تریبون مستضعفین- عباس کوچک سبکبار
دیدن یک فیلم خوب در این روزها به این راحتیها نیست اما به هر حال «دهلیز» این فرصت را فراهم می آورد که با خانواده به سینما بروی و با خیال راحت و بدون این نگرانی که آیا موقعیتهای آنچنانی و شرب خمر و الفاظ ناجور تو را در برابر خانواده سرخ و سفید خواهد کرد یا نه، به تماشای یک «فیلم» بنشینی. شعیبی با اینکه برای اولین بار است که رسما روی صندلی کارگردانی می نشیند اما آنقدرها هم با این صندلی بیگانه نیست.
«دهلیز» با توجه به موضوعی که انتخاب کرده است بر لبه تیغ حرکت میکند، آن هم هنگامی که در موج فیلمهای ضد قصاص هستیم، و اتفاقا از همان زاویه نیز به داستان میپردازد، یعنی نگاه به قصاص از دید خانواده فرد محکوم، اما به همین خاطر نمونهای بسیار خوب است برای اینکه میتوان درامی خوب را در بستری خانوادگی روایت کرد بدون اینکه نیاز به نفی قصاص باشد، و به عبارتی در پاسخ به سازندگان فیلمهای ناقض این حکم اثبات میکند که بر خلاف آنچه آنان مدعی هستند، نفی قصاص نتیجهای منطقی برای روایتی که آنان نقل میکنند نیست، بلکه قضاوت پیش دستانه سازنده فیلم است که فیلم را به نتیجه دلخواه آنان سوق دادهاست.
اما چرا «دهلیز» ضد قصاص نشد؟ در پاسخ به این سوال باید با نگاهی دقیق تر به دهلیز پرداخت نگاهی که هم خصوصیات آن را به عنوان فیلمی مستقل در نظر بگیرد و هم در مقایسه با فیلمهایی با موضوعی مشابه.
اولین چیزی که در این مورد باید به آن توجه کرد این است که «دهلیز» قتل را به عنوان یک خطا پذیرفتهاست، هر چند این خطا از روی یک عکس العمل یا عصبانیت مقطعی باشد، گناهی که باعث داغدار شدن خانوادهای دیگر شدهاست و به همین دلیل دنبال توجیه و تبرئه قاتل نیست و با این رویکرد هنگامی که وارد روایت میشود دیگر مسئله اصلی قصاص نیست بلکه عفو است که این امر خود دومین دلیل برای این رویکرد مثبت است.
«دهلیز» بیش از آنکه در مورد قصاص باشد در مورد عفو است، شعیبی با ورود به زندگی خانوادهای عادی که پدر آن به دلیل قتل در انتظار قصاص به سر میبرد، به همراه شکل گیری رابطه بین پدر و پسر در مقابل مخاطب به جای اینکه مخاطب را به جای قاضی بنشاند -که به آن بیشتر خواهیم پرداخت- همراه خانوادهها میکند.
اما مهمترین تفاوت دهلیز با فیلمهایی «چون من مادر هستم»، عدم ورود به دادگاه است، در این فیلم نه خبری از دادگاه و دادسراست و نه خبری از قاضی و رای، در حالی که امثال جیرانی در «من مادر هستم» مخاطب را در برابر قانون قرار میدهد و زمین بازی را به گونهای طراحی میکند که قانون محکوم شود، اما شعیبی خواسته یا ناخواسته با ورود نکردن به روند قضایی، به جای اینکه قصاص را به عنوان رای دادگاه در نظر مخاطب جلوه دهد، آن را به عنوان اثر وضعی قتل میپذیرد و با پذیرش این امر به سراغ سنتی حسنه به نام عفو میرود و زوایای پنهان گذشت و تاثیر ان در جامعه را به تصویر میکشد.
«دهلیز» خانواده محور است، اگر طرفدار عفو است برای حفظ بنیان خانواده است، این فیلم در نشان دادن یک خانواده متوسط ایرانی موفق است، روابط عاطفی در بین اعضا خانواده و خصوصا عشق زن و شوهر به هم را با نجایت روایت میکند، دهلیز برخلاف بسیاری که ادعا دارند، دغدغه خانواده را دارد، دیگر خبری از خانوادههای از هم گسیخته و نا به سامان نیست، حتی وقتی که خانواده مقتول میخواهند از خواهر او رضایت بگیرند بزرگان فامیل را جمع میکنند که این خود نشان از ریزنگری و همچنین عدم بیگانگی فیلمساز با روابط اجتماعی و خانوادگی در فرهنگ ایران دارد.
نکات فوق در کنار بازی خوب بازیگران به خصوص بازیگر خردسال فیلمی را به وجود آورده است که مخاطب را با خود همراه میکند و مطمئنا بازی گل کوچک پدر و پسر از بیادماندنیترین سکانسهایی خواهد بود که «بهروز شعیبی» را در طول مدت زندگی حرفهایاش همراهی خواهد کرد.
فیلم بسیار خوبی است
بخریمش تا به سینمای انقلاب کمک کنیم