یکشنبه 10 اکتبر 10 | 11:45

چگونه «یک چیزی» بشویم؟

بعضی اوقات لازم است حتی اگر شده به زور، آدم «یک چیزی» باشد و تا «یک چیزی» نشوید، نه به چشم می آیید و نه حرفتان نفوذ دارد و نه خیلی چیزهای دیگر. آن «یک چیز» می تواند، مدیر، مسئول فرهنگی، سیاستمدار، شاعر، نویسنده، هنرمند، روشنفکر و … باشد.


«معمولی» بودن خیلی هم خوب نیست و بعضی اوقات لازم است حتی اگر شده به زور، آدم «یک چیزی» باشد و تا «یک چیزی» نشوید، نه به چشم می آیید و نه حرفتان نفوذ دارد و نه خیلی چیزهای دیگر. آن «یک چیز» می تواند، مدیر، مسئول فرهنگی، سیاستمدار، شاعر، نویسنده، هنرمند، روشنفکر و … باشد. کار خیلی سختی نیست، فقط کافیست شما علائم و ویژگی های آن «یک چیز» را داشته باشید؛ از آن وقت دیگر شما «یک چیزی» هستید!
در ادامه به اختصار به بعضی از ویژگی ها و علائم بعضی از این «یک چیز» ها اشاره می کنیم.

علائم یک «مدیر یک چیزی» شده
وقت ندادن به ارباب رجوع ها، وقت دادن برای یک ماه بعد، منتظر نگه داشتن آن ها برای یک ساعت پشت در، الکی صحبت کردن با تلفن در حین صحبت با ارباب رجوع، استخدام غیر ضروری راننده خصوصی، تغییر کاربری اموال «بیت المال» به «مال البیت»، تغییر سر و وضع اتاق مدیر به «بیت الحال» با «بیت المال» و …
یک مدیر تازه منسوب شده لازم است همه ی همکاران مدیر قبلی را از آن سازمان یا اداره بیرون کند و تیم لایق خودش را از میان اقوام و آشنایان به زور و طبق اصل شایسته سالاری در آن اداره جا دهد.

علائم یک «مسئول فرهنگی یک چیزی» شده
پایین بودن آستانه تحمل نقد، شهوت و اشتهای زیاد برای برگزاری کنگره، همایش، بزرگداشت و …
مسئول فرهنگی باید خواسته یا ناخواسته، بی مهابا از خودش طرح های فرهنگی منتشر و از ابزارهای مختلف مثل نشست مطبوعاتی، چاپ بروشور، پوستر و نشریه های وزین (به معنای پر وزن و سنگین از لحاظ حجمی و کاغذی) برای توجیه کارهایش استفاده یا در صورت لزوم، سواستفاده کند.

علائم یک «سیاستمدار یک چیزی» شده
افزایش میل قدرت طلبی، جدا کردن، چسباندن و مجدداً جدا کردن دین از سیاست، میل به شعارسازی، میل به قانون گریزی از راه های قانونی، انکار سوابق سیاسی خود و دیگران، سابقه تراشی برای خود و دیگران، تعریف مکرر خاطرات خود با بزرگانی که در قید حیات نیستند که از خود دفاع کنند، یارگیری از هر قشر و گروه (حتی دشمن!)، تلاش شبانه روزی برای تخریب جناج مقابل (بخوانید مخالف)، ننه من غریبم، مصاحبه های پی در پی با شبکه های خارجی و …

علائم یک «شاعر، نویسنده، هنرمند و روشنفکر یک چیزی» شده
سرودن شعر در قالب های من در آوردی، تاکید بر سیاه بودن اشعار و نوشته ها، ترجمه و چاپ اشعار خارجی در قالب کتاب هایی که در هر صفحه اش فقط دو سه خط نوشته دارد و بقیه صفحات یا سفید است یا عکس، استفاده از عینک کائوچویی،سیبیل بلند تا زیر چانه، یک شبه نقاش آهنگساز بازیگر و عکاس شدن، برگزاری گالری های غیرتخصصی ولی حسی و دلی و دعوت از مسئولین برای افتتاح نمایشگاه و گالری و در محذوریت و رودربایستی قرار دادنشان و فروش چند اثر هنری به آنها، تلاش برای داشتن ظاهر و تیپ متفاوت، میل به فرار به خارج از کشور، اعتقاد به هنر برای هنر، تاکید بر «مرغ هنری همسایه غازه»، مصاحبه با مجلات ترجیحاً زرد، تاکید بر سیگاری بودن از دوران طفولیت، دائماً مشتبه شدن امر در همه امور، توهم خاص بودن، دین گریزی و دین گرایی تناوبی، مخالفت با دولت و نظام حاکم بر جامعه حتی اگر طبق میل و همسو باشد، تئوری پردازی، ارائه تئوری ها و نظرات دیگران با نام جدید به اسم خود، فحش دادن به در و دیوار و زمان و مکان، میل به خودکشی، کتاب نخوانی در عین کتابداری و کتابخری، کافه گردی، پوشیدن پالتو و شال گردن سه متری، خلوت گزیدن، خانه نشینی، بیرون نیامدن از خانه تا حد به سوسک خوری افتادن، حمام نرفتن و ژولیده شدن، ازدواج نکردن و …

در پایان امیدوارم این توصیه ها به شما در «یک چیزی» شدن کمک کرده باشد و اگر «یک چیزی» شدید، به بقیه که «یک چیزی» نشده اند هم کمک کنید تا «یک چیزی» بشوند. هر چند این کمک کردن به دیگران اصلاً با روحیه آدم هایی که «یک چیزی» هستند اصلاً سازگار نیست!

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.