تریبون مستضعفین-ظفر بنگاش*
سرنگونی دولت منتخب مصر در عرض یک سال به مسلمانان مبارز نشان داد که دولت اسلامی را نمیشود از صندوق رای ایجاد کرد. تنها راه، انقلاب اسلامی است.
مسلمانان، در عمل بر سر این نکته اختلافی ندارند که یا باید در یک حکومت اسلامی زندگی کرد یا یک حکومت اسلامی ایجاد نمود. بله، هر مسلمان بسته به سطح دانش و عمق درکش، معرفت متفاوتی نسبت به این مساله دارد. برخی، مثل غربزدگان سکولار، به شدت مخالف یک حکومت اسلامی هستند و ترجیح میدهند که در آغوش سیستم به ارث رسیده از اربابان استعمارگر گم شوند، چرا که معتقدند آن که از چنین سیستمی منفعت میبرد خودشان هستند. آنها از تمامی روشها، چه جوانمردانه و چه ناجوانمردانه، بهره میگیرند تا امتیاز خود را حفظ کنند، در حالی که اکثریت قریب به اتفاق مردم از حقوق اساسی خود محروم میشوند.
در پی آشکار شدن حوادث دو ماه گذشتهی مصر، ما شاهد عملی شدن این پدیده بودیم. بازماندگان رژیم قبل به همراه ارتش توطئه کردند تا دولت منتخب و قانونی مصر را سرنگون کنند. آنها در چهاردهم آگوست، ارتش و پلیس را رها کردند تا حامیان رئیسجمهور معزول، محمد مرسی را به خاک و خون بکشند. ما در همین ستون بارها نسبت خود را با دموکراسی به سبک غربی و انتخابات برگزار شده به این سبک را به وضوح بیان کردهایم؛ اما آن چه که آشکار است این است که از نظر بازماندگان رژیم قبلی مصر، حتی این هم قابل قبول نیست. آنها میپندارند که امتیاز مادرزادی بر دیگران دارند و اگر تودههای مصری به فرد دیگری رای دهند نشاندهندهی این است که یا این تودهها درست اطلاعرسانی نشدهاند، یا این که قادر به انتخاب درست نیستند. این مطلب جدیدی نیست. چنین تفکراتی را پیش از این افرادی مانند هارولد لاسول نیز بیان کردهاند؛ نویسندهای آمریکایی که به صراحت این مطلب را تایید کرد که تودهها خنگتر از آنند که سود خود را تشخیص دهند. این مسئولیت «نخبگان روشنفکر» است که تصمیم بگیرند.
اگر تودهها دست به انتخابی بزنند که به مذاق نخبگان خوش نیاید، باید در آن تجدید نظر کرد. حوادث مصر بار دیگر این مطلب را با وضوحی باورنکردنی نشان داد. این حوادث همچنین نشان داد که چرا برای ایجاد یک دولت اسلامی، انتخابات مسیر اصلی نیست. رئیسجمهور محمد مرسی، با وجود تمام اشتباهاتش اما به هر حال به شکلی قابل قبول در انتخابات ریاست جمهوری پیروز شد. این انتخابات دو مرحله داشت که گارد قدیم، بازماندگان دیکتاتوری مبارک، آن را کنترل و سازماندهی کرد. چهار دوره انتخابات دیگر نیز پیش از پیروزی مرسی برگزار شده بود. در هر کدام از این انتخابات، اخوان المسلمین و همپیمانانش به سهولت برنده شدند. در انتخابات مجلس نواب (مجلس عوام)، گروههای اسلامی 73٪ آراء را به دست آوردند. برای مجلس اعیان (مجلس شورا) حتی مرز پیروزی بالاتر از این بود (80٪). قانون اساسی با رای 64 درصدی پذیرفته شد. اما وقتی که ارتش وارد عمل شد تا رئیسجمهور منتخب را کنار گذارد و حامیانش را قتل عام کند، هیچ کدام از اینها اهمیتی نداشت. سیاستمداران طردشده و باقی ماندگان رژیم قبلی ارتش را تشویق کردند. ارتش مجلس عوام را هم در سال گذشته برکنار کرده بود.
چه موقع دست از سر این جنبش اسلامی برمیدارند؟ رهبران جنبشهای اسلامی باید فهم خود را از نظم رایج در جوامع مسلمان بهبود ببخشند و گروههای صاحب منفعت آن را مشخص سازند. دلبستگی به آرزوهای رومانتیک کمکی نمیکند. مسلمانان در الجزایر در فرآیند انتخابات شرکت کردند و به پیروزی آسانی دست پیدا کردند، اما در سال 1992 ارتش در مقابل آنها ایستاد و آنها را از دستیابی به قدرت بازداشت. سناریوی مشابهی برای حماس اجرا شد؛ آنها در تنها انتخابات آزادی که در مناطق تحت اشغال سرزمین مقدس برگزار شد پیروز شدند. همین وضعیت در مصر نیز پدید آمد. سادهدلانه است فکر کنیم کسانی که به امتیازات نابهحق خود عادت کردهاند، این امتیازات را داوطلبانه تسلیم دیگران میکنند. برای کسانی که با ذات واقعی دولتمردان غربی آشنا هستند رفتار ایشان روشنگر است، هر چند کسی را متعجب نمیکند. آنها فقط اگر برنده را دوست داشته باشند با دموکراسی هستند. غرب هرگز در هیچ کدام از جوامع مسلمان یک دولت اسلامی را نمیپذیرد.
این مسائل ما را به این سوال میرساند که جنبشهای اسلامی چه باید بکنند. آشکار است که مسیر انتخابات در هیچ کدام از جوامع مسلمان به ایجاد یک دولت اسلامی منتهی نمیشود، فرقی هم ندارد که احزاب اسلامی در این انتخابات به چه پیروزیهای بزرگی دست بیابند. تنها گزینه انقلاب اسلامی است. کار کردن در سیستم موجود امکانپذیر نیست؛ نه که مسلمانان نخواهند حیات داشته باشند و به دیگران هم اجازهی حیات بدهند، بلکه گروههای صاحب منفعت به جنبشهای اسلامی اجازه ایجاد یک نظم عادلانه و منصفانه نمیدهد. این چیزی است که ما از سیره و سنت نبی اکرم (صلوة الله علیه و آله و سلم) در هنگام مخالفت گروههای صاحب منفعت با آن حضرت در مکه میآموزیم. در زمان ما، جنبش اسلامی به رهبری امام خمینی در ایران بر نیروهای تاریکی پیروز شد. سیستم موجود را باید از ریشه درآورد و منهدم کرد و به جای آن نظامی براساس اصول اسلامی ایجاد کرد.
این کار راحتی نیست اما مبارزه برای عدالت و انصاف هیچ گاه آسان نبوده است. تودهها آمادهی پرداخت هزینهی آن هستند؛ تنها رهبران باید خط مشی شفافی را اتخاذ کنند تا مردم از آن پیروی کنند. مشکل غالبا نه در تودهها که در تفکرات و فرضیات اشتباه رهبران جنبشهای اسلامی است.
ظفر بنگاش مدیر موسسهی اندیشههای اسلامی معاصر است. که یادداشت او در آخرین شماره ماهنامه کرسنت منتشر و توسط طه ربانی به فارسی برگردان شده است.
Sorry. No data so far.