حسین دلبر – وقتی مصاحبه عضو ارشد تیم مذاکره کننده هستهای ایران در شرایط کنونی، که عنوان کرده بود مذاکرات محرمانه است و توافق شده تا شرایط مقتضی، رسانهها و دیگران از محتوای مذاکرات مطلع نشود و بهتر است به «فضا سازی رسانهای توجه نکنید» و «گمانه زنیها هیچ اشتراکی باواقعیت ندارد» را شنیده و خواندم یاد یک مصاحبه تاریخی افتادم. همسر محمد رضا شاه پهلوی، ازحکایت بیماری و روند مداوای شاه فراری و مخلوع ایران در آمریکا میگفت و عنوان میکرد» در شرایطی که قرار بر این شده بود که در بیمارستانی در آمریکا اعلی حضرت را عمل کنند، شبانه اطلاع دادند بدون اینکه کسی خبردار شود باید از هتل به بیمارستان و از آنجا به مکزیک منتقل کنیم و طوری باید اقدام کنیم که احدی و رسانهای و حتی فرزندان خبری حاصل نکنند به کجا رفتیم… ولی با کمال تعجب وقتی به بیمارستان رسیدیم بسیاری از خبرنگاران آنجا جمع شده بودند و منتظر ما بودند… من نمیدانستم چطور آنها با خبر شده بودند در حالی که ما فرزندانمان را خواب کرده و هتل را ترک کردیم!»
نقطه اشتراک این توافقات این است که هر دو آنها در زمین غرب و با حضور امپراطوریهای رسانهای انجام شده است. برای اینکه احیانا دچار همان تعجب ملکه پهلوی نشویم و ملت را به خواب نکنیم! لازم دیدم نوشتهای تنظیم کرده و به تصمیم گیران و مسئولان نهیبی زده باشم. آنچه در ادامه میآید تلاشی برای فهم رابطه رسانه و سیاست میباشد.
یکی از واکنشهایی که به مواضع، تصمیمها، اقدام و رفتار سیاسی از سوی جامعه نشان داده میشود؛ تفسیر، برداشت، روایت، تحلیل و نقل قولهای گوناگون از یک رویداد میباشد. اما اینکه این تحلیلها چه میزان با واقیعت هم خوانی داشته باشد بستگی به عواملی از قبیل تبیین رابطه سیاست و رسانه دارد. در این نوشته به دنبال پاسخگویی به این سوالات هستیم که آیا رسانهها میتوانند بر سیاست اثر بگذارند یا از آن اثر میپذیرند؟ به عبارت سادهتر، رسانهها چه ارتباطی با سیاست دارند؟ آیا با عدم توجه به «فضا سازی رسانهای» که سخنگوی تیم مذاکره کننده هستهای ایران از آن استفاده کرد تاثیر و تاثر دو مفهوم رسانه و سیاست منتفی خواهد شد؟ آیا این گزاره وزیر امور خارجه که «گمانه زنیهای گوناگون در ارتباط با مذاکره ژنو با واقعیت اشتراکی ندارد» با شرایط ارتباطات رسانهای کنونی آن هم در بستر و زمینه رسانههای جمعی قدرتمند از نظر پوشش گسترده همخوانی و تناسب دارد؟
این نوشته تلاش برای درک بهتر نحوه تعامل رسانهها با سیاست است. به همین منظور به دسته بندی رویکردهای نظری موجود مبادرت میشود.
در ابتدا تعریفی از رسانه ضروری است چرا که بر اساس ماهیتی کارکردی؛ رسانهها به وسایل انتقال پیام از فرستندگان به مخاطبان گفته میشود. کرایگ رسانهها را «کارگزاری واسطهای» برای برقراری ارتباطات توصیف میکند. بر اساس ماهیتی فناورانه که مک لوهان از آن حمایت میکند «رسانه خود پیام «محسوب میشود و نوع فناوری رسانه به محتوا تاثیر میگذارد. «محتوای هر رسانه، خود محتوایی دیگر است». این همان رویکردی است که اوج آن را در نگاه «ژان بودریار» میبینیم. او آنچه را که رسانههای جمعی نمایش میدهند، فقط وانمودهای واقعیت میبیند که اغلب ارتباطی با واقعیت ندارند. حال جدیترین نوع برنامههای رسانهای «خبر» و «ژانر خبری است». از این نظر رسانههای خبری را میتوان جدیترین نوع رسانههایی دانست که از آنها انتظار میرود بر سیاست اثرگذار باشند. رسانههای خبری/News media به هرگونه سازمانی که کار آن گردآوری/Ghatheringو انتشار/Publishing خبر است، اطلاق میشود.
جامعه در برگیرنده نهادهای گوناگون است که رسانهها را نیز شامل میشود. اما با توجه به نقش مهم رسانهها در شکل گیری گروهها و نهادهای اجتماعی، میتوان آن را از جامعه منتزع و جدا کرد تا بتوان تاثیرات متقابل آن بر دیگر نهادهای اجتماعی را بررسی نمود. در این مفهوم، جامعه شامل تمامی نهادهای اجتماعی به جز رسانه هاست در دسته بندی تعامل رسانه و جامعه و سیاست، نسبتهای زیر را میتوان متصور شد:
۱-رسانه بیطرف:
این رویکرد را ژورنالیسم عینی/Objective journalism نیز خواندهاند. در این رویکرد، رسانهها به مثابه آیینه در نظر گرفته میشوند. آیینهای که کار آن فقط انعکاس واقعیات بدون هرگونه دستکاری است. اصول کلی این نگرش عبارتند از: الف) خبرها در بیرون در جهان واقعی هستند. ب) خبرها از سازمانهای رسانهای و روزنامه نگاران مستقل هستند. ج) حرفه روزنامه نگاری پیدا کردن این خبرهاست. د) روزنامه نگار پس از یافتن خبر آن را به شکل عینی ثبت میکند. این کار یعنی انطباق میان آنچه توصیف میشود و آنچه در جهان بیرون وجود دارد. ه) روزنامه نگار باید تاثیر «ذهنیت» /Subjective خود را به حد اقل برساند. بنابراین از زاویه تعامل رسانه با سیاست، رسانه در این رویکرد، کمترین مداخله را در فرایند سیاسی و موضوعات آن دارد و عمدتا آنها را به مثابه آیینهای بازتاب میکند. البته «گای تاچمن» نیز اندیشههایی کاربردی را برای عینیت بیشتر در رسانهها به هنگام پردازش خبر پیشنهاد میکند که میتواند راهنمای مناسبی برای سنجش میزان واقعی بودن اخبار باشد: طرح احتمالات متناقض- ارائه سندهای تکمیلی- استفاده از نقل قول ها- طرح مهمترین موضوع درابتدای مطلب- تمایز دقیق میان حقایق از نظرها و تحلیل ها- توالی مناسب و ساختمند اطلاعات، بیان عناصر شش گانه خبر و ذکر منبع.
بعد از توضیح رویکرد «افسانه رسانه بیطرف!» نوبت به ارائه عناصر رویکرد دیگری میرسد که در زیر میآید.
۲-رویکرد رسانه- محور؛ ماهیت فناورانه وکارکردی رسانه، عامل محرک سیاست
برخلاف رویکرد قبلی که بیشتر به افسانه بیطرفی شبیه است، در این رویکرد، رسانهها نقشی بسیار فعال در تاثیرگذاری بر تصمیمات اتخاذ شده در حوزه سیاست دارند. این گروه رسانهها را» دیدبان جامعه، ناظرانی مستقل، مشارکت کنندگانی فعال و نهادهایی سازمان دهنده» میدانند. مزیت رسانهها از این نظر موید این است که «آنها سعی دارند تا به هر آنچه که در دولت روی میدهد» پی ببرند. این رویکرد در درون خود چندین دیدگاه را در بر دارد که اهم آنها موارد زیر است:
الف) نظریه جبرگرایی فناورانه/Technological determinism: این دیدگاه با نمایندگی هارولد اینیس و مک لوهان معتقد است فناوریهای ارتباطی از عوامل اصلی تثبیت و ماندگاری قدرت و همچنین تداوم حواس پنجگانه انسان هستند که عامل اصلی تغییرات اجتماعی، تکمیل کننده افکار انسانی و موجبات رشد و توسعه میباشد. اوج این تفکر در گزاره رسانه / فناوری همان پیام است نهفته است.
ب) نظریه گلوله جادویی/ Magic bullet theory: این نظریه تحت تاثیر قدرتی است که تبلیغات در جنگ جهانی اول پیدا کرد. این نظریه بر وابستگی متقابل نهادهای اعمال قدرت و درنتیجه بریگانگی رسانهها با منابع قدرت و اقتدار اجتماعی تاکید دارد.
ج) الگوی مارپیچ سکوت/Spiral of silence: یکی از دیدگاههایی که بیش از بسیاری از نظریات دیگر به رسانههای جمعی قدرت میدهد؛ نظریهای است که الیزابت نوئل نئومان جامعهشناس آلمانی در ۱۹۷۴ با عنوان «مارپیچ سکوت» مطرح کرد. این الگو در پاسخ به این پرسش که چگونه افکار عمومی شکل میگیرد به بررسی تاثیر متقابل ارتباط جمعی، ارتباط فردی و درک شخصی از فکر خود در رابطه با افکار دیگران میپردازد. نئومان میگوید: سه ویژگی ارتباط جمعی، یعنی تراکم، همه جایی بودن و هم صدایی در ایجاد اثرهای قوی بر افکار عمومی با هم ترکیب میشوند. عامل دیگر که از نظر او وارد عمل میشود مارپیچ سکوت است. حرف اصلی و پایهای این الگو آن است که اکثر افراد کوشش میکنند از داشتن نگرش و باور منزوی و تنها اجتناب کنند. در این میان نقش رسانههای جمعی از سه طریق مشخص میشود:
۱) رسانهها، تصورات افراد را شکل میدهند راجع به اینکه چه عقایدی مسلط است.
۲) رسانهها، تصورات مربوط به عقاید رو به افزایش را شکل میدهند.
۳) رسانهها، تصوراتی را شکل میدهند راجع به اینکه شخص چه عقیدهای را میتواند در افکار عمومی ابراز کند؛ بدون انکه منزوی شود. نیروی انگیزشی برای این سکوت ترس از انزواست.
د) اثر سی ان ان/CNN Effect: طرفداران این باور بر آن هستند که رسانهها امروزه بعضا سریعتر از کارگزاران عرصه سیاست به موضوعات سیاسی میپردازند و اهمیت آن را برای جامعه بازگو میکنند. استیون لیوینگستون اثر سی ان ان را» تاثیر پخش زنده رسانههای جهانی جدید بر دیپلماسی و سیاست خارجی میداند. «او تاثیر سی ان ان را در سه حالت بررسی میکند.
زمانی این تاثیر، عامل «شتاب زا» تعریف میشود که فرصت برای تصمیم و اقدام بسیار ناچیز بلکه اصلا مجال مشاوره نیست. وقتی این تاثیر «بازدارنده» است یعنی اقدام حساسیت آفرین که افکار عمومی را تحریک کند متوقف شود، و زمانی این تاثیر «برجسته ساز» است که لزوم و ضرورت (بایدکاری کرد) را برای سیاستمداران تعیین میکند.
ه) اثر فاکس نیوزی/Fox News Effect: این دیدگاه که نتیجه یک پژوهش علمی است و توسط «استفانو دلا ویگنا» از دانشگاه کالیفرنیا و «ایتان کاپلان» از دانشگاه استکهلم در سال ۲۰۰۶ منتشر شد؛ به طور کلی بر آن است که در برهههایی خاص مانند انتخابات، افزایش پوشش رسانهای از جانب رسانههایی خاص و نیز افزایش دسترسی مخاطبان به پیامهای متفاوت رسانهای، در نهایت تغییر در رفتار مخاطبان از جمله رفتار رای دهی را در پی میآورد.
بنابراین رویکرد رسانه محور با تاکید بر توان و قدرت فناورانه و نفوذ بالای رسانهها و ابزار ارتباطات نشان داد چه اندازه آنچه که در واقعیت اتفاق افتاده قابل دستکاری و یا قابل جرح و تعدیل میباشد و اساسا این توان رسانهای است که به اخبار و محصولات رسانهها سمت و سو میدهد. همچنین این رویکرد گویای این واقعیت است که اصلا اهمیتی ندارد چه اندازه رویدادها ی عینی مهم هستند بلکه این رسانه است که به آنها اهمیت میدهد یا بر عکس از اهمیت میاندازد.
۳-رویکرد جامعه- محور؛ سیاست و جامعه محرک رسانهها
این رویکرد بر وابستگی ارتباط جمعی- فناوری و محتوا به سایر نیروهای جامعه به ویژه سیاست و پول تاکید میکند از این دیدگاه شکل رسانههای جمعی خود محصول دگرگونیهای تاریخی است. یعنی پاسخی به تقاضاهای سایر نهادهای اجتماعی برای ارائه خدمت به آن هاست. برخی پژوهشگران رسانهها را چیزی بیشتر از مهرههای یک بازی سیاسی نمیدانند که اختیار آنها در دست سیاستمداران و موسسات قدرتمند سیاسی واشنگتن است. طرفداران این دیدگاه عقیده دارند رسانهها از نظر ساختاری، عملا به عنوان وسیلهای برای اجرای سیاست خارجی به کار گرفته میشوند. برخی مثل هالین، تاچمن و گیتلین بر این عقیدهاند که رسانههای خبری با تسلیم شدن به قدرت تنها بر تصمیمات دولت صحه میگذارند. بنابراین رویکرد جامعه محور با ارائه چند مورد قابل توضیح است:
الف) الگوی تبلیغات: بیطرفی در ارائه اخبار عینی، همواره شعار، سیاستها و تبلیغات رسانهای قدرتهای اقتصادی مبتنی بر بازار را تشکیل داده است. الگوی تبلیغات که به مدل صافیهای خبری معروف شده است؛ عواملی را برمی شمارد که به کمک آنها، بازیگران سیاسی- اجتماعی مهم و قدرتمند به اخبار شکل میدهند و در حقیقت ما با بازار هدایت شده خبری مواجهایم نه بازار آزاد خبری. این صافیهای خبری از نظر چامسکی و هرمان عبارتند از:
۱- اندازه، مالکیت و سودجویی وسایل ارتباط جمعی ومنافع مشترک با سایر شرکتهای اقتصادی
۲-اگهیهای تجاری اصلیترین منابع درآمد وسایل ارتباط جمعی
۳-منابع خبری وسایل ارتباط جمعی؛ رسانهها به خاطرکاهش هزینه کسب و عینی گرایی در اخبار متکی به رانتهای اطلاعاتی هستند.
۴-مواخذه شدید: که به واکنشهای منفی نسبت به محتوای این رسانهها اشاره دارد و میتواند به شکلهای گوناگون مانند نامه، طومار، سخنرانی، اعلام موضع و حتی لوایح پیشنهادی به مجلس صورت گیرد.
ب) نظریه سلطه: این دیدگاه نیز عملکرد رسانهها را در راستای تامین منافع خاص و بیرون از رسانه میداند که البته در مقایسه با قبلی تحلیلی محدودتر ارائه میدهد.
ج) نظریه ثبات و بیثباتی از دیدگاه ژورنالیستی: در این رویکرد هر آنچه از سوی رسانه در ارتباط با معیارهای ثبات و بیثباتی در زمان و مکان مشخص روایت و گزارش میشود به همان اندازه عناصر ثبات و بیثباتی سیاسی در آن مکان خاص دچار تحول شده و کم و زیاد میشود به عبارت دیگر این انعکاس نوع خاصی از اخبار و رویدادها از سوی رسانه است که منطقهای متصف به ثبات و یا بیثباتی سیاسی میشود. چه بسا اصلا در شرایط واقعی آثار غیر عادی روی نداده باشد.
مجموع دیدگاههای یاد شده در واقع بیانگر آن است که مطالعه ماهیت و شدت رابطه رسانه و سیاست از جامعهای به جامعه دیگر متفاوت است. اما این به معنای نبود امکان یافتن معیارهایی مشخص به عنوان مبنایی ثابت برای بررسی این رابطه در جوامع مختلف نیست. همانطور که میزان عینیت خبر با لحاظ و ملاحظه عناصری از قبیل، طرح احتمالات متناقض- ارائه سندهای تکمیلی- استفاده از نقل قول ها- طرح مهمترین موضوع درابتدای مطلب- تمایز دقیق میان حقایق از نظرها و تحلیل ها- توالی مناسب و ساختمند اطلاعات، بیان عناصر شش گانه خبر و ذکر منبع روشن میشود. همین طور بررسی عملکرد و تولید سیاسی رسانهها به ویژه در قالب خبر منوط به در نظر گرفتن عوامل مختلف محیطی است که رسانهها را احاطه کردهاند. این عوامل عبارتند از: محیط سیاسی- قوانین و مقررات رسانه ای- مالکیت رسانه ها- هنجارهای حرفهای روزنامه نگاران – میزان توسعه صنعت روابط عمومی.
بنابر این باید ببینیم در چه محیط سیاسی مذاکره میکنیم؟ آنجامعه صاحب کدام رسانه با کدام نسبت رسانه و سیاست میباشد؟ چه قوانینی بر رسانههای آنجا حاکم است؟ مالکان آن رسانهها چه رویکردی به ایران دارند؟ آیا اخلاق و هنجار مورد نظر ما به آن رسانهها حاکم است؟ آیا فضا سازی رسانهای مربوط به رسانههای داخل بود یا رسانههای زمین مذاکره؟ و آیا توان دستور به مانند رسانههای کشورمان، به رسانههای طرف مذاکره را دارید یا نه؟!
نوشته گویای آن است که چه رابطه بین رسانه و سیاست و جامعه، از نوع رسانه محور و ماهیتی فناورانه باشد و چه از نوع جامعه محور باشد که رسانه وابسته به سیاست و نهاد هاست فرقی نمیکند. آنچه مهم است اینکه کلیشه «به فضا سازی رسانهای توجه نکنید» و «گمانه زنی رسانهها با واقعیت اشتراک ندارد» حکم همان خواب کردن فرزندان خانم ملکه را دارد و نباید غافل شد.
با سلام
متن خوب بود ولی از لحاظ نوشتاری روان نبود. انگار نوشته ترجمه شده منتها روان ترجمه نشده.