به گزارش تریبون مستضعفین تقارن روز سینما (21شهریورماه) و ایام ولادت امام رضا(ع) ما را بر آن داشت که به سینما از زوایه دین بپردازیم و بهترین موضوع در این فضا را بررسی سینمای دینی ایران یافتیم. بر همین اساس به سراغ دکتر شهاب اسفندیاری رفتیم. شهاب اسفندیاری متولد دوم خرداد56 در اصفهان است و جزء نفرات تکرقمی کنکور هنر در سال74 شده و پس از آن در رشته سینما در دانشگاه تهران به تحصیل پرداخته و اکنون فارغالتحصیل مطالعات فرهنگی دانشگاه ناتینگهام انگلستان است.
مستند «جهانشهریها» ساخته وی که به بررسی و معرفی مسلمانان چند ملیتی و فراملیتی میپردازد، چندی پیش از شبکه سوم سیما پخش شد. وی در سال ۱۳۸۸ از رسالهی خود با عنوان «سینمای ملی و جهانی شدن» دفاع کرد و هم اکنون بعنوان هیأت علمی دانشگاه هنر مشغول تدریس است. مشروح این گفتگوی سیدفرشاد عریضی با دکتر شهاب اسفندیاری به نقل از روزنامه اصفهان زیبا منتشر میگردد.
آقای دکتر! از اینجا شروع کنیم که شما اعتقادی به ترکیب واژگان سینما و دین که عبارت «سینمای دینی» را شکل میدهد، دارید یا خیر؟
در جواب سوال شما باید بگویم، بله. از نظر من ترکیب این دو مشکل خاصی ندارد و میتواند معنادار باشد.
پس مشخصتر بپرسم، شما معتقدید ذات سینما دینیست یا ذاتی غربی دارد؟
کلا من با کلمه ذات راحت نیستم؛ چون قائل به وجود ذات برای سینما نیستم. سینما یک مصنوع تاریخی است که در جغرافیاهای متفاوتی، شکل مختلفی به خود گرفته است. همانطور که در غرب هم یک ذات واحد ندارد. در انگلستان، در فرانسه در آمریکا حتی معنایش متفاوت است لذا این تصور که لزوما یک ذات غربی برای سینما متصور باشیم مبتنی بر یکسری پیشفرضهای تئوریکی است که اگر کسی در آنها شک و شبهه داشته باشد، به نتایجش هم اعتقادی ندارد.
بر این اساس تعریف شما از «سینمای دینی» چیست؟
عموما سینمای دینی را با 3 مشخصه تعریف میکنند؛ موضوع، مؤلف که همان کارگردان و سازنده اثر است و دیگری اثری که آن فیلم دارد. من فکر میکنم این شاخص سوم که اثرگذاری بر مخاطب باشد، مهمترین آنهاست. سینمای دینی، سینمایی است که مخاطب را درگیر یک تجربه دینی بکند که بتواند تعالی روحی یا پالایش روحی بههمراه داشته باشد و یا حتی در حد یک تذکر. یک فیلم ممکن است موضوعش دینی باشد، در مورد یک شخصیت یا حادثه دینی باشد اما اثر دینی نداشته باشد. ممکن است کارگردان و تهیهکننده دینداری داشته باشد اما بازهم دینی نباشد. فلذا مهمترین معیار در ارزیابی یک اثر دینی، اثر بر مخاطبش است که مطالعه آن هم روشهای علمی خاص خودش را در علوم ارتباطات دارد.
پس با این تعریف شما، سینمای دینی، خاص دین اسلام و جغرافیای ایران نمیشود؟
بلی. در دیگر ادیان هم مسأله سینما و بازنمایی تجربههای دینی از طریق سینما مطرح است. ما امروزه ژورنال علمی به نام «سینما و دین» که توسط اساتید سینما و الهیات و فلسفه منتشر میشود داریم و همچنین در سالهای اخیر باتوجه به رشد دینمداری در غرب این مسأله بشدت مورد توجه واقع شده است. فیالواقع این مسأله که ما بر سر آن دعوا داریم در جوامع غربی پذیرفته شده است و مشغول پژوهش در آن هستند.
ارتباط سینمای معناگرا و سینمای دینی را چه میدانید؟
سینمای معناگرا یکی از بیمعنیترین واژگانیست که در ادبیات مملکت ما ایجاد یا به عبارتی جعل شد. ما سینمای بیمعنا نداریم، ممکن است معنای یک فیلم خوب باشد یا بد یا زشت یا زیبا؛ اما اینکه فینفسه معنادار بودن ارزش بشود، مضحک است و بیشتر دکان دونبشی است برای دوشیدن دولت و منتگذاشتن بر سر ملت. البته در ارتباط با سوال شما، یک عده هستند که معتقدند سینمای دینی بنوعی رئالیسم و واقعگرایی است که حقیقت را از دل واقعیت نشان میدهد و مثال میزنند از آثار روبرت برسون «خاطرات یک کشیش روستا». به طبع این گرایش در ایران هم معتقدند فیلمهایی که بنوعی در مورد شخصیتهای مذهبی و دینی نیست اما یک گرایش فطری و مفاهیم اخلاقی در آنها هست نیز دینی محسوب میشوند. مانند آثار مجید مجیدی یا رضا میرکریمی.
در مورد بحث تاثیر که شما بعنوان مهمترین شاخص یک فیلم دینی فرمودید، این تأثیر چگونه باید باشد تا بتوان به یک فیلم اطلاق فیلم دینی کرد؟
اول اینکه ما نباید در دام این بیفتیم که فیلم دینی را در یک قالب و کلیشه واحد تعریف کنیم و بخواهیم همه آثار دینی آن اثر واحد را بگذارد. ما اگر از خود قرآن کریم فرابگیریم، تذکراتی که به خواننده داده میشود از همه جنس است، یکجا انذار است، یکجا تبشیر، یکجا از احوالات بهشتیان گفته میشود، یکجا از جهنمیان؛ رابطه والدین شرح داده میشود و مسائل اخلاقی و اجتماعی مطرح میشود. در واقع همه اینها در یک کتاب دینی گنجانده شده است.
بله، این که میفرمایید تنوع موضوعات فیلمهای دینیست، سوال من بیشتر در مورد تأثیرگذاری است.
تأثیر آیات جهنم، بنوعی ترس است و آیات بهشت شوق؛ پس نمیتوان گفت اثر فیلم دینی باید یکسان باشد اما بطور کلی اگر بخواهم بگویم، یکنوع تعالی و پالایش روحی و یک نوع تذکر یا ذکر. این چیزیست که اصلیترین اثر یک فیلم دینی میتواند باشد.
بعد از محتوا به فرم میرسیم؛ شما معتقدید سینمای دینی الزاما با سینماگر دینی محقق میشود؟
کسی که بخواهد فرم را را ایجاد کند مهم است؛ اگر فرم یک اثر دینی درست نباشد به مرحله تأثیرگذاری نمیرسد. اما در مورد سینماگر دینی عرض کنم که من نه تنها در مورد بازیگر، در مورد نویسنده و کارگردان هم لزوما به چنین الزامی قائل نیستم. چون ما معتقد به فطرتیم، گاهی ممکن است از یک انسان به ظاهر غیرمسلمان و غیردینی یک آثاری را ببینیم که مفاهیم و معانی دینی بشکل زیبایی در آن منعکس شده باشد البته اگر سینماگر درک و شناخت کافی داشته باشد، طبیعتا اثر تأثیرگذارتری میتواند تولید کند.
برای داشتن سینمای دینی، باید سینمای فعلی را تعطیل کنیم؟ سینماگر انقلابی تربیت کنیم؟ سینماگران فعلی را آموزش دینی دهیم؟ یا که اصلا معتقد به امر دیگری هستید.
ما همزمان باید در چند عرصه فعال باشیم. نمیتوان نسل هنرمندان فعلی را به دریا بریزیم یا پاسپورت بدهیم و بگوییم از ایران بروید! این نسل در مقاطعی آثار قابل توجه خلق کردهاند اگر که مدیریت فرهنگی که با آنها مرتبط بوده یک مدیر لایق و با کفایتی بوده باشد. مشکل در مدیران فرهنگی ماست که در سطح و اندازهی لازم نیستند تا بتوانند تعامل با هنرمندان برقرار کنند و اثر قابل قبولی ارائه دهند. این رابطه یک رابطه فرمایشی نیست.
از آنطرف ورود نسل جدید و افراد دیندار به سینما یک ضرورت است. متاسفانه قبل انقلاب، سینما فضایی داشته که خیلی از متدینین از آن فاصله داشتند و تا سالها و حتی هنوز هم این امر تاحدی وجود دارد. لذا نتیجهی امر این میشود که از طیف مذهبی و انقلابی، بازنمایی کمتری در سینما اتفاق می افتد. پس ما نیازمند چنین نسلی هستیم. باید برنامهریزی کرد تا هزاران نفر جذب شوند و از میان آنها تعدادی شاخص در بیایند.
پیروی سؤال قبلیام؛ عدهای معتقدند، برای بازی در نقش یک فیلم دینی، حتما بازیگر باید مذهبی و معتقد اساسی باشد؛ اگر اینچنین نباشد، آنچه از بر میآید لاجرم بر دل نمینشیند. شما چه نظری دارید؟
من فکر میکنم، فرهنگ جامعه ما در حدی هست که این مسأله را درک کند. کسی انتظار ندارد شخصیت بازیگر با نقشی که بازی میکند تطابق داشته باشد چرا که بازیگرها نقشهای مختلفی بازی میکنند، مثلا دزد، پرستار، قاتل، … حالا میتوانند نقش یک آدم مذهبی را بازی کنند یا یک فرد لاقید را. مردم لزوما نقش بازیگر را با خودش یکی نمیدانندو بازیگری حرفهای است که باید در آن فرد بتواند به بهترین نحو نقش ایفا کند و طبیعتا اجرای درست مثلا یک نقش خانم چادری، منوط به آن است که بازیگر درک درستی از شخصیت آن داشته باشد و این امر در بازیگرهای سینمای ما اتفاق افتاده است.
بعد از این همه سوال و جواب، اگر بخواهید وضعیت سینمای دینی ایران را تشریح کنید، چه نکاتی به نظرتان مهم و برجسته میآید؟
من بر اساس تجربه جشنواره فجر سال گذشته خدمتتان عرض میکنم که خیلی از فیلمهای دینی ما دچار مشکل فیلمنامه هستند و این مشکل ناشی از شتاب در تولید است که این خودش بعلت سیستم معیوب و ناشایست گزارش و آماردهی در دستگاههای دولتیست که بیشتر به کمیت توجه دارد تا کیفیت.
لذا فیلمها با بودجههای سنگین، اثرگذاری دینی مناسبی ندارد؛ بهشدت کسالتبار و خستهکنندهاند و حتی گاه با تأثیر منفی و منزجرکننده روی موضوعی که بدان پرداخته همراه است.
مشکل فیلمنامه اساسی است. ما نیازمند یک نهضت فیلمنامهنویسی هستیم که بنظرم باید در کانونهای فرهنگی-دینی ما شروع شود. این مسأله، اصل و بنیان سینمای دینی است. باید بتوانیم به تعداد لازم، فیلمنامهنویس و فیلمنامه مناسب و خوب داشته باشیم تا بتوانیم به یک سینمای دینی مطلوب برسیم.n
بسیار عالی بود، بهشخصه دیدگاههای دکتر اسفندیاری رو از وبلاگشون دنبال میکنم، و لذّت میبرم که با وجودِ تحصیلِ در غرب هیچخودباختگی در شخصیّت ایشان بهوجود نیامده، انشاالله که همیشه موفق باشند.
بهره بردیم آقای دکتر
مستدام بمانید