تریبون مستضعفین؛ محمد محسن فایضی- پس از ۱۱ سپتامبر و حضور نظامی و سیاسی رسمی غرب و اروپا در منطقه تاثیرات وسیعی بر جبههبندی و بلوکبندی سیاسی و اجتماعی در خاورمیانه و اسیای مرکزی داشته است. این جبههبندی که به دو گفتمان مقاومت و سازش تعببر میشود، موقعیت دولتها را تغییر داده و معادلات سیاسی را متفاوت و پیچیدهتر از قبل کرده است.
نتیجهٔ این بلوکبندی جدید قرار گرفتن حاکمیت سکولار سوریه و جمهوری اسلامی و عراق شیعی و دیگر کشورها در یک سو و کشورهای عربستان قطر اردن و خودگردان فلسطین در سوی دیگر است. بطور خلاصه میتوان گفت محل تلاقی این دو گفتمان به نحوهٔ تعامل با غرب و امریکا در قضیه فلسطین بر میگردد.
پس از تقابلهای مستقیم نظامی و دیپلماسی طی سالهای ۲۰۰۵، ۲۰۰۶، ۲۰۰۸ و ۲۰۱۱ از جمله ترور رفیق حریری، محکومیت سوریه و اخراج از لبنان، تحریمهای ایران، جنگهای ۳۳ و ۲۲ و هشت روزه غزه، بیداریای در منطقه رخ داد که تمامی تحلیلها و استراتژیهای محور غربی و سازش دچار بحران راهبردی شد.
پس از بیداری اسلامی و ناکامی غرب در ساقط کردن بشاراسد و تسلیم نشدن عراق و ایران در کنار پیوستن روسیه به این محور (به عنوان یک تاکتیک برای حفظ منافع خود) محور سازش یکی از برنامهی ۱۰ سالهٔ خود را در منطقه با جدیت بیشتری دنبال میکند: ضربه به محور اسلامی و مقاومت از درون؛ یعنی اختلافات مذهبی و طایفهای.
سناریو ایجاد جنگ طایفهای و مذهبی که شاید بتوان ادعا کرد محور مقابل مقاومت و آزادی قدس در آن موفق بوده است، باعث استحاله شدن بیداری اسلامی و توان کشورهای اسلامی در مقابل دیگر بلوکبندیهای سیاسی بینالمللی شده است. و اگر چارهای برای آن دیده نشود، شاید شاهد بازگشت منطقه به دوران انحطاط گذشته خود و کینههای مذهبی درازمدت خواهیم بود که پایان امت واحده اسلامی را رقم خواهد زد.
بحث ما در این مقاله آسیبشناسی بحث وحدت در جوامع اسلامی میباشد و با نگاهی به سیاستهایی که منجر به این تقابل مذهبی شده است سعی در راهبردی برای حل این معضل میگردیم.
اما برای بررسی و آسیبشناسی بحث وحدت امت اسلامی از ۳ سطح دید، تحلیل و بررسی میکنیم:
۱. سطح فردی و طایفهای
۲. سطح دولتها و ملیگرایی
۳. سطح بینالمللی و جهان اسلام
۱. سطح فردی و طایفهای:
در این سطح هر فرد مسلمان با بررسی تاریخ خود و احکام و عقاید طیف خود، و بررسی اجمالی عقاید طیف مقابلش در کنار مرور تاریخ صدر اسلام، زمینهٔ اختلافات و مشاجرهها و درگیریهای لفظی در میان نزدیکان و هم طایفهایهای خود که در دایره عقاید او نیستند را فراهم میکند.
در این سطح تحلیل جایگاه منبرهای مساجد محلی و برخی خواص صاحب تریبون و منبر بسیار پررنگ است. به دلیل نفوذ راحت در این افراد، غرب برای جبران اشتباهات و ناکامی در شکست جریان مقاومت زیاد به این شیوه بهره برده استازجمله توهین یک روحانی در کویت به صحابه پیامبر، فتنهٔ صیدا، و بسیاری از نخبگان محلی عراق. متاسفانه باید گفت که این شیوه نه تنها باعث ایجاد یک تنش کور مذهبی در سطح اجتماع میشود، بلکه امکان توجیه عوام نسبت به دشمن اصلی جهان اسلام و منطقه یعنی امریکا و اسرائیل تقریبا محال میشود و خشم و تعصبات مذهبی درگیر هم مذهب خود اما در طیف مقابل مثل شیعی در مقابل سنی میشود.
به نظر میرسد راه حل این موضوع افزایش آگاهی عامهٔ مسلمانان نسبت به این اختلافات و توجهٔ انان به مباحث مهمتر و سرمایه گذاری بر ایجاد یک همدلی میان مسلمین است.
۲. سطح دولتها و ملی گرایی:
در این سطح تحلیل اهمیت گرایش دینی به رتبه دوم یا پایینتر نزول میکند و جایگاه ملی گرایی و منافع ملی به سطح اصلی تصمیمگیری تبدیل میشود.
با ایجاد مرزهای ساختگی خاورمیانه پس از سقوط عثمانی و در آسیای مرکزی پس از فروپاشی شوروی این موضوع بسیار مورد توجه قرار گرفته است. به طور مثال با اینکه کشورهای ازبکستان، ترکمنستان و … در آسیای مرکزی حنفی مذهباند، اما به دلیل تقویت ملیگرایی پس از فروپاشی شوروی برای حل موضوع هویت ملی و دولت-ملت سازی، ما از این کشورها هیچ موضعی نه در تقابل یا وحدت جهان اسلام و نه در اتفاقات دیگر کشورهای اسلامی میبینیم و تمام سیاست خارجهٔ آنان مبنی بر منافع ملی در چارچوب اقتصاد است.
اما در خاورمیانه بنا به وجود قومیتهای مختلف از جمله عرب، عجم، ترک و … ملیگرایی باعث تقابل دولتهای اسلامی شده است. که میتوان به اختلافات مرزی ترکیه و عراق و سوریه اشاره کرد. اخرین ضربهٔ این سطح تحلیل اصرار و پافشاری نخبگان و سیاسیون ترکیه برای احیای امپراطوری عثمانی به قیمت ساقط شدن دوست قدیمی خود سوریه و حکومت بشار اسد است. با اینکه بسیاری از آنان میدانند سوریه به دامن غرب خواهد رفت و مسئلهٔ فلسطین بسیار به جایگاه حاکمیت سوریه وابسته است. همچنین اختلافات دیرینه و تنشهای قومیتی بین ترک و عرب هم بسیار در این موضوع حائز اهمیت است که ناشی از تاریخ پر فراز و نشیب عثمانی است.
چاره راه کار این آسیب تغییر نگرش به سطح بالاتری برای تصمیمات بینالمللی است و آن اولویت دادن جهان اسلام و مسلمین بر رقابتهای طایفهای و ملیگرایی است.
۳. جهان اسلام مستضعفین و مستکبرین:
در این سطح تحلیل با نادیده گرفتن اختلافات فقهی، قومی، قبیلهای و آنگاه تاکید بر آرمان اصلی وحدتآفرین امت اسلامی یعنی قدس شریف، جهان اسلام به دو قطببندی میرسد. یک قطب محور مقاومت و فلسطین، محور دوم محور ارتجاع عربی و رژیم اشغالگر قدس.
در این سطح تحلیل اولاً با ایجاد زمینهها و آگاهی و بیداری جهان اسلام نسبت به موضوع فلسطین و اهداف غرب از رژیم اشغالگر قدس و ثانیاً با همدلی و ایجاد اتحاد میان ملتها و در مرتبهٔ بعدی میان دولتها با کمرنگ کردن قومیتها و مرزهای ساختگی امت اسلامی، بسیاری از تنشهای مذهبی و دعواهای کور طایفهای و دینی حل خواهد شد.
این سطح تحلیل تنها برخی از دولتهای اسلامی و نخبگانشان در جبههی مقابل اسلام از جنس مقاومت جای خواهند گرفت و با بیداریهای اخیر میتوان امیدوار بود که امت اسلامی به درک اهمیت این سطح تحلیل برسد و برای تصمیمات خود از این دیدگاه بهره ببرد. در این سطح تحلیل هر مسلمان با هر گرایش مذهبی درون جهان اسلام با توجه به اتحاد مسلمین میتواند ضمن رسیدن به منافع ملی و طایفهای، عقاید خود را هم حفظ کند.
نتیجهگیری:
تنها موضوعی که میتواند جهان اسلام و مسلمین را به دوران ذلت برگرداند، دامن زدن به تنشهای مذهبی و اختلافات دینی است. جهان اسلام شاید با جابجایی حکومتها و شکستهای نظامی و دیپلماسی سقوط نکند اما قطعاً فلسطین، قدس، محور مقاومت و جمهوری اسلامی با ادامهدار شدن و افزایش دایرهٔ اختلافات درون جوامع اسلامی در رسیدن به اهداف و گفتمان خود شکست خواهند خورد.
راهحل برخورد با قضیه تنشهای مذهبی برای ایجاد یک امت واحده، آشنایی و ترویج گفتمان فلسطین و اسلام مستضعفین در مقابل استکبار است که برای رسیدن به آن باید سطح تحلیلها را از اختلافات جزئی فقهی و دینی و همچنین ملیگرایی و طایفهای به دید کلانتر ارتقا داد. در این هدف نقش رسانهها و خواص و روحانیون شیعی و سنی بسیار حائز اهمیت است.
Sorry. No data so far.