بلند، کوتاه، سفید، خاکستری، آجری، سنگی، سیمانی… چهره نازیبا و ناهمگون شهرهای امروز ماست. اما مسئله فقط همین بیهویتی ظاهری نیست! کوچکی، بیروحی، بیحریمی و پلشتی در داخل ساختمان مشکل مهمتری است که میتوان به آن سستی و عمر کوتاه بنا را هم اضافه کرد و آنوقت دید که این سبک خانه سازی چه بر سر مردمان شهر میآورد.
بسیاری از اساتید روانشناسی، معماری امروز را عامل فشار عصبی و به هم ریختگی اخلاقی جامعه میدانند که باهمراهی ترافیک سنگین و آلودگیهای صوتی، نقش قاتل روح انسان شهری را برعهده گرفتهاند.
چرایی بروز معماری کنونی و تاثیرات آن بر رفتارهای اجتماعی موضوع گزارشی است که برای مردم به آن پرداخته است.
کارشناسان شهرسازی عوامل گوناگونی را علت این پلشتی معماری میدانند. بحثهایی چون تقلید نامتوازن از معماری غربی، ناهمخوانی فرهنگ بومی و مقاومت اجتماعی، نبود قوانین جامع و عدم پایبندی به قوانین موجود و…
مهندس نوری از طراحان و معماران شهرسازی است که تقلید نامتوازن از معماری غربی را عامل اصلی این معضل میداند و میگوید «دانش آموختگان عمران و معماری در دانشگاه چه چیزی یاد میگیرند؟ الگوها و اصول معماری و شهرسازی غربی را. چهار واحدی هم که به معماری ایرانی میپردازد، چیز دندانگیری نیست! یک سری بحثهای تاریخی و بیخاصیت است که در عمل نمیتوان از آن استفاده کرد؛ اما نکته اصلی اینجاست که ما در تقلیدمان هم نامتناسب و نامتوازن عمل میکنیم. یعنی یک بخشی از شرق یک بخشی از غرب یک تکههایی سنتی و در کل یک آش شوروایی است که امروز شما در تهران و شهرهای دیگر میبینید»
وی دلیل این وضعیت را اینگونه میداند که «ما تکلیفمان با خودمان روشن نیست، مثلا قانون گذار میگوید که باید به» معماری ایرانی «توجه شود اما اینکه این معماری ایرانی چیست را کسی نمیداند؟ منظور این است که سقفها را گنبدی –طاق چشمه- بسازیم و دیوارها را کاه گل بزنیم؟؟ از طرفی هم الگوهای زیباسازی و مقاوم سازی را به گونهای ارائه میدهد که حاصل آن آپارتمانهایی به سبک غربی است. از طرف دیگر برج سازها و پیمانکاران به فکر فروش و سود بیشتراند و میخواهند حداکثر متراژ ممکن در زمین را بسازند، آن هم ساخت مشتری پسند. میبینید که تکلیفمان با خودمان روشن نیست»
نوری معتقد است که بخش عمدهای از فشارهای روانی جامعه شهری ناشی از آشفتگی شهرسازی و پلشتی ظاهر شهری است و میگوید «ظاهر به هم ریخته و غالبا کثیف شهری روح انسان را خسته میکند. ساختمانها و برجهایی که نمیگذارند شما چشمتان به آسمان بیافتد هر کدام به یک رنگ و طرح و اندازه در کنار هم با بدسلیقگی چیده شدهاند. این موضوع برای مردمی که چندین ساعت از شبانه روز در خیایانها هستند عذاب آور است»
او برای نمونه به این موارد اشاره میکند که «شما اگر فضای اتاق کار یا نشیمن خانهتان بهم ریخته باشد و بینظمی غالب شده باشد چه حالی پیدا میکنید. احساس کلافگی و سردرگمی و اعصاب خوردی. اما تا اتاق را مرتب میکنید و همه چیز تمیز و منظم میشود احساس آرامش میکنید، همین موضوع در شهر هم هست. مردم تا در شهر هستند دچار فشار عصبی هستند اما همین که بیرون میروند و به یک روستای سنتی یا طبیعت بکر و شهری تمیز میرسند، رفتار و روحیهشان تغییر میکند و کاملا آرامش را هم خودشان و هم دیگران احساس میکنند. علت آن همین مسائل است؛ کمی نور، نبود آسمان، بینظمی و ناهمگونی، فشردگی، کثیفی و امثال آن…»
بسیاری از کارشناسان میگویند که معماری هر شهر در دنیا برآیند فرهنگ و خلقیات فردی و اجتماعی مردمان آن شهر است، نوری معتقد است که «مشکل اساسی اینجاست که معماری تهران، اصفهان، شیراز و دیگر شهرها با فرهنگ مردم آن شهر در تضاد است و این همان بیهویتی آزار دهنده است که بر زندگی و روان مردم اثر میگذارد»
او برای نمونه به آلمان اشاره میکند و میگوید «شما به فرهنگ اروپایی –به ویژه آلمان- نگاه کنید؛ انسانهایی مغرور، خود برتر بین، بیاحساس، بیحیا و البته بسیار منظم. حالا به معماری شهری مثل برلین؟؟؟؟ دقت کنید. ساختمانهایی منظم، از آهن و سنگ، بدون حصار و بلند. به نحوی که اگر شما فرهنگ ژرمنها را نشناسید اما به شهرسازیشان دقت کنید میتوانید قضاوت درستی از روحیات مردم به دست بیاورید. در واقع معماری به نوعی معرف شخصیت یک جامعه است. حالا بروید تهران را هم نگاه کنید! چه سنخیتی با فرهنگ و منش ایرانی دارد؟ چقدر معرف جامعه اسلامی است؟»
جناب نوری راهکار بهود سبک معماری و شهرسازی را تدوین الگوی ایرانی-اسلامی میداند و معتقد است «به نظرم یکی از کارهایی که بلافاصله بعد از انقلاب باید انجام میگرفت تهیهٔ الگوی ایرانی اسلامی معماری و شهرسازی بود، چرا که آن موقع هنوز تهران و سایر شهرها به این وسعت نرسیده بودند و کار سخت نشده بود. البته بنده با رجوع به معماری سنتی مخالفم و آن را کارآمد نمیدانم. به نظرم باید آن اصول، چارچوب و الگو را از فرهنگ دینی و اسلامی استخراج کرد و آن را در قالبهای جدید به جامعه ارائه داد.»
به نظر او میتوان در یک دوره ۱۰ تا ۱۵ سال سبک شهرسازی دینی را نهادینه کرد و میگوید «اگر روحانیون که وظیفه تبیین دین را دارند وارد میدان شوند و با استفاده از احادیث و روایات بسیاری که در زمینه سبک خانه سازی و شهرسازی است، یک سری اصول و قاعده استخراج کنند و آن را با هم فکری اساتید دانشگاه، کارشناسان شهرداری، فعالان اقتصادی بخش مسکن و… به یک الگوی کاربردی تبدیل کنند، میتوان در یک بازه زمانی ۱۰ الی ۱۵ ساله آن را در جامعه اجرا کرد و به شهر یک سروسامانی داد»
Sorry. No data so far.