تریبون مستضعفین -صالح کاهانی
نارضایتی ما نسبت به وضع جهان در تمامی ساختار نظری و ظاهری تمدن نفسانیاش از همان سالها در امتداد همان نگاهی جوشید که با هنرش روزگاری مردمان شرق را بدون جنگ به باور دینی خود تبلیغ و سپس وارد نمود. نه خونی ریخت و نه خشونتی طلبید! این روزها نیز حتی آثار آن دوران در سرزمین مشرق زمین گویای این تأثیر است. بدون شک سرگردانی این روزهای ما در واژگان و معانی و دعوا بر سر بیانها از بی هنری ما نشأت می گیرد و بی ارتباط با نرسیدن مفاهیم به فرمهای قابل ارائه برای عموم نیست.
هنر و هنرمند بودن اگر از تعاریف تکنیکیاش بگذریم، که بیشتر متعلق به همین رنگ باختگی ما در عرصههای گوناگون میباشد، در این خاک و در این فرهنگ معنای دیگری به خود میگیرد. اگر هنر را با آرت (ART) گره نزنیم و خود را در جغرافیای سرزمینی با تاریخ و فرهنگی کهن بدانیم، به آمیختگی آن با مسیر الهی این امت بر خواهیم خورد. حتی اگر هنر در سطحی نگری ما، فرش زیر پایمان و کاشی مسجد محله و یا کوزهها و ظروف قلم زنی شده کهنهی ما تعریف شود، ذات اسلامی خود را همچنان دارد. و یا هنر اگر سنتی بیان شود، باز آغازی بر یک پایان است و میتواند تجلی فرهنگی باشد که از ذات الهی آن خبر میدهد نه نفسانیت! از منش و عمل صالحانه…. بی توجهی و رضایت ما نسبت به حداقلهای هنر در این دوران رنج آور ترین مسئله است. حال که اندک صالحانی دراین دوران براساس احوال ما، مسیر تعالی ملتها را با مسیر هنر و هنرمندان مسلمان پیوند میزنند و در وسع خود مجامعی شکل میدهند و صد توصیه میکنند بر ارزش و اعتبار هنر و هنرمندان… و اما هنر چیست و از کجا شروع میشود؟! و مگراین گوهر گران بهای این سرزمین که ذاتش خیال جمع شدن با مفاهیم و معانی مغرب زمین را ندارد، میتواند به فراموشی سپرده شود؟
به قول استاد:
«رضایت به آنچه که هست و قناعت به وضع موجود، هنر را میکشد و ریشهی آن را میخشکاند. کسی که از وضعش راضی است هنرمند نمیشود. نارضایتی، یعنی بیشتر و بهتر خواستن، سنگ اول ساختمان هنر است.»1
نخستین قدم قدرشناسی در هنر است
فراموشی و بی توجهی ما نسبت به این گوهر گران بها شاید از پس این روزمرگیهای وارداتی ابزار و اسباب غیر، حاصل میشود که باید هر چه سریعتر خط شکنانی به تبعیت از امام به میدان بیایند و اولویتها و ارزشگذاری را با هنر و هنرپروری و قدرشناسی اهالی آن پیوند دهند. وقتی واژگان پرتکرار در بیان مفاهیم موجب کلیشه سازی و بیاثری نیت و همت ما میشود باید نقطه را سر خط گذاشت و با بیانی هنری شعری نوشت! و به قول امام از این پس دوای درد باشیم نه نسخه دوانما…«ملتی که سینما ندارد، مثل انسانی است که زبانی از زبانهای مورد تفاهم و تکلم را بلد نیست. فرض بفرمایید کسی که در کشور ما، همهی لهجههای محلی – زبانهای ایرانی – را بلد است، این فرد، گسترهی فهم و تعاطی افکارش نسبت به کسی که بلد نیست، چقدر زیاد است! با همه حرف می زند، با همه تفاهم میکند، به همه تفهیم میکند و از همه میگیرد. یا کسی که زبانهای غیر ایرانی – بیگانه – را بلد نیست، چقدر تفاوت دارد؟ لغت هنر هم همین است. کسی که از تئاتر، نقاشی، عکس یا شعر چیزی نمیفهمد، راههای معرفت به رویش بسته است. ملتی که هر کدام از اینها را ندارد، دریچهای به روی او بسته است»2
بی تفاوتی به ارزشها در اجتماع و نیز ناکارآمدی آن در منظرمان نامرتبط باهمین احوال ما نیست. عده ای که بنبست بیتأثیری ارزشهایشان را دلیلی بر بی همتی میپندارند و مردم را متهم به گریزان بودن از ارزشها میکنند و یا اندوه «وامصیبتا» سر میدهند. شاید بهتر باشدکه با نگاه به تاریخ این سرزمین تصویر دقیق تری را از جغرافیای خود به ذهن بسپاریم تا پیوند میان نظر و عمل «هنرمند مسلمان ایرانی» را دقیقتر دریابیم.
بی توجهی به هنر موجب دور ماندن آن از اجتماع خواهد شد و به عنصری تزیینی و محدود به زمان تفسیر میشود. اجتماع نیز دراثر بی توجهی به داشتهها و ایجاد خلاء در خودباوری فکری و فرهنگی، به شیفتگی فرهنگ خودساخته غرب مبتلاء خواهد شد. «وقتی شعبه ای خاص از هنر را بلد نیستی مثل این است که انسان لغتی را فرانگرفته باشد ملتی که سینما ندارد مانند این است که زبان مشترک را بلد نیست» رهبری «سنت قدردانی و قدرشناسی» داشتههایمان در هنر و یا تشویق و تبلیغ به حضور و رونق بخشی به مجامع هنری درشعر، سینما، موسیقی و نمایشهای آیینی و سنتی و هنرهای تجسمی نخستین قدم در راستای اقتدار و ایجاد سپر فرهنگی درمقابل هجمهها و سپس تأثیر فرهنگی در جهان خواهد بود.
بدون شک این مسیر به تولید در جهت رفع خلاءها و آسیبهای فرهنگی منجر خواهد شد. آن گونه که در عرصه سینمایی در اکرانهای مردمی «جشنواره سینمایی عمار» و در «نوشت افزار ملی» در این سالها نیز شاهد بودیم. پیوندی مبارک میان جریان هنری و ارزشهای ایرانی اسلامی در قالب یک کالامصرفی! این پیوند به آزاد سازی تمامی ظرفیتها خواهد انجامید…این جریان نه با دستور و عملکرد سازمان و نهادها، بلکه با حضور همین فعالین فرهنگی-اجتماعی مردم نهاد در فعالیتهای عرصه اجتماعی امکان پذیر خواهد بود. بکار گیری ظرفیت بسترهای مردمی همچون مساجد و کانونها و هیئتهایمان با همراهی رسانههای مکتوب و مجازی محلی و ملی در جهت ضریب یافتن ارزش هنر و هنرمند در اجتماع و همچنین کارآمدی اهالی هنر برای رهایی از بن بست منورالفکری در این روزها بیش از پیش لازم است.
این فاصله بین ولادت و گورستانی که ما طی میکنیم اساسا برای این است که ما بتوانیم زندگی بعد را بسازیم حالا اگر بیاییم در همین روال زندگی در عالم شعر و ادبیات و موسیقی و نقاشی و گرافیک و داستان نویسی و هنر کاری پیدا کنیم که هم شاد شویم هم وظیفه را انجام دهیم هم سرنوشت ملت را تحت تاثیر قرار دهیم هم یکسری را هدایت و هم رضای الهی خوب چه چیز با این برابری میکند؟ این والاترین این بهترین است3
۱-کتاب استاد و درس، ادبیات؛ هنر و نقد، علی صفایی حائری عین- صاد
2/ بیانات مقام معظم رهبری در دیدار نویسندگان و شعرا در مجتمع فرهنگی هنری ارومیه 1375/6/28
3/ بیانات مقام معظم رهبری در 1377/11/4
Sorry. No data so far.