چهارشنبه 06 نوامبر 13 | 21:44
شهاب مرادی در جمع عاشوراییان در اصفهان:

چشمانی بارانی شرط ادب به ساحت ارباب

این را یادمان باشد که امام حسین(ع) چه موقع کمک خواست آن موقع که دیگر هیچ یاوری برایش باقی نمانده بود و حتی به اندازه یک نگین انگشتری بر روی بدنش جای سالم باقی نمانده بود آن موقع بود که فریاد هل من ناصر ینصرنی حسین(ع) به آسمان بلند شد بنابراین باید به هوش باشیم برای حسینی رفتن و حسینی زیستن گام اول این است که از دریچه نگاه حسین به زندگی مان طراوتی دوباره بخشیم.


به گزارش تریبون مستضعفین ده شب مانده تا صبح، صبح روز عاشورا، صبح طلوع مردانگی و آزادگی، عاشقی و دلدادگی و در این ده شب مثل هر سال جوانان عاشورایی تحت لوای حسین(ع) در سوگ غروب اربابشان گرد هم آمدند تا باری دیگر بیعت خویش را با حسین(ع) تجدید کنند و در مسیری روشن گام بردارند؛ این مراسم که قرار است به مدت ده شب ادامه یابد امسال با شیوه ای متفاوت نسبت به چند سال اخیر برگزار می گردد؛ همراه بودن برنامه هر شب با نمایش های آیینی مربوط به موضوع همان شب، استفاده از افکت های نور، صدا، تصویر و استفاده از سایه ها توسط کارگردان مجرب بهزاد بهزاد پور برای ارتباط برقرار کردن مخاطب با موضوع مراسم از ویژگی هایی برجسته ای است که به جذب مخاطبان جوان بسیار کمک نموده است؛ این مراسم هر شب با سخنرانی حجت الاسلام شهاب مرادی و مداحی محمد یزدخواستی در مکان سابق برگزاری مراسم روبروی گلستان شهدای اصفهان برقرار می باشد.

IMG_1048 copy

 مشکی پوشیدن یعنی محرم شدن برای ورود به حرم حسین 

آرزوها تمامی ندارند، انگار از کنار هر آرزویی که به اجابت می رسد هزار آرزوی دیگر جوانه می زنند و در این میان اگر تو ندانی که جوانه ها را چگونه از شر آفات محافظت کنی آنچنان حلق آویزت خواهند شد که حتی اجازه یک ثانیه نفس کشیدن به تو نخواهند داد؛ و چقدر بی وفایند آرزوهایی که به هدف اجابت می رسند و ما را با هزار آرزوی ناپخته دیگر تنها می گذارند؛ تا به حال به این فکر کرده ایم که چند نفر از کسانی که قبل از ما می زیسته اند به چند درصد از امیدهایشان رسیده اند و کامیاب گشته اند؟ آیا تا به حال به این فکر کرده ایم که نهایت آرزوهایمان چیست و چه می تواند باشد؟ آیا نهایت زندگی و آمالمان رسیدن به پست و مقامی است که به هیچ کس تا به حال وفا نکرده است مثل آنان که خون حسین را با سطلی جو معامله کردند؟

از دنیا چیزی به اندازه یک خوشی کوتاه باقی نمانده است

می گویند امام حسین(ع) وقتی از مکه رهسپار کوفه شد در راه موعظه ای کرد ماندگار که مردم هر زمانه هر گاه آن را بخوانند گویی این کلام تازه متولد شده است و آن کلام این بود: «این دنیا عوض شده، تغییر کرده است،آشناهایش رفتند و پشت کردند به دنیا، منکرها رو کرده اند و معروف ها پشت کرده اند و از دنیا چیزی به اندازه یک خوشی کوتاه باقی نمانده است مثل یک چراگاه تنک، مگر نمی بینید به حق عمل نمی شود و از منکر نهی نمی شود، در چنین وضعیتی مؤمن حق دارد اشتیاق داشته باشد برای مردن و من مرگ را جز سعادت نمی بینم و زندگی در کنار ظلم را غیر از سرشکستگی نمی بینم، مردم این زمانه دین لقلقه زبانشان شده و انسان ها برده دنیا گشته اند»

گام اول پوشیدن لباس مشکی

آری، واقعیت این است که دنیا وارونه گشته و آرزوهایش نیز؛ و اگر در این میان کمی حواسمان را به داشتن زندگی سالم جمع نکنیم همه چیز را از دست خواهیم داد. بنابراین اگر بخواهیم متفاوت باشیم باید نگاهی متفاوت داشته باشیم؛ همه اینها را او می گفت؛ می گفت نمی شود با همین نگاه های زمینی توقع آسمانی شدن و اجازه پرواز برایمان صادر شود. او جلسه محرم امسال را با یک انتقاد شروع کرد، انتقاد به کسانی که هنوز سیاهپوش نشده بودند؛ می گفت رسم ما بر این است که برای تسلی دل بازماندگان عزیز از دست داده مشکی بر تن کنیم، پس در عزای حسین(ع) نیز گام اول برای سرسلامتی به مولایمان امام زمان پوشیدن لباس مشکی است؛ به مادران نیز تأکید کرد: اگر می خواهید فرزندانتان سالم بمانند آنان را محب و مشکی پوش حسین(ع) بار بیاورید.

دلت را خودت موعظه کن

شهاب مرادی از شعار تک کلمه ای امسال عاشوراییان یعنی «کمک» گفت و همه چیز را با یک سؤال شروع کرد و آن اینکه اگر بخواهیم به امام حسین(ع) کمک کنیم باید چگونه عمل نماییم؟ و بعد در جواب گفت: ما باید نگاهی حسینی به زندگی داشته باشیم، باید از دیدگاه حسین(ع) به زندگی نگاه کنیم تا بتوانیم حساب و کتابی دقیق داشته باشیم. او همچنین تصریح کرد: هر گاه میلی تو را از مسیر حق دور می کند افسار خودت را بگیر و بنشانش به پای موعظه خودت، بهترین کار این است که خودت واعظ خودت باشی؛ برای آنکه کمک به امام حسین(ع) داشته باشی بایستی دنیا را از نگاه او به نظاره بنشینی نه با نگاه خودت و آنچه که خودت دوست داری توجیه کنی. اگر شهوت داری آن را با عقل مهار کن و اگر خشم داری آن را با سکوت درمان کن.

چشمانی بارانی شرط ادب به ساحت ارباب

او از همان ابتدای سخنانش از مستعمین خواست تا با چشمانی بارانی به صحبت های او گوش دهند؛ مرادی بر این عقیده بود که روز اول که یک کارگری به مکانی برای کار کردن می رود اگر خوب کار کند و از دقیقه دقیقه وقتی که دارد درست استفاده کند مسلما صاحب کار برای روزهای بعد نیز از او استفاده خواهد کرد و مزدی تمام به او خواهد داد؛ و با این مثال دلهای همه را متوجه کرد به اینکه از همان ابتدا باید برای حسین باشیم و برای او گریه کنیم تا مورد لطف و عنایت ارباب قرار گیریم.

او در قسمتی دیگر از سخنانش تأکید کرد: این را یادمان باشد که امام حسین(ع) چه موقع کمک خواست آن موقع که دیگر هیچ یاوری برایش باقی نمانده بود و حتی به اندازه یک نگین انگشتری بر روی بدنش جای سالم باقی نمانده بود آن موقع بود که فریاد هل من ناصر ینصرنی حسین(ع) به آسمان بلند شد بنابراین باید به هوش باشیم برای حسینی رفتن و حسینی زیستن گام اول این است که از دریچه نگاه حسین به زندگی مان طراوتی دوباره بخشیم.

رخت عزا در برکنیم شال عزا گردن کنیم / حسین رسیده کربلا حسین رسیده کربلا

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.