فرعی را نفهمیدند مطلقا شایستکی آن
را ندارند که ادعای رهبری جریان عدالتخواه را بنمایند.
هر کسی با مفاد کامتی که نوشتم مخالف است را یکبار به سر زدن و مطلعه
سایت ” احمدی نژاد بدون روتوش” دعوت می کنم.
http://brotoush.com/
من به جلیلی رای دادم ولی حدس میزدم که رای نمی آورد نه اینکه مردم از مقاومت خسته باشند، چون گفتمان انقلاب در انتخابات درست تبین نشد یا به عبارتی ظرفیت هایی بود که آزاد نشد…
این وسط عده ای به ما میگویند وقتی دیدی اصلح مقبول رای نمی آورد باید به صالح مقبول (قالیباف) رای میدادی.آیا این نظر درست است؟
اون نظر غلط است. چون تضمینی نداشت که صالح مقبول رای بیاورد.
اگر به قیامت اعتقاد دارید باید بدانید که تکلیف شما حمایت از اصلح و حق است. وقتی اصلح هست ولو تنها و غریب باشد باید از او حمایت کنید.
امثال شماها با این تفکر غیر منطقی بابت پیروزی روحانی شدند و خون به دل انقلاب کردند.موندم قیامت چطوری میخواید جواب خون شهدا رو بدید.
آ.جلیلی که توی اون دوران نفهمید به نفع آقای قالیباف باید کنار بره صالح هم نیست چه برسه به اصلح.
حالا بشینید ببینید بر سر نظام و انقلاب چی می آورند.
انگار بعضی ها هنوز نمی خوان بفهمند آقای جلیلی فقط برای خودشون اصلح بوده و بقیه هم مانند طرفداران آقای قالیباف نامزد خودشون را اصلح می دونسنتد، و فکر می کنند هرکی به آقای قالیباف رای داده با تئوری صالح مقبول به اون رای داده! اُف بر این فکر غلط.
اشکالی ندارد. اگر کسی واقعا قالیباف را اصلح می دانسته واجب بوده به قالیباف رای دهد. البته باید بتواند بگوید که با کدام ملاک آدمی مثل قالیباف اصلح بوده است.
سلام
در مورد رای آوردن آقای روحانی باید گفت چه کسی موجب شد که آقای روحانی بگوید « من حقوق دانم من سرهنگ نیستم» وهمین جمله به عقیده کارشناسان موجب رای آوری ایشان شد
چه کسی به ولایتی گفت تو قهوه می خوردی ما موشک
این دو نکته خود باعث کم شدن رای آقای قالیباف شد و نشان داد که اگر آقای جلیلی هم کنار می رفت باز دکتر قالیباف پیروز انتخابات نبود
فقط شکست با قاطعیت بیشتری بود
نکته بعدی کنار نرفتن یکی از دو نفر ولایتی و قالیباف به نفع دیگری بود که بر خلاف وعده های قبلی با نشان دادن قدرت طلبی خود در مردم این تحلیل را بوجود آوردند که آیا انها که به قول و قرارهایشان باهم وفا نمی کنند به وعده هایشان برای ما عمل می کنند.
و . . . .
بسم الله
فواید ائتلاف، علاوه بر احتمال بیشتر در حصول نتیجه، زمینهسازی برای همکاری طیفهای مختلفِ معتقد به اصول است. متأسفانه به این جنبهی قضیه برخی کمتر توجه میکنند.
دکتر ق میگوید من اصلح هستم، دکتر ج میگوید من. بر اساس نظر آقای شهبازی، چون مسئله فقط نتیجه نیست، باید اصلح بماند. حالا اصلح را چه طور بشناسیم؟ یعنی اگر قبول کنیم هم ق و برخی حامیانش و هم ج و بعضی حامیانش اصولگرا هستند، چه کسی تعیین کند که کدام درست تشخیص دادهاند؟ باز نتیجهی بحث آقای شهبازی این است که با توجه به تجربیات گذشته، هر دو بمانند و هر کس بنا بر نظرش رأی دهد. گذشته از آن که به نظرم اتفاقاً همین دیدگاه نیز دچار نوعی محافظهکاری است و نمیتواند در لحظه تصمیم بگیرد و مثلاً در مقابل وحدت رقیب در لحظات آخر نمیتواند پاتک بزند، زمینهساز نوعی اختلاف ریشهدار خواهد بود. همین هجمههایی که هواداران از قضا اصولگرای این دو در این انتخابات علیه یکدیگر داشتند، آیا فرصت همکاری دو گروه – چه در صورت پیروزی یکی و چه در غیر این صورت – را کمرنگ نکرد؟ به علاوه آیا در ذهن مردم – اعم از هواداران این دو و دیگران – نوعی تقابل حلنشدنی بین این دو گروه شکل نگرفت؟ شاید این تقابلها در عرصهی بحث و عقیده لاینحل باشند، اما انشاءالله قبول دارید که معمولاً در عرصهی عمل موضوعیت ندارند.
وحدت خوب است منتها حول اصلح
اصلح هم ملاک دارد ملاکش قابل بررسی و احراز است
خدا آخر عاقبت نویسنده رو در انتخابات بعد ختم به خیر کند. امثال شماها قالیباف رو در بین مردم کوبیدید به خیال اینکه با این نقدها مردم به جلیلی رأی می دند غافل از اینکه جلیلی به خاطر نقدهای بی مبنا بر احمدی نژاد در بدنه اجتماعی منزوی شده بود. تریبون همین جور به بازیت ادامه بده
کی گفته جلیلی نماد اصولگرایی و گفتمان انقلابه و اقای قالیبافی که سالها در نهادهای مختلف برای انقلاب کار کرده اصولگرا نیست. برای شما متاسفم که بعد از شکست در انتخابات هنوز عبرت نگرفته اید و در طبل تفرقه می کوبید.
تنهایی موفقیت طرفداران جلیلی در انتخابات ترویج گفتمان انقلاب نبود بلکه تنها موفقیتتان کوبیدن و تخریب قالیباف بود. شاید برای شما روحانی بهتر از قالیباف باشد
باعث شکست اصول گرایان، اون عده اصولگرا ها بودن، که همون حرفای بقیه رو تکرار می کردن، با این حساب، مردم چرا به اصولگرای اونوری نما رای بدن؟ خوب میرن به اصلش رای می دن!
اونایی که می گن ائتلاف باید صورت می گرفت، خو آخه باید یه مشترکاتی باشه که ائتلاف صورت بگیره. مثلا فرق آقای ولایتی و روحانی چی بود؟ که بعد جلیلی بره با یه عده ای ائتلاف کنه که یه ضلعش ولایتیه…؟ و همین طور بقیه….
سلام
شما نباید تخریبهای که علیه جلیلی صورت گرفت را فراموش کنید ..
شما بروید ببینید که سایت الف و سایت انتخاب و سایتهای اقتصادی چه تخریبهای را علیه دکتر انجام دادند..حتی بعد از انتخابات هم سایت الف احمد توکلی دست از سر این بیچاره برنداشته بود و همچنان می کوبید
شما تخریبهایی بی بی سی و صدای امریکا را چرا نمی گویید !!
شما تخریب اون اقا که وزیر مخابرات شد را در حضور دکتر باقری را چرا نمی گویید ..که گفت مردم ایران به احمدی نزاد دوم رای ندهید !!!
شما چرا نارو زدن طرفدارن قالیباف به جلیلی را نمی گویید که در ساعات اخر مانده به انتخابات پیامک دادند و گفتند استراتژی اصولگرایان عوض شده …و جلیلی به نفع قالباف رفته کنار!!
شما چرا نمی گوییید کسانی که طرفدار جلیلی بودند جرات ابراز عقیده نداشتند
جلیلی در مناظرات یه حرف خوب زد گفت 70 درصد رسانه ها دست شماست و من وقتی سایتهای مجازی را بازدید می کردم الحق درست گفته بود
مگر دو تا سایت جهان نیوز و رجا نیوز جلیلی حامی دیگری داشت
اما همین اقای احمد توکلی چه ضربه هایی به جلیلی زد
شما تبلیغات طرفدران جلیلی را با بقیه نگاه کنید
جلیلی 4 میلیون رای خالص داشت ..رای کسانی با دل و جان رای دادند ..رای هایی که فقط به تفکر انقلابی رای دادندئ و جالب اینجاست اکثرا هم قشر جوان بودند……….
چرا نمی گویید روحانی توسط دو دولت هاشمی و خاتمی حمایت میشد و در حالیکه جلیلی را منتسب به دولت احمدی نزاد کردند و کوبیدند
د رواقع سه دولت علیه یک شخص بود ..جلیلی یک مرد بود و هست امد و جانانه پا به جنگ انتخاباتی نمود ..رقابتی که می دانست نتیجه پیروزی را ممکن است نداشته باشد ..اما او می دانست راهی جدید را برای اینده انقلاب باز خواهد کرد او می دانست که باید بار دیگر شعارهای انقلاب زنده شود چرا که واقعا از ارمانهای انقلاب فاصله زیادی گرفته بودیدم جلیلی الان یک شخص نیست یک نماد است در اذهان مردم چه انانکه رای دادند و رای ندادند و در اینده این ذهنیت به تبلور واقعی خواهد رسید
اما انتخاب روحانی بد نشد و شاید خواست خدا بود که خیلی از زوایای پنهان اصلا ح طلبی و حوادث سال 88 در مجلس هنگام رای دادن به وزرا بازخوانی شود …یادتان باشد در سال 88 رهبری فرمودند خود را برای حوادثی عظیم تر اماده کنید …قطعا بدانید انتخاب روحانی یه فرصت و یک نعمت است برای شناساندن افرادی مثل هاشمی و خاتمی و اصلاح طلبان …ماجریا خانم راستگو ر که همه میدانید !!
در اینده شاهد ریزشهای زیادی خواهیم بود و این ریزشها باعث خالص تر شدن نیروهای انقلابی خواهد شد
رای خالص داشتن به خودی خود ارزشی ندارد. رای دهندگان به جلیلی صرفا کفتمانی رای می دادند و توجهی به شخصیت و توانایی های واقعی جلیلی نداشتند.
این نقطه قوت نیست نقطه ضعف است.
اگر اینطور است رای مردم به آیتالله خامنه ای رهبر انقلاب برای ریاست جمهوری اشتباه بود چون ایشان به غیر از حضور سه ساله در نهاد های انقلابی تجربه ی حکومتی نداشتند پس توانا یی ایشان بروز داده نشده بود. برادران ! خودمان را گول نزنیم ملاک تقوی است مگر پیامبر(ص) جوانی 19 ساله را فرمانده یکا از جنگ ها نکردند. اگر تقوی وجود داشته باشد کسی که توانایی در خود نبیند کنار می کشد این یکی از نمونه های تقوی است. پس ملاک تقوی است.
اتفاقا ..اولین انتخاب ما توانمندی ایشان بود و برنامه های ایشان گویای واقعییت است …
ایشان بدرستی شناخت که اول اصلاح اداری شود و به جا بود و گرنه با لدوزر و داس و عزل و نصب به جایی نخواهیم رسید ..دولت راستگویان در همان اول دولت دروغگویان از اب درامد ….از نامه اوباما به روحانی و تکذیب ظریف و تایید خانم سخنگو ..دروغ نیست؟؟
اونم از توفیقی که گفتم ما دانشگاه ازاد کاری نداریم چند روز بعد دانشجو عزل شد.
اون هم از زنگنه که فقط چرت و پرت میگه
و خیلی چیزای دیگه
..بهترین صادق ترین و کارامدترین عنصر جلیلی بود که حکمت خدا بود رای نیاورد ان شالله خیر است
مشکل این است که شما ابدا فرق شعار و قطعانامه را برنامه نمی فهمید.
باز هم مثال می زنم مانند آن موشی که می گفت باید زنگوله به گردن گربه ببندیم تا از آمدنش باخبر شویم!! اما وقتی پرسیدند کدام موش می تواند زنگوله به گردن گربه ببندد کسی پاسخی نداشت
[…] تریبون اخیرا یادداشتی را منتشر کرده با عنوان «وحدت، تکلیف، نتیجه؛ جاده انحرافی برای جریان انقلابی» که نویسنده آن، با توجه به پیروزی آقای قالیباف در […]
لطفا سایت تریبون را محل تنگ کردن جبهه انقلاب نکنید.ما هم در جبهه انقلاب هستیم ولی به جلیلی رای ندادیم و معتقدیم از ظرفیت جلیلی می شد در جای دیگری استفاده کرد.اشکال عمده ای که فارغ التحصیلان امام صادق دارند، نداشتن نگاه راهبردی به جریان انقلاب است.موفق باشید
منظورتان را از اینکه فرمودید: “اشکال عمده ای که فارغ التحصیلان امام صادق دارند، نداشتن نگاه راهبردی به جریان انقلاب است” را متوجه نشدم؟ممکن است بیشتر توضیح بدهید؟
خوشحالم ازاینکه عقلانیت به جبهه ی گفتمان انقلاب برگشته و انتقادهای خوبی به این متن که درپی توجیه بی مزه ی اشتباهات است شده، وارد کرده اند. نویسندگان این متن هنوز در خواب تکرار حرف های احساسی غلط و بی مبنا اند، کاش خود را به خواب نزده باشند که بیدار کردنشان با حضرت ازراعیل است نه حتی حضرت علامه!
فاش می گم که عضو حزب اصولگرا بودن نماد انقلاب نیست نماد انقلاب حرف امام و رهبره ، نماد انقلاب اسلامه ، نماد انقلاب ایستادگیه و متأسفانه یک عده فکر میکنن حزب یه حجت شرعی و عقلیه که البته می دونیم هیچکدوم نیست ، به قول شاعر بسکی به هر طرف ستادمون رفت صراط مستقیم یادمون رفت صراط مستقیم طرفدار خط وراهه نه طرفداره شخص. کسی که گفته بود جلیلی مردود شد باید بگم تنها پیروز این انتخابات جلیلی شد چون نه دست به تخریب دولت قبل زد نه اصلا کاری به این حرفا داشت چون وظیفه ی خودش رو صحبت درباره ی گفتمان انقلاب می دونست نه بد یا خوب گفتن از دولتی . یا اون حتی دست به تخریب شخص هم نزد، اون دکّان شعار و وعده باز نکرد و فقط گفتمان انقلاب را به مخاطب ها عرضه کرد و به اونها اجازه داد که گفتمانی فکر کنن و در هیاهوی وعده های قشنگ تو خالی گم نشن.
واقعا شعار های قشنگی داد.مثل حرفی که در باره مسائل فرهنگی زد:مثلث،مادر ،معلم،مسجد
من کسی را مانند جلیلی ندیدم که با برنامه ریزی دقیق فرهنگی انسان را در تمام عمر(حداقل7سال تربیت زیر نظر مادر،حداقل 12سال ر معلّم و بقیه ی عمر مسجد) بیمه کند و مسئله های اجتماعی را ریشه ای حل کند.
اینها شعار است نه راه حل و برنامه. اتفاقا باید می پرسیدید حلیلی چه راهکاری را برای تحقق این شعارهایش دارد،
وقتی مفوم سنتی خانواده از بین رفته است..
وقتی ماهواره جای مسجد را گرفته است..
وقتی ربا در همه شئون زندگی مردم وارد شده و مال حرام بی غیرتی و بی حیایی آورده است و…
اما جلیلی صرفا شعار می داد. مانند آن موشی که می گفت باید زنگوله به گردن گربه ببندیم تا از آمدنش باخبر شویم!! اما وقتی پرسیدند کدام موش می تواند زنگوله به گردن گربه ببندد کسی پاسخی نداشت.
فاش می گم که عضو حزب اصولگرا بودن نماد انقلاب نیست نماد انقلاب حرف امام و رهبره ، نماد انقلاب اسلامه ، نماد انقلاب ایستادگیه و متأسفانه یک عده فکر میکنن حزب یه حجت شرعی و عقلیه که البته می دونیم هیچکدوم نیست ، به قول شاعر بسکی به هر طرف ستادمون رفت صراط مستقیم یادمون رفت صراط مستقیم طرفدار خط وراهه نه طرفداره شخص. کسی که گفته بود جلیلی مردود شد باید بگم تنها پیروز این انتخابات جلیلی شد چون نه دست به تخریب دولت قبل زد نه اصلا کاری به این حرفا داشت چون وظیفه ی خودش رو صحبت درباره ی گفتمان انقلاب می دونست نه بد یا خوب گفتن از دولتی . یا اون حتی دست به تخریب شخص هم نزد، اون دکّان شعار و وعده باز نکرد و فقط گفتمان انقلاب را به مخاطب ها عرضه کرد و به اونها اجازه داد که گفتمانی فکر کنن و در هیاهوی وعده های قشنگ تو خالی گم نشن.
[…] عاشقان عمار های انقلاب را خودعمار بین معرفی میکنند! چه تریبون و چه آهستان، که این روزها بازار به برجک زدن همشان داغ […]
به نظر من از آنجا كه آراء تعداد زيادي از مردم عزيز ما هنوز هم با يك موج رسانه اي و شايعه و اينها از اين رو به آن رو ميشود، قطعا يك يا دو يا سه نظر سنجي نميتواند راهگشا باشد. لذا شايد (در يك فضاي خيالي) اگر ميتوانستيم در آن واحد از نظر همه مردم با خبر شويم و در عين حال نتايج آن نظر سنجي ها هم تاثير مضاعفي بر آراء جامعه نداشته باشد، آن وقت ميتوانستيم نظر سنجي ها را با تكيه بر شعار “اعتدال” ملاك قراردهيم.
چرا ميگويم اعتدال؟
چون ملاك اعتدالي ها هم ميانگين گيري از نظرات افراد مختلف در جامعه است.
همانطور كه مشاهده ميشود اين روش هيچ نسبتي با انتخاب اصلح ندارد. هر كه بيشتر مقبوليت داشت، ما هم همان را توصيه كنيم و راي او را بيشتر كنيم. (به نظرتان وظيفه ما اين است؟)
دوباره برگشتيم سر همان بحث حق و تكليف و وظيفه! آخه مگه ما متوجه نيستم كه انسان هاي به ظاهر متمدن پست مدرني قرن بيستمي از كلمه تكليف خوششان نمي آيد…..
بگذريم
آقاي شهبازي نگاه نسبتا درستي دارد. من نگاهشان را تا اينجا صحيح يافتم. فقط يك چيزي هست كه به آن اعتقاد دارد ولي بيان نكرده؛ آن هم اينكه جامعه بايد آنقدر آماده باشد كه وقتي مثلا جريان اصولگرائي در مورد يك نامزد اصلح به جمع بندي رسيد، ديگر جامعه آنرا پس نزند. يعني هنوز ارزشهاي انقلابي چنان رنگ و بو داشته باشند كه گفتمان انقلاب با راي بالائي در بين توده مردم خريدار داشته باشد.
اين را شما هم ميدانيد اما به آن اشاره چنداني نميكنيد چون عموما محقق ميشود. اما حالا اين طور است. فردا روزي اگر اين موجهاي رسانه اي شديدتر شد، آن وقت چه؟ ميدانيد كه نسل سوم و چهارم انقلاب، خيلي تجربه ها را كه نسل هاي قبل دارند ندارد. تجربه دوران انقلاب، دوران جنگ، ترورها، تجزيه طلبي ها، و ….. لذا سوالات بنيادين زيادي برايش پيش مي آيد. اگر نتوانيم در زمان عادي مثلا بعد از انتخابات، تا انتخابات بعدي، اين بدنه اجتماعي را با خود همراه كنيم و سوالات او را جواب بدهيم و به اصطلاح آنرا اقناع كنيم، قطعا با مشكل مواجه خواهيم شد. چون جامعه ديگر ملاكش براي انتخاب عوض ميشود. ديگر دنبال انتخاب اصلح نميرود. اصلا تكليفي روي دوش خود احساس نميكند. اگر هم كرد ملاكهايش خيلي درست و درمون نيست. لذا در ايام غير از انتخابات بايد بيشتر تلاش كرد. در اين ايام ميتوان با صالح هاي مقبول ائتلاف ها كرد. بلكه آنها هم تغييري در مشي و منش خود بدهند.
کنار کشیدن آقای جلیلی از گردونه انتخابات، نتایج را شاید تغییری نمیداد ولی دوستان! با توجه به هزینههایی که از گفتمان انقلاب و امام و رهبری برای خود کردید و با توجه به عدم مقبولیت قابل پیشبینی شما اگر «آقا وار» و به «بهانه» تأکید میکنم به «بهانۀ» وحدت خود را که نه تمام این ارزشهایی را که به خود وصل کرده بودید را در معرض رأی مردم قرار نمیدادید و تیر خلاص را با عدم مقبولیت خود به آن نمیزدید بهتر نبود؟ آیا انتظار زیادی است که ما داریم؟ این انتظار زیادی است که ما انتظار داشتیم این بار شما و اطرافیانتان برای انقلاب و رهبری هزینه شوید؟! آیا انتظار زیادی است که انتظار داشتیم روغن ریخته را نذر امامزاده کنید؟
دوست عزیز! اگر مردم، انقلاب و شعار های انقلابی را نخواهند، گفتن این شعارها خرج از انقلاب نیست بلکه خرج خود در راه انقلاب است و اینکه شخص با شعارهایی که می داند در حال کمرنگ شدن است می آید و بدون حتی عوض کردن لفظ- برای جلب توجه مردم به الفاظ – از آن شعار ها استفاده می کند خواه می خواهد رای بیاورد که خدمت می کند خواه رای نیاورد که باز هم در جای دیگر خدمت می کند، ببینید این خرج از انقلاب نیست و به راستی خرج از خود برای حداقل ، آرمانهای انقلاب است . حال اگر شما فکر می کنید مردم به دلیل شخصیت جلیلی به او رای ندادند مردم اشتباه کردند چون باید دید حرف حق را چه کسی می گوید نه این که به شخص نگاه کنیم و بگوییم این فرد که حرف حق را می زند به درد نمی خورد.
علاقه مند هستم این نقد را هم ببینید.
http://shahabadi.blogfa.com/post-148.aspx
[…] دلیل به این فرد رأى دادید، بتوانید بگویید به این دلیل[۱]». «باید گشت و اصلح را پیدا […]
به نظر من هم اصولگراها باید در هر انتخاباتی صرفا از شکم و … حرف بزنند و هرچه چرب و چیلی تر و جذاب تر بهتر.
و از انجا که متاسفانه !! نتیجه هیچ انتخاباتی در جمهوری اسلامی پیشاپیش معلوم نیست پس نباید اسم هیچ ارزش و آرمان مهمی را در انتخابات بیاوریم چون ممکن است رای نیاوریم و ارزشها ضایع بشوند.
اسم اوردن از اصول و ارزشها در هر انتخاباتی به رفراندوم گذاشتن انهاست و خطر دارد و خیانت به انقلاب است.
همانطور که احمد توکلی در سال 72 و ناطق نوری و ری شهری در سال 76واحمد توکلی و شمخانی در سال 80 با سر دست گرفتن ارزشهای انقلاب در انتخابات ریاست جمهوری به انقلاب خیانت کردند.
پس ما هر چه حزب اللهی تریم باید تلاش کنیم که انتخابات سکولارتر ی برگزارکنیم و بدینوسیله جلوی حاکمیت سکولارها در نظام را بگیریم و خودمان انتخاب شویم که مثل انها استحاله نشده و سکولار عمل نمی کنیم.
به این می گویند اصولگرایی !
سلام. ایازی معاون اقای قالیباف حاضر به تکذیب دیدار ایشان با اقای خاتمی بعد از انتخاب به عنوان شهردار تهران نشد .
بالاخره نماد مدیریت جهادی و محور اصولگرایان در انتخابات با یکی از سران فتنه دیدار کرد یا نکرد ؟
فکر نمی کنید پاسخ به این سوال لااقل به اندازه
شبهاتی که در مورد منتخب 4 میلیون از حزب اللهی ها مطرح می کنید ارزش پیگیری داشته باشد؟
راستی چرا دوستان نزدیک به اقای قالیباف از ایازی نمی پرسند که چرا به این شبهه راجع به دکتر قالیباف دامن زده است؟
این تخریب دکتر قالیباف نیست ؟
ﻣﺸﮑﻞ ﺍﺯ ﺟﺎﯾﯽ ﺷﺮﻭﻉ ﺷﺪ ﮐﻪ ﺍﺳﻢ ﻗﺎﻟﯿﺒﺎﻑ ﺭﻭ ﮔﺬﺍﺷﺘﯿﺪ ﺍﺻﻠﺢ ﻣﻘﺒﻮﻝ.
ﺑﻨﺪﻩ ﺑﻪ ﺟﻠﯿﻠﯽ ﺭﺍﯼ ﺩﺍﺩﻡ ﭼﻮﻥ ﺍﺻﻠﺢ ﺵ ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ. ﺑﻪ ﭼﻪ ﺣﻘﯽ ﻧﻈﺮ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻗﺎﻟﯿﺒﺎﻑ ﺭﺍﯼ ﺩﺍﺩﻥ ﺭﺍ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﻣﯿﺪﺍﻧﯿﺪ، ﺧﺐ ﺁﻧﻬﺎ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺍﺻﻠﺢ ﺭﺍﯼ ﺩﺍﺩﻧﺪ.
ﺍﺗﻔﺎﻗﺎ ﺍﺻﻠﺢ ﺍﻧﻬﺎ ﺳﺎﺑﻘﻪ ﯼ ﺧﻮﺑﯽ ﺩﺭ ﮐﺎﺭﻫﺎﯾﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﺩﺍﺭﻩ ﯼ ﮐﺸﻮﺭ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺗﺎﺛﯿﺮ ﮔﺬﺍﺭ ﺍﺳﺖ