سه‌شنبه 09 مارس 10 | 18:01

به کبودی یاس، به مظلومیت فرهنگ

محمدمهدی شیخ‌صراف

باید به سینمادار حق داد. وقتی فیلم‌های صرفا تجاری طالب دارد، که بیش‌تر با بازی‌گرهای «خاص» ساخته می شود تا با فیلم‌نامه و کارگردانی حساب‌شده، چه دلیلی وجود دارد که او بخواهد صندلی‌های سینمایش به خاطر فیلمی خالی بماند که بر فرض بر اساس زندگی یک شهید هر چند معروف ساخته شده باشد؟ فیلم فروش ندارد. پس نباید برای آن ضرر داد. اما چرا فروش ندارد؟


be kaboodi yaasتریبون مستضعفین-محمدمهدی شیخ‌صراف
۱ .
چند سال پیش در دیدار سینماگران با رهبر انقلاب، ابراهیم حاتمی‌کیا در صحبت‌هایش گریزی زد به تمام شدن و ته کشیدن سوژه های دفاع مقدس برای ساخت فیلم. رهبر انقلاب آن را قبول نکردند و شهید برونسی را و کتاب خاکهای نرم کوشک را که درباره اوست مثال زدند. آن جلسه و حرف‌هایش گذشت. در آن میان بر خلاف تمام نام داران سینما که در آن جلسه حاضر بودند تنها کسی که این مثال ساده را جدی گرفت جواد اردکانی بود. و حاصل کار او با نام «به کبودی یاس» اکنون بر پرده سینماست.
۲.
به کبودی یاس داستان و فیلم‌نامه قابل قبولی دارد. سیر تبدیل شدن یک پدر شهید از خون خواهی پسر شهیدش تا همراهی فرمانده او یعنی همان عبدالحسین برونسی و حواشی آن داستان جالبی است. روایت غیر خطی و برش خورده متقاطع آن به جذابیت این اثر کمک کرده است، اما معلوم نیست چرا کارگردان از نیمه فیلم به بعد به این سبک روایت وفادار نمی ماند و به جای آن تنها از فلاش بک استفاده می‌کند. نکته مثبتی که درباره این فیلم وجود دارد و بسیار مهم‌ به نظر می‌رسد فاصله گرفتن از نگاه مرکز محور و تهران محور از جنگ است. الان در اوضاعی هستیم که در چنین آثاری گویا غیر از تهرانی‌ها و اهالی جنوب هیچ‌کس درگیر جنگ هشت ساله نبوده است! کافی است به عدم حضور لهجه‌ها و گویش‌ها و سایر نمادهای غیر تهرانی در اکثر فیلم‌های دفاع مقدس به خصوص در رابطه با فرماند‌هان و شخصیت‌های اصلی نگاهی بیندازیم. (مثال بی ربطی است اما وقتی در سریال های دهه فجری رسانه ملی (با تاکید بر واژه «ملی»!) که محمدرضا ورزی می‌سازد، نه شهید مدرس لهجه اصفهانی دارد و نه ستارخان و باقرخان لهجه ترکی، نباید هم از بقیه انتظاری داشت!) اما در این فیلم علاوه بر اینکه دهاتی بودن قهرمان فیلم لحاظ شده و محور همه قضایا مشهدی‌ها هستند، استفاده از بازیگرهای اهل همان دیار موجب شده شاهد حضور درست لهجه‌ها و عدم ایراد‌هایی رایج برآمده از استفاده از بازیگران غیربومی باشیم.
۳.
این فیلم ذاتا مظلوم است. با اینکه سال گذشته جایزه سیمرغ زرین جشنواره بیست و هفتمین فیلم فجر را در بخش ‌«نگاه ملی» دریافت کرده است و دفتر تبلیغات حوزه علمیه هم یکی از دو جایزه خود را به آن اهدا نموده. این‌ها نه تنها به کم کردن مظلومیت این ساخته جواد اردکانی کمک نمی‌کند که اتفاقا دانستن آن به درک عمق آن می‌افزاید. آخر بردن جایزه به تنهایی فایده‌ای ندارد. اساسا فیلم و هر اثر هنری- رسانه‌ای دیگر برای دیده شدن و ارتباط با مخاطب ساخته می‌شود. حالا وقتی یک فیلم رنگ اکران به خود نبیند اگر هزار جایزه هم ببرد نه تنها از مهم‌ترین اتفاقی که باید برایش بیفتد محروم شده که مورد ظلم مضاعف واقع شده است. چرا که معنی دریافت جایزه تاکید بر دیده شدن یک فیلم است. درباب اهمیت اکران، فیلم سنتوری مثالی در یک فضای متفاوت است. این فیلم داریوش مهرجویی در جشنواره دو سال پیش، سیمرغ بهترین بازیگر مرد را برد. سیمرغ فیلم برگزیده تماشاگران را هم در کنار «اخراجی‌ها یک» از آن خود کرد اما مهم‌ترین اتفاقات و حاشیه‌ها بر سر «اکران» آن به وجود آمد تا هرگز روی پرده سینما را نبیند. به کبودی یاس به لطف سازنده اصلی اش که بنیاد فارابی است، این شانس را آورده که اکران شود. اما چگونگی و زمان همین اکران باز این مظلوم بودن را نشان می دهد.
۴.
این فیلم دفاع مقدس در این شوره بازار فیلم‌هایی از این دست، با فاصله بیش از یک سال از جشنواره‌ای که در آن جایزه برده به اکران عمومی رسید. البته نه در روزهای خوب فصل اکران، که بلافاصله بعد از جشنواره بیست و هشتم فجر و درست در شلوغی اسفند ماه و شب عید. اکران فیلم در ۵ سینمای تهران آغاز شد. سه تای آن‌ها پردیس‌های سینمایی با چند سالن هستند و اکران این فیلم در آن‌ها به تک سانس‌هایی در یک روز خلاصه می‌شود. تک سانس‌هایی در ساعات خلوت بعد از ظهر که اصلا موقع مناسبی برای سینما رفتن نیست. در سینما سپیده هم که تنها نیمی از سانس‌های روزانه (۳ نوبت) را آن هم در سالن کوچک شماره دو به آن اختصاص داد. نگارنده از نحوه اکران در سینمای فرهنگ بی‌خبر است. اما همین که به کبودی یاس زودتر از بقیه سینماها در آنجا از اکران برداشته شد، خود نکته جالبی است!
۵.
باید به سینمادار حق داد. وقتی فیلم‌های صرفا تجاری طالب دارد، که بیش‌تر با بازی‌گرهای «خاص» ساخته می شود تا با فیلم‌نامه و کارگردانی حساب‌شده، چه دلیلی وجود دارد که او بخواهد صندلی‌های سینمایش به خاطر فیلمی خالی بماند که بر فرض بر اساس زندگی یک شهید هر چند معروف ساخته شده باشد؟ فیلم فروش ندارد. پس نباید برای آن ضرر داد. اما چرا فروش ندارد؟ اخیرا حتی فیلم پنالتی انسیه شاه حسینی هم به این سرنوشت دچار شد. با این تفاوت که قبل از جشنواره فجر با همین وضعیت اکران محدود روی پرده رفت و البته در استان‌های جنوبی به خصوص خوزستان از آن بسیار استقبال شد. هر دوی آن‌ها از تبلیغ تلویزیونی هم بی بهره نبودند. مشکل اینجاست که قشری که باید مخاطب آن باشد اصلا به سینما نمی‌رود. حتا در روزهای سه شنبه با بلیط نیم بها. هرکس فیلم را دیده باشد یا حتی داستان آن را بداند با یک روایت خوش ساخت اما بی‌ریا از جنگ و مردان جنگ مواجه می‌شود و می‌فهمد که فیلم را باید حزب‌اللهی‌ها و آن‌ها که اهل اسلام و انقلاب باشند ببینند. اما این اتفاق نمی‌افتد. چون حتی جوان‌ها و دانشجوی‌های این جماعت اصلا اهل سینما رفتن نیستند. با اینکه به سینما کشاندن آن‌ها در مقیاس بزرگ صد البته به فروش کلان و حتا رکورد شکنی می‌انجامد اما سابقه‌هایی انگشت شمار دارد که به آژانس شیشه‌ای و مریم مقدس و اخراجی ها۲ خلاصه می‌شود. این مظلومیت به کل بدنه سینمای متعهد ما بر می‌گردد که مخاطب اصلی‌اش ترجیح می‌دهد منتظر شود فیلم را در شبکه سینمای خانگی یا تلویزیون ببیند. بی خبر از این‌که توفیق اصلی فیلم در اکران سینماها رقم می خورد و تنها کسی که می‌تواند به تقویت آن در مقابل سینمای مبتذل و بی محتوا کمک کند خود اوست.
۶.
باید از این مظلومیت کاست. مظلومیت فرهنگ که درد ادامه‌دار دوران ماست. باید برای آن فکری کرد. این مسئله منحصر به سینما و یکی دو فیلم نیست. در حوزه‌های دیگر مثل کتاب، رمان و نشریات هم وجود دارد. برای این کار به «برونسی» های عرصه فرهنگ نیاز داریم.

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.