بیشك یكی از مهمترین آرمانهای مقدس انقلاب اسلامی و نهضت امام راحل(ره)، اتحاد جهان اسلام بوده است. در این راه خالی از لطف نیست كه دیدگاههای معلم شهید، دكتر محمدجواد باهنر، نخستوزیر دولت شهید رجایی، را بخوانیم:
بسم اللهالرحمنالرحیم
الحمدلله ربالعالمین والصلوه و السلام علی خیر خلقه محمد و آله اجمعین و لعنهالله علی اعدائهم منالان الی قیام یومالدین.
اعوذ بالله منالشیطانالرجیم و اعتصموا بحبلالله جمیعاً و لاتفرقوا
با توجه به اینكه موضوع سخن در زمینه وحدت است و ابعاد گوناگونی كه در این مسئله وجود داشته، گویا در جلسات دیگر مطرح شده یا مطرح خواهد شد و آنچه را كه در این زمینه، ما بهعنوان موضوع انتخاب كردیم، رابطه وحدت با ایدئولوژی یا بفرمایید با عقیده و ایمان است. یعنی وقتی ما در پی آن میگردیم كه ببینیم وحدت را بر چه اساسی میتوان به وجود آورد. باید ببینیم عقیده و ایمان مذهبی و داشتن مكتب و ایدئولوژی با ایجاد وحدت اجتماعی چه رابطهای دارد. آنچه كه بهطور كلی زیاد تكرار میشود و همه مشتاق آناند، این است كه در جامعه، تفرقه نباشد، جدایی و اختلاف نباشد، قشرهای مختلف جامعه با هم پیوند داشته باشند، در بین یك امت رودررویی و نفاق و شقاق نباشد، همه با هم هماهنگ باشند، همه با هم متحد باشند، همه یك راه را، یك موضع را و یك سَبیل را بپیمایند. اما آنچه كه مهم است، این است كه ببینیم این دعوت به وحدت بر چه پایهای میتواند تحقق پیدا كند. آیا شما میتوانید گرگ و میش را دعوت به وحدت كنید، هرچند هم شما موعظهگر بسیار قوی و نیرومندی باشید، گرگها را در یك طرف میدان و میشها را در طرف دیگر جمع كنید و فریاد برآورید كه ای گرگها! بیایید با میشها وحدت ایجاد كنید و ای عقابها و كركسها! بیایید با كبوتران وحدت ایجاد كنید و ای ستمگران! بیایید با ستمدیدهها وحدت ایجاد كنید و ای غارتگران! بیایید با غارتشدهها در كنار هم با آشتی و با صلح زندگی كنید.
دعوت به وحدت یك مسئله كلی است، اما چگونه و بر چه اساسی و بر چه پایهای میتوان در بین یك جامعه وحدت ایجاد كرد؟ شاید بعضی به دنبال جستوجوی وحدت، مسائل نژادی را مطرح كنند. دیدهاید معمولاً در این حركتهایی كه در كشورهای عربی وجود دارد، معمولاًً تكیه وحدت را روی عربیت میگذارند و میگویند، ای كسانی كه شما عربزبان هستید و نژاد عرب دارید، بیایید با هم متحد شوید، بیایید با هم یكپارچه شوید. و بعد شعارها و حماسهها و داستانها و تاریخها در باره نژاد عربی و عربیت. سرودها بر این اساس سروده میشود، شعارها بر این محور تعبیه میشود، حماسههای شورانگیز بر این محور تعبیه میشود، حماسههای شورانگیز بر این محور خوانده میشود تا بتوانند مردمی را كه بر اساس عربیت، نوعی پیوند نژادی و زبانی دارند، آنها را با یگدیگر متحد كنند.
اما همینجا بایستی گفت، گیرم مردمی بر اساس عربیت اشتراك داشتند اما یك كشورش برده امپریالیزم آمریكا بود و كشور دیگرش در دامن سوسیالیزم شرق افتاده بود، یكی بر اساس حكومت سلطنتی و دیگری بر اساس حكومت جمهوری زندگی میكرد، در یك جا نظام اقتصادیاش بر اساس اختلاف، استثمار، غارتگری و تبعیض بود و در جای دیگرش نوعی اشتراك و نوعی دورنمای عدالت حاكم بود، چگونه میتوان این دو گروه را كه آنجا غارتگری است و اینجا نوعی عدالت است، آنجا استبداد است و اینجا جمهوریت است، آنجا وابستگی به غرب است و اینجا وابستگی به شرق است، بگوییم چون شما هر دو عربزبانید، با هم متحد شوید ولو اینكه سیستم حكومتیتان فرق كند، ولو اینكه روابط اقتصادیتان فرق كند؟
اصلاً از آن بالاتر، دو نفر عربزبان در كنار هم، در همسایگی یكدیگر زندگی میكنند، این، پول را به ربا و فرع میدهد به او و او را غارت میكند، او بایستی جان بكند تا بهره پول به این استثمارگر بدهد، بعد شما بگویید هر دو چون عربزبانید، با هم دوست باشید ولی این تو را غارت بكند و تو هم غارت بشو و هر دو با هم دوست باشید، مگر میشود به صِرفِ اینكه این دو، هر دو عربزبانند، با یكدیگر دوست باشند؟
بعضی، مرزهای سیاسی را مایه وحدت تصور میكنند. اگر در نقشه جغرافیای سیاسی، یك خطی دور یك سرزمین كشیده شده و مردمی درون آن سرزمین زندگی میكنند و بر آن مردم یك نظام واحد سیاسی حاكم است، بایستی این مردم در سایه این نظام واحد سیاسی و این مرز سیاسی جغرافیایی با هم متحد شوند.
باز هم این مشرك و ملحد و مسلمان و افرادی كه دارای یك ایدئولوژی و طرز تفكر مخالف و متضاد یكدیگر هستند، زندگی كنند. چگونه میشود كسانی را كه دارای دو ایدئولوژی هستند، دو طرز اندیشه هستند، دو گرایش هستند، اینها را دعوت به وحدت كرد؟
چگونه میشود به صِرفِ اینكه در درون یك خط مرزی واحد زندگی میكنند، این مردم را دعوت به وحدت و دعوت به هماهنگی و یكپارچگی كرد؟
بعضی میگویند، بیایید به صرف اینكه یك هدف مشتركی در بین هدفهای مخالف و متفاوت كه گروهها و جناحها دارند، به صرف داشتن یك هدف مشترك كه از لابهلای هدفهای مختلف سوسو میزند، چه اشكالی دارد كه گروههای اسلامی، اینها با هم متحد بشوند چون هر دویشان مخالف با امپریالیزم هستند.
میگویند، چه اشكالی دارد كه گروههای چپگرا با گروههای اسلامی، اینها با هم متحد بشوند چون هر دویشان مخالف با امپریالیزم هستند. وقتی كه هر دو، در طریق مبارزه با امپریالیزم هستند، چرا با هم متحد نشوند؟
باید پاسخ داد: مگر صرفاً انقلاب ما دارای یك هدف بوده و آن هدف مبارزه با امپریالیزم؟، آن هم در تفسیری كه از امپریالیزم میكنند، صرفاً امپریالیزم آمریكا و كشورهای صنعتی غرب را به حساب میآورند اما امپریالیزم شوروی و كشورهای شرقی را به نام امپریالیزم نمیدانند، و مگر حرف ما فقط همین است در دنیا و مگر راه ما فقط همین است در دنیا؟
بسیاری مسائل در منطق ما و منطق آنهاست كه نهتنها ما را در یك صف قرار نمیدهد بلكه رودرروی یكدیگر قرار میدهد. نظام فكری ما، نظام ایدئولوژیكی ما، هدفهای بینالمللی ما، هدفهای فرهنگی ما، هدفهای اقتصادی ما، روابط اجتماعی ما، روابط سیاسی ما با كشورهای دیگر خطوط فراوانی دارد كه آنجا خطوط دیگری است و اینجا خطوط دیگری.
و ما چگونه میتوانیم فقط به خاطر اینكه یك خط مشترك و یك نقطه مشترك وجود دارد، از تمام آرمانهایمان و خطوطمان و راهمان صرفنظر بكنیم و صرفاٌ بیاییم به خاطِرِ داشتن یك هدف واحد تمام آرمانها و هدفهای دیگر را فراموش بكنیم؟
آن هم با چه كسانی؟! با كسانی كه در تاریخ گذشته ملت ما بهخوبی چهره خائنانه خودشان را نشان دادهاند كه اینها هیچگاه با رقیبهای خود وفادار نمیمانند و فقط در آن ساعت و لحظاتی كه به نفع آنهاست، ممكن است از نیروی رقیب استفاده بكنند اما حتی در بین راه كه دارند حركت میكنند، خنجر از پشت میزنند و به رقیب خیانت میكنند. در گذشته تاریخمان دیدهایم و این ملت نبایستی باز هم فریب بخورد.
بنابراین محورهای گوناگونی برای ایجاد وحدت، پیشنهاد میشود. بعضی ملیگراها یعنی آنهایی كه به ناسیونالیزم، ایرانیگری و ایرانی دلخوش كردهاند و روی ایرانیت تكیه دارند، میگویند چرا متحد نشویم؟
درباره ایران و ایراندوستی، میگویند: همه گروهها بیایند درباره ایران و ایراندوستی، یا گاهی میگویند ایرانپرستی، بیایند متحد بشوند. ما میگوییم، این كار را در گذشته، رژیم شاهنشاهی خیلی زیاد علیالظاهر تعقیب میكرد، حتی سنگنوشتههای فرسوده دو هزار و پانصد سال قبل را از لای تپهها در میآورد و اسمی از شاهنشاهی و حرفی و خطی و كلمهای، اینها را برای بچههای ما و برای نسل ما عنوان میكرد برای اینكه این مردم را بر حول محور یك سنگنوشته از كورُش، متحد بكند و با سنتهای باستانی دلخوش كند و این روح ایرانیت را در دل این مردم زنده كند كه این مردم با عشق به سنتهای ایرانی و سنتهای باستانی و شاهنشاهی و این مسائل دلخوش باشند و بتوانند بدین ترتیب بهاصطلاح متحد بشوند در چنبر شاهنشاهان و در زیر سلطه طاغوتیان.
چگونه میتوان مسئله ملیگرایی و ایرانیت را امروز عَلَم كرد، درحالیكه این مسئله، طومارش پیچیده شد؟ و دیدیم انقلاب ما در حول اسلام با آهنگ عظیم، بسیج وسیع به وجود آورد. كدامیك از ایرانیهاست كه به خاطر سنگنوشته كورش حاضر بشود برود جان خودش را فدا كند؟
برای دفاع از آثار باستانی خودش حاضر بشود برود شهید بشود، برود ایثار كند، برود جان بدهد، برود فریاد بزند؟ این تجربه، ورشكسته است، این تجربه اگرچه بنا بود به ثمر برسد، همه كسانی كه دم از ایرانیسم و پانایرانیسم و ملیگرایی در طول چند ده سال اخیر میزدند، اینها میتوانستند مردم را بر حول این حرفها متحد بكنند و نكردند. نكردند كه هیچ، خودشان هم خیانت كردند، به همان ایرانشان هم خیانت كردند. مگر بختیار، بختیار خائن، سالیان دراز دم از همین حزب نمیزد و دیدیم كه به همان ایران هم خیانت كرد، گذشته از آنكه به اسلام خیانت كرد و به ملت خیانت كرد.
مگر همین ملیگراها نبودند كه یكی سر از پاریس درآورد و بهعنوان همپالكی امپریالیزم آمریكا دعوت كرد مخالفین را، برای اینكه گرد آیید تا به جمهوری اسلامی لطمه بزنیم، تا علیه جمهوری اسلامی، یا علیه انقلاب اسلامی مردم ایران بسیج بشویم؟ ملت ما این مایههای ورشكسته و فرسوده را هیچگاه دیگر تجربه نخواهد كرد و نمیتوانند حول این محورها به دنبال وحدت بگردند.
كجا میشود عشق به وجود آورد، شور به وجود آورد، موج به وجود آورد و حركت به وجود آورد؟ پس وحدت را در كجا جستوجو بكنیم؟ مایه و پایه وحدت را از چه چیز بجوییم؟
«واعتصموا بحبلالله جمیعاً و لا تفرقوا واذكروا نعمتالله علیكم اذ كنتم اعداء فالف بین قلوبكم فاصبحتم بنعمته اخواناً و كنتم علی شفا حفره من النار…»
قرآن میگوید: اگر مایه وحدت میخواهید، (حبلالله) را پیدا كنید. (حبلالله)، یعنی نه كلمه سرزمین، نه كلمه مرز، نه كلمه زبان و نه نژاد و نه حرفهای مفت و بیمحتوایی كه همینجور هِی بگوید، مردم بیایید با هم متحد بشویم. آخر با چی؟ حول چه محوری؟ (واعتصموا بحبلالله جمیعاً) مردم! به ریسمان محكم الهی چنگ زنید (ولا تفرقوا) و متفرق نشوید و به یاد بیاورید آن روزگاری را كه با یكدیگر دشمن بودید و خداوند به نعمت خودش و به لطف خودش، شما را برادران یكدیگر كرد.
شما بر لب گودال آتش و سقوط قرار گرفته بودید و خدا به لطف خودش و به همان حبلالله كه مایه وحدت شما بود، شما را از آن عذاب، از آن سقوط و از آن تفرقه نجات داد. همین كلمه حبلالله را در آن مجموعه آیاتی كه به صورت آیةالكرسی معروف است و میخوانیم، به گونهای روشن تفسیر میشود:
«فمن یكفر بالطاغوت و یومن بالله فقداستمسك بالعروة الوثقی لانفصام لها»
مردم محروم و او اسلحهاش را از بیگانه میگرفت و رودرروی مردم. چطوری میشود با او متحد شد، چگونه میشود با او مذاكره كرد، چگونه میشود نسبت به او حسن نیت داشت، چه چیزی میتواند مایه وحدت باشد با این نوع گرایشها و گروهبندیها و موضعگیریها؟
اگر میخواهیم وحدت به وجود بیاید، بایستی وحدت، حول اسلام باشد، بر محور اسلام باشد. دو تا آدم مؤمن به اسلام آنچنان احساس برادری و برابری میكنند كه گویی هیچ چالهای، هیچ ذرهای، هیچ شكافی و هیچ نقاری بین آنها وجود ندارد، آنها یكپارچهاند، آنها سیر الیالله را پیش گرفتهاند، آنها الیالله المصیر دارند. آنها اعتصام به حبلالله دارند. وحدت ایجاد میشود، آقا این مسئله به صورت شعار نیست، این مسئله فقط به صورت یك ادعای تعصبآمیز نیست، این تجربه موجود معاصر همین دو سال قبل ماست. مگر انقلاب ما با چه مایهای وحدت آفرید و به دنبال وحدت پیروزی آفرید؟ چه بود كه مردم را متحد كرد؟ كدام ایسم، كدام مكتب وارداتی، كدام شعار سنتی قدیمی؟ مگر غیر از ایمان مذهبی بود؟ مگر غیر از فریاد تكبیر و لاالهالاالله بود؟ مگر غیر از آن امواج معنوی اسلامی بود كه از درون مساجد و از روزهای تاسوعا و عاشورا و روزهای ماه رمضان و آن پیام رعدآسای پیغمبرگونه امام كه مردم را در زیر لوای اسلام گرد آورد و بر حول محور اسلام متحد كرد و مگر غیر از این بود؟ چی شد كه دیدیم یك وقت میلیونها جمعیت از دل روستاها، در درون شهرها، از دل دانشگاه تا حوزه علمیه، تا بازار تا خیابان، تا كارخانه، همه با هم متحد یكپارچه، این كدام فرمان بود؟ این كدام پیام بود؟ این كدام محتوا بود؟ این كدام انگیزه بود؟ جز انگیزه اسلامی، جز محتوای مكتبی اسلامی؟ بنابراین ما تجربه كردیم، احتیاج ندارد كه ما بیاییم بحث استدلالی بكنیم. ما تجربه ملموس داریم، تجربه مشهود داریم، انقلاب ما در سایه اسلام، به مردم وحدت داد. مردم را متحد كرد و امروز هم اگر بخواهیم این وحدت بماند، باید در سایه اسلام بماند. جانشین كلمه اسلام هیچچیز دیگر نمیتوانیم بكنیم، نه ملیگرایی را، نه دموكراسی را، نه آزادیطلبی را، نه سوسیالیسم شرق را و نه مكتبهای سرمایهداری غرب را، نه اومانیسم شرقی را، نه اومانیسم غربی را، هیچیك از این ایسمها و از این فلسفهها و گرایشها این ملت را نمیتواند متحد بكند.
چپگراها هم، بیخود فریاد میزنند بله اخلال میتوانند بكنند، تخریب میتوانند بكنند، اما نمیتوانند یك ایدئولوژی به جای اسلام بیاورند كه این مردم را متحد كند، كه این مردم را جذب بكند، كه این مردم را بسیج كند، ولی تخریب میتوانند بكنند، اخلال میتوانند بكنند، یك مقدار تفرقه میتوانند ایجاد كنند، اما دیدیم حتی در درون كارخانهها كه رفتند، كارگرها آنها را نپذیرفتند، یعنی چه؟ كارگر ما با اسلام آشنا شده، به شعارهای وارداتی خلقی وابسته، كارگر ما نیشخند میزند، مسخره میكند. كشاورز ما اصلاً برایش این مسائل مفهوم ندارد او با اسلام خو گرفته است، او با ایمان اسلامی انس دارد، او اگر سعادت هم بخواهد در سایه اسلام میخواهد و دانشجویان عزیز تحصیلكرده ما هم، آنچنان وفاداری ندارند و اگر ایرانی هم میماند، در سایه اسلام میماند و اگر عشق به ایرانی هم وجود دارد، در سایه عشق به اسلام و چون وطن اسلامی است، میماند و اگر ملتی هم هست به خاطر اینكه امت اسلامی است، جاذبه به وجود میآورد، ارتباط به وجود میآورد، ایمان و عشق به وجود میآورد.
اسلام بایستی ترویج بشود، بایستی شكوفا بشود، بایستی در تصمیمگیریهای ارگانهای مختلف حكومتی و نهادهای گوناگون جمهوری اسلامی، اسلام حاكم باشد. در مجلس شورای اسلامی هم اسلام حاكم باشد، در تمام نهادهای تبلیغی و اجرایی و قانونگذاری و قضایی و فرهنگی ما، اسلام حاكم باشد تا این عروةالوثقی بماند، تا این حبلالله المتین بماند، تا این رشته استوار ناگسستنی مایه وحدت و انسجام این مردم باشد، (تكبیر حضار) و بنابراین مایه وحدت، اسلام است.
این جمله را در بعضی مجامع گفتم و گله كردم. گفتم، انتظار میرفت بعد از پیروزی اسلام و استقرار جمهوری اسلامی، كار تبلیغات اسلامی، ایجاد كلاسهای درس اسلامی، ایجاد كتابخانههایی كه در آن كتابهای اسلامی باشد، مطالعه شود، ترویج شود و گسترش پیدا بكند. این كارها را در چند سال اخیر دوران خفقان و اختناق و حاكمیت طاغوت، جوانان عزیز و برومند مسلمان ما، دختران و پسران و تحصیلكردهها میكردند و محافل تبلیغی اسلامی را ترویج میكردند. چهبسا جلسات را برقرار میكردیم تا آیهای از قرآن تفسیر كنیم، تا سخنی از خدا بگوییم. انتظار میرفت بعد از استقرار حكومت اسلامی، استقرار جمهوری اسلامی دیگر این كلاسها، این سخنرانیها، این موعظهها، این ارشادها، این بسط فرهنگ افزایش پیدا بكند و زیاد بشود.
انتظار میرفت مساجد ما پرجمعیت بشود، ارتباط ما با مساجدمان، با كتابخانههای اسلامیمان بیشتر بشود. البته هست، ولی كم است، ولی متناسب با نظام جمهوری اسلامی نیست. درست است كه سال گذشته چندین میلیون كتابهای اسلامی چاپ شد و فراموش نكنید كه كتابهای دیگران هم، كتابهای الحادی دیگران هم فراوان چاپ شد، فراموش نكنید كه محافل و حوزهها و كلاسهای الحادی دیگران هم فراوان بود، آیا متناسب با نظام جمهوری اسلامی، ما كار كردیم؟ ما تبلیغ كردیم؟ ما كلاس به وجود آوردیم؟ ما كتاب چاپ كردیم؟ ما منتشر كردیم یا نه؟ در این مساجد ما بایستی كلاسهای مختلف وجود داشته باشد برای زن، برای مرد، برای دختر، برای پسر، برای جوان، برای پیر، برای قشرهای مختلف، ایدئولوژی اسلامی را تبیین كنیم، روشن كنیم.
برادران، خواهران! ما گروه فراوانی نومسلمان داریم. در سایه انقلاب، نومسلمان، یعنی آن عظمت انقلاب در این سه چهار ساله اخیر موجی از گرایش اسلامی به وجود آورد. افرادی تحت شعارهای اسلامی و جو گیرای اسلامی آمدند، علاقهمند به اسلام شدند. اما از نظر محتوای فكری و مكتبی اسلام غنی نیستند، یعنی خود آن سیمای اسلام و درونمایه اسلام خیره كرده، انقلاب اسلامی هم حیثیت پیدا كرده. اما محتوی فكری و مكتبی ضعیف است یعنی وقتی با او بنشینید، بگویید نظام فكری اسلام را بیان كن، عقاید اسلامی چیست؟ مبانی ایدئولوژیك اسلام چیست؟ نظام اقتصادی اسلام كدام است؟ خدا را چگونه تبیین میكنید؟ انسان در اسلام چگونه است؟ مایههای فكری و اندیشه اسلام چیست؟ قدرت استدلال و استنباط و فهم و درك چندان وجود ندارد درحالیكه دیگران اینچنین میكنند. دیگران سعی میكنند كه افكار را بسازند. بر اساس مكتب الحادی و وابسته خودشان ولی ما در بارور كردن اندیشههای بچههای جوانمان، نوجوانانمان، نسلمان، چه كردهایم؟ حتی با كمال تأسف، با كمال تأسف ممكن است گروههایی با صبغههای اسلامی، با رنگ اسلامی، بر سر این گرایش نوجوانان ما به اسلام بنشینند و این نوجوانان تشنه اسلام را كه جاذبه اسلامی، آنها را آورده است در حوزه انقلاب و جمهوری اسلامی، او را جذبش كنند در زیر سایه احیاناً یكی دو جمله نهجالبلاغه و آیه قرآن، اما محتوای فكریاش را عوض كنند. محتوای فكری، محتوای اصیل اسلامی نباشد. موضعگیریهای سیاسی كه برایش تبیین میشود، آن موضعگیریهای اصیل اسلامی نباشد. ممكن است كار را به جایی برساند كه فرهنگ تهمت و فحش را به جای بسط اسلام راستین و اسلام قرآن و اسلام پیغمبر و اسلام علی حاكم كنند. یعنی نوجوانی كه به عشق اسلام در سایه جمهوری اسلامی تصور كرده است فلان جاذبه هم جاذبه انقلابی اسلامی است، رفته و گرایش پیدا كرده، اما وقتی در حوزهها و كلاسهای خاص نشسته، آنجا فقط آنچه كه گفته شده است و به او یاد داده شده، یك سلسله بدگوییهاست و انتقادهاست و شایعهپراكنیهاست. علیه چهرههای انقلابی و علیه نهادهای انقلابی و علیه دستاندركاران و مسئولان امر. به جای اینكه او را فكرش را با اسلام آشنا كنند، مشتی تهمتها و ایجاد تفرقهها و شستوشوی مغزی علیه جمهوری اسلامی ما را به خوردش بدهند. اینها برای ما فاجعه است. ما از همه كسانی كه مخلصانه در طریق اسلاماند، استقبال میكنیم. ما با هیچ فردی و هیچ گروهی و یا هیچ شخصی قوم و خویشی خانوادگی و دلبستگی خاص نداریم. ما عاشق اسلامیم و جمهوری اسلامی ما عاشق اسلام، هرجا كه اسلام تبیین شود، هرجا كه صادقانه باشد، انتقادی باشد، برای آنكه این جمهوری اسلامی رونق پیدا بكند و بتواند شكوفا بشود و بتواند مستقر بشود و آفتزده نشود و نباشد ما استقبال میكنیم، همه ملت استقبال میكند.
این ملت دو تا كلمه احتیاج دارد، دو تا كلمه یكی صداقت اسلامی میخواهد یكی هم صداقت انقلابی در برابر جمهوری اسلامی. وفاداری به جمهوری اسلامی میخواهد، حالا هر گروهی باشد، هر انجمنی باشد، هر سازمانی باشد، اگر چنانچه این دو كلمه را مردم از آن فهمیدند، استقبال میكنند با آغوش باز، هیچ هم مخالفتی نیست، هیچ هم گروهگرایی نیست، هیچ هم دستهبندی نیست، هیچ هم تفرقه نیست. مردم احساس میكنند كه هركس اسلام را دوست دارد، واقعاً اسلام را میخواهد به مردم یاد بدهد، نمیخواهد اسلام را قاطی كند با این و آن، نمیخواهد در زیر پوشش اسلام چیزهای دیگر ترویج كند، اسلام باشد و بعد هم احساس كنند كه به جمهوری اسلامی وفادار است نه رودررو و خصمانه، نه تیشه برداشته و به ریشه میزند و هر نهادی از جمهوری اسلامی كه میخواهد مستقر بشود، هزار گونه دسیسه علیهش و شایعهپراكنی علیهش. دیدیم علیه قانون اساسی چه كردند، دیدیم علیه مجلس خبرگان چه كردند. دیدیم علیه انتخابات مجلس شورای اسلامی چه كردند. حتی موقعی كه مسئله جمهوری اسلامی و رأی گرفتن برای جمهوری اسلامی بود، چه كردند، آنوقت چگونه میشود توقع وحدت داشت؟ توقع وحدت! حاضریم متحد بشویم و همه متحد خواهیم شد اما زیر خیمه اسلام و جمهوری اسلامی، در زیر خیمه گرد میآییم آنوقت سعی میكنیم كه آن هواهای شخصی را كنار بگذاریم، آن مسائل گروهی و خدای ناكرده منافع شخصی را كنار بگذاریم، آرا و نظرات و سلیقههای خصوصی را كنار بگذاریم و باید بگذاریم، اما یك مایه وحدت میخواهیم، یك مایهای میخواهیم یك معیار میخواهیم كه روی آن بایستیم، آن معیار را اصل قرار بدهیم، بعد برویم در زیر آن چتر، ما كاری دستمان بود یا نبود، مثل یك فرد عادی از امت اسلامی، مثل یك سرباز برویم در گوشه و كنار این مملكت؛ همین پریروز رفته بودیم به ارومیه، در دل بعضی مناطق سر زدیم بین مردم، در مسجدشان در بازارشان، در پادگان، اینطرف و آنطرف، ببینید چقدر این مردم نیاز دارند به اینكه برای آنها بحثی از اسلام بشود، بحثی از انقلاب اسلامی بشود، چقدر تشنهاند. بگذارند بارهای سنگین را از دوش ما بردارند. ما حاضریم برویم گَل و گوشهها برای اسلام تبلیغ كنیم، باز هم چیز بنویسیم و همه دیگران، هركس برای اسلام دلش میسوزد. مسئله حاكمیت نیست، مسئله قدرت نیست. قدرت مال اسلام، مال جمهوری اسلامی است، همه ما فدای اسلام و همه ما در راه اسلام. هرجا و به هرگونهای كه تشخیص دادیم وظیفه ماست، تشخیص دادید و تشخیص دادند وظیفه آنهاست، همان كار را بكنند. وقتی معیار بشود معیار قدرتطلبی، معیار زورآزمایی، معیار دستهبندی و معیار نظرات شخصی، آنجا اختلاف میآید، آنجا تضاد میآید، آنجا تكالب است. تكالب، تكالبی كه سر طعمه ریختهاند، اگر آن باشد بله اختلاف است، تفرقه است. ولی اگر چنانچه ایمان به خدا و عشق به الله بود، عشق به انجام وظیفه بود، در زیر سایه اسلام گرد آمدید و برای استقرار جمهوری اسلامی تلاش كردید و مبارزه كردید و همت كردید، آنوقت در هر جایش كه قرار بگیرید، افتخار میكنید.
هر پستی، هر مسئولیتی كه سپرده شد، افتخار میكنید، اما احساس كنیم كه با افرادی متحد شدهایم كه آنها دلشان برای اسلام و انقلاب میسوزد و آنها وابسته به گروههای دیگر نیستند، آنها وابسته به گروههایی نیستند كه آنها از پشت مرزها اسلحه را میگیرند تا رودرروی خلق به روی مردم اسلحه بكشند، چگونه میتوانیم متحد بشویم؟ واقعاً چگونه میتوانیم متحد بشویم؟ شما میتوانید متحد بشوید با آن كسی كه رفتیم و از نزدیك شنیدیم و دیدیم كه چگونه سنگر بسته بودند علیه مردم، علیه این توده ضعیف محروم مردم و اسلحهاش را از بیگانه میگرفت و رودرروی مردم چطوری میشود با او متحد شد، چگونه میشود با او مذاكره كرد، چگونه میشود نسبت به او حسننیت داشت، چه چیزی میتواند مایه وحدت باشد با این نوع گرایشها و گروهبندیها و موضعگیریها؟
بنابراین همه كسانی كه دعوت به وحدت میكنند، همه كسانی كه آرزوی وحدت دارند بایستی اول بنشینند و ببینند چه معیاری برای وحدت میتواند وجود داشته باشد كه جاذبه داشته باشد، عمق هم بدهد، دلها را به هم پیوند بدهد و ریشهدار باشد.
ما كه جز اسلام و ایمان اسلامی، مایه وحدتی پیدا نمیكنیم، ما راه دیگری برای اتحاد پیدا نمیكنیم. بله، اشكال ندارد اگر چنانچه كسانی مسلمان نبودند ولی علیه اسلام هم قد علم نكردند، علیه جمهوری اسلامی هم خیانت نكردند، ما نسبت به آنها محبت میكنیم. اگر اقلیتهای مذهبی در كشور باشند و اینها علیه اسلام و علیه جمهوری اسلامی حركت نكنند، آنها از حقوق و مزایا برخوردارند، آنها میتوانند راحت زندگی بكنند در كشور ما، میتوانیم با آنها هماهنگیهایی داشته باشیم. اما اگر چنانچه گروههایی و قشرهایی رودرروی اسلام دارند خنجر میزنند، اصلاً نمیتوانند بپذیرند اسلام پیروز شده، برایشان نگرانكننده است، از نظام شاهنشاهی برایشان خطرناكتر است، میگویند كه در آن نظام برای ما بهتر بود برای اینكه تضاد را بیشتر میكردیم و بعد ممكن بود خودمان پیروز بشویم، اما نظام اسلامی برایشان عقده است، نظام اسلامی فاجعه است، نمیتوانند تحمل بكنند و حق هم دارند، از آن موضوع فكری و ایدئولوژیكی كه آنها وارد شدهاند، نمیتوانند اسلام را تحمل بكنند. من چطور میتوانم با او متحد بشوم؟ با دشمن جمهوری اسلامی و با دشمن اسلام كه رودرروی اسلام است نمیتوانیم متحد شویم و لذا بایستی حوزه گرایش اسلامی و حوزه عملكرد اسلام و مواضع انقلاب اسلامی را توسعه داد، تقویت كرد، توجیه كرد و افراد را آشنا كرد و نسل جوان را بیشتر حول این محور متمركز كرد تا انشاءالله این انقلاب اسلامی ما نهتنها مایه وحدت ملت ما و فشردهتر شدن صفوف مردم ما گردد بلكه بتواند محوری باشد برای وحدت آینده مسلمانان جهان و خلقهای مستضعف و محروم دنیا. (تكبیر حضار)
امیدوارم خداوند همه ما و شما را توفیق، كرامت فرماید تا در سایه داهیانه رهبر عظیمالشأنمان، امام بزرگوارمان آیتالله العظمی امام خمینی (صلوات حضار) و با محتوای فكری اسلامی و ایدئولوژی بارور اسلام با غنای عظیم وسیعش و با وفاداری نسبت به انقلاب اسلامی بتوانیم دیِن خودمان را نسبت به اسلام و وطن اسلامی ادا كنیم و بتوانیم حامیانی صدیق و وفادار نسبت به نظام جمهوری اسلامی باشیم.
والسلام علیكم و رحمةالله و بركاته
Sorry. No data so far.