سه‌شنبه 17 سپتامبر 13 | 17:38
چند پیش‌شرط برای رفع فیلتر فیس‌بوک

فرض کنیم فیس‌بوک اصلا جاسوس نیست

حسن میثمی

فیس‌بوک باید قانون ما را بپذیرد و پاسخگوی فعالیت‌های شرکتش باشد. حتی اگر لازم است، در ایران یک دفتر نمایندگی تأسیس کند. چرا که کشور ما، یک کشور مسلمان محسوب شده و معارف فرهنگی ما با معارف فرهنگ غرب متفاوت است. به‌عبارتی ممکن است آن رفتاری که برای غرب عادی محسوب شود، برای ما هنجارشکنانه باشد.


فیس بوکحسن میثمی – این روزها این جمله را در فضای مجازی کم نشنیده‌ایم: «فیس‌بوک به‌زودی رفع فیلتر خواهد شد.» شاهد ادعای این گمانه هم حضور چند تن از اعضای هیأت دولت در این شبکه اجتماعی و عنایت ویژه اکبر هاشمی رفسنجانی به «پدیده مبارک ِ فیس‌بوک» است. ما هم در این‌جا فرض می‌کنیم این شبکه در آستانه باز شدن در ایران است. البته پیش‌نیاز این فرض، یک فرض دیگر است که پذیرش‌اش به این سادگی‌ها نیست، اما مجبوریم آن را هم تصور کنیم. آن‌هم این‌که فیس‌بوک به هیچ‌وجه یک ابزار جاسوسی و سرقت اطلاعات نیست و نه از لحاظ شخصی و نه از لحاظ ملی برای کشور ما و مردمِ کشور ما مشکلی ایجاد نمی‌کند. از طرف دیگر هم فرض می‌کنیم که از لحاظ قانونی، دولت رأسا این توانایی را دارد که تصمیم به رفع فیلتر این سایت بگیرد و نیازی به سیاست‌گذاری توسط شورای‌عالی فضای مجازی ندارد.

با تمام این مفروضات، می‌خواهیم از زاویه فرهنگی و اجتماعی پیش‌شرط‌های لازم را برای بازگشایی این شبکه اجتماعی بررسی کنیم. پیش‌شرط‌هایی که اگر عملی نشود، رفع فیلتر فیس‌بوک نه تنها نشانه‌ای از اعتدال و تدبیر ندارد، بلکه چیزی کم‌تر از یک خیانت ملی به فرهنگ و انگاره‌های اجتماعی یک جامعه نیست.

پیش‌شرط اول: احترام به قانون حتی برای فیس‌بوک

مدیران فیس‌بوک عاشق کاربران بیش‌تر هستند. ایران هم برایشان یک بازار بکر و دست نخورده محسوب می‌شود. پس قاعدتا باید برای عضوگیری بیشتر و راحت‌تر، از رفع فیلتر این شبکه اجتماعی استقبال کنند. گرچه پیش از این مسئولان کشور به صورت رسمی و غیر رسمی گفته بودند که گوگل و فیس‌بوک به نامه‌نگاری مسئولان ایرانی پاسخی نمی‌دهند، اما ممکن است وقتی پای سود کلان و بی‌دردسر به میان بیاید، آن‌ها هم ترجیح بدهند کمی نرم‌تر برخورد کنند.

با این حساب، فیس‌بوک باید قانون ما را بپذیرد و پاسخگوی فعالیت‌های شرکتش باشد. حتی اگر لازم است، در ایران یک دفتر نمایندگی تأسیس کند. چرا که کشور ما، یک کشور مسلمان محسوب شده و معارف فرهنگی ما با معارف فرهنگ غرب متفاوت است. به‌عبارتی ممکن است آن رفتاری که برای غرب عادی محسوب شود، برای ما هنجارشکنانه باشد.

این موضوع خیلی عجیب هم نیست. فیس‌بوک در سرتاسر دنیا دفاتر نمایندگی فراوانی دارد. مثلا یک دفتر نمایندگی آن برای غرب آسیا (خاورمیانه) در دوبی قرار دارد. بارها هم شده که کشورها خواستار حذف یک محتوای غیر متعارف با فرهنگشان شده‌اند و فیس‌بوک هم درخواست آنان را پذیرفته، چرا که سود اقتصادی‌اش این موضوع را ایجاب می‌کند. ایران هم نباید از این کشورها مستثنا باشد.

پیش‌شرط دوم: تولید و توزیع نرم‌افزارهای فیلترینگ خانگی

همان‌طور که می‌دانید، ما در کشورمان سیستم احراز هویت قبل از استفاده از اینترنت را نداریم. یعنی شبکه اینترنت مملکت نمی‌داند که وقتی یک کاربر دارد در آن سیر و سلوک می‌کند، دقیقا چند سالش است. این یعنی اگر فیس‌بوک رفع فیلتر شود، یک کودک 3 ساله (که دیگر در این روزها کار کردن با رایانه را از خیلی از ماها بهتر بلد است) تا یک کهنسال 93 ساله (البته اگر بتواند) به فیس‌بوک دسترسی دارند.

این اتفاق حتی از دیدگاه خود فیس‌بوک هم مورد قبول نیست. چراکه قانون این شبکه اجتماعی اجازه نمی‌دهد یک نوجوان زیر 13 سال در آن عضو شود. اما با سیستم بی در و پیکر اینترنت در کشور ما، پدر خانواده روزی شستش خبردار می‌شود که کودک 8 ساله‌اش صفحه «عاشقان ساپورت» را لایک کرده است و به صورت جدی هم در یک گروه مدلینگ فعالیت می‌کند. ضمن آن که با هزاران کاربر خوب و بد ارتباط برقرار کرده و هر آن‌چه از اطلاعات و فیلم و عکس و… داشته و نداشته را در طبق اخلاص گذاشته است. فکر نمی‌کنم در آن زمان بتوان کودک 8 ساله را قانع کرد که این‌ها برایش خیلی مفید نیست.

پس هر عقل سلیمی می‌گوید که قبل از باز شدن این شبکه، بایستی نرم‌افزارهای فیلترینگ خانگی تولید شود و مثل همه جای دنیا مدیریت استفاده از چنین سایت‌هایی به عهده خانواده گذاشته شود. خانواده‌ها هم برای بهره‌برداری از این نرم‌افزارها آموزش ببینند. سازوکاری که در مملکت ما کاملا تعطیل است! بعد از این مراحل، اگر یک خانواده فکر بسیار روشنی داشت و خواست که فرزندش از همان کودکی عضو فیس‌بوک شود، با خودش.

پیش‌شرط سوم: تولید شبکه‌های اجتماعی قدرتمند داخلی

اگر قرار است حق انتخاب را به مردم بدهیم، پس بهتر است چند نمونه قابل انتخاب هم برایشان در داخل کشور ایجاد کنیم. واقعیت این است که ما در داخل کشور شبکه اجتماعی قدرتمندی که بتواند نظر همه مردم را برای مشارکت جلب کند، نداریم. فقط شبکه اجتماعی «کلوب» توانسته تاحدی برای عموم مردم برنامه‌ریزی کند. بقیه شبکه‌ها هم به لطف نرم‌افزارهای آماده‌ای چون «شیرترونیکس» یا «بادی پرس»، ظرفیت پذیرش اعضای بالایی را ندارند و اصولا از لحاظ فنی قابل دفاع و سرمایه‌گذاری نیستند. پس وظیفه دولت، حمایت از بخش خصوصی برای ایجاد شبکه‌های اجتماعی مجازی قدرتمند مبتنی بر نیازهای جامعه است. شبکه‌هایی که این روزها جای خالی‌شان حسابی احساس می‌شود.

پیش‌شرط چهارم: تبلیغ گسترده شبکه‌های اجتماعی داخلی

اگر بخواهیم فضا را رقابتی کنیم، بایستی اجازه بدهیم شبکه‌های اجتماعی داخلی به‌صورت گسترده مزیت‌های رقابتی خود را در برابر غول‌های جهانی چون فیس‌بوک تبلیغ کنند.

خاطرم هست روزی مدیر شبکه اجتماعی کلوب می‌گفت صداوسیما بخشنامه کرده که در برنامه‌های تلویزیونی نامی از سایت‌های اجتماعی داخلی (مانند کلوب، آپارات و امثال آن) برده نشود. اما مثلا شبکه «آی‌فیلم»، «العالم» یا «پرس‌تی‌وی» به صورت رسمی کانال یوتیوب و صفحه فیس‌بوک خود را معرفی می‌کنند. شاید بتوان برای این کار در «العالم» یا «پرس‌تی‌وی» توجیهی تراشید، اما این موضوع برای «آی‌فیلم» به هیچ‌وجه پذیرفتنی نیست.
اگر نخواهیم بگوییم غرب‌زدگی، بپذیریم که غریب‌نوازی در خون‌مان است. همین الآن هم که اعضای دولت قبول زحمت کرده‌اند و وظیفه‌ای بسیار ضروری، بر زمین مانده و واجب‌تر از نان شب مثل تبلیغ حضور در شبکه‌های اجتماعی مجازی را در راس همه کارهای دیگرشان قرار داده‌اند، همگی فیس‌بوک را برگزیده‌اند و خبری از توجه به شبکه‌های مشابه داخلی نیست.

پیش‌شرط پنجم: آغاز نهضت فرهنگ‌سازی گسترده در کشور

تا اسم «فرهنگ‌سازی» به میان می‌آید، همه یادمان می‌افتد که چه‌قدر در این زمینه عقبیم! هیچ‌وقت هم یاعلی نمی‌گوییم تا اقدامی انجام بدهیم. اگر قرار است فیس‌بوک سر سفره‌های خانواده ایرانی جایی داشته باشد، باید پیش از ورود گسترده آن، فرهنگ آن را نهادینه کنیم، البته آن‌طور که خودمان می‌خواهیم.

از طرفی باید مساجد، فرهنگسراها، مدارس، دانشگاه‌ها و دیگر نهادهایی که در تشکیل خرده‌فرهنگ‌ها سهیم هستند را فعال کنیم و از سویی دیگر صداوسیما و سایر نهادهای فرهنگی حکومتی را متقاعد کنیم که کمی از تمامیت‌خواهی در این زمینه دست بردارند و اجازه بدهند فضای مجازی هم در برنامه‌هایشان سهمی داشته باشد.
برای این کار قطعا یک سند کلان فرهنگی نیاز است که طبیعتا مسئولیت تنظیم و تصویب آن با شورای‌عالی فضای مجازی است. شورایی که 9 ماه است جلسه‌ای تشکیل نداده!

پیش‌شرط ششم: به‌روز رسانی قوانین کشور

باید قوانین کشور در حوزه جرایم رایانه‌ای به‌روز و برای اقشار مختلف مردم باز تعریف شود. مثال‌هایی که در این زمینه می‌توان عنوان کرد بسیار زیادند. مثلا استفاده از این شبکه اجتماعی برای نهادهای نظامی و امنیتی قطعا ممنوع است. یا با توجه به این که ثابت شده فیس‌بوک از راندمان کاری کارمندان دولتی و نهادهای عمومی می‌کاهد، استفاده از فیس‌بوک را در نهادهای عمومی مانند شهرداری و اداره‌جاتی که با مردم سروکار دارند ممنوع کنیم.

مسائل جرم‌شناسانه هم مهم است. مثلا اگر یک کارمند در صفحه فیس‌بوکش یک عکس زننده از خودش منتشر کرد و آن عکس فردا دست به دست در آن اداره چرخید، دقیقا جرم آن کارمند چیست؟ حالا اگر این عکس را دوستش منتشر کرده بود، چه؟ مجرم کیست؟ آن کارمند؟ دوستش؟ کارمندان اداره؟ فیس‌بوک؟ سهم هرکدام چقدر است؟

این همه پیش‌شرط و یک شبکه اجتماعی؟

شاید با خودتان بگویید که آیا واقعا این همه پیش‌شرط برای یک سایت لازم است؟ توجه کنید که اولا وقتی درباره یک شبکه اجتماعی حرف می‌زنیم، بیش از آن‌که نگران خودش و سایت اینترنتی‌اش باشیم، باید نگران فرهنگی باشیم که به پشتوانه آن وارد جامعه می‌شود. ثانیا بروید خدا را شکر کنید که خودمان را سه نقطه فرض کردیم و گفتیم این شبکه یک ابزار جاسوسی و سرقت اطلاعات نیست. اصلا هم نگران حمله‌های نرم سیاسی به نظام جمهوری اسلامی در این شبکه‌ها نبودیم و برایش پیش‌شرط نگذاشتیم.

اگر این پیش‌شرط‌ها قبل از رفع فیلتر فیس‌بوک اجرایی نشود، کشور در حوزه فرهنگ عمومی و هنجارهای اجتماعی، دچار دوگانگی جدی و تنشی غیرقابل کنترل خواهد شد. تنشی که ممکن است آن‌قدر با سرعت بالا ما را در جاده جهانی‌سازی پیش ببرد که در هنگام نیاز، دیگر هیچ ترمزی پاسخگو نباشد.

اجرای این پیش‌شرط‌ها برای یک اقدام ملی ارزش دارد، حتی اگر اجرای آن چند سال طول بکشد.

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.