حمیدرضا غلامزاده – در اصطلاح فوتبالی، هواداران یک تیم را یار دوازدهم به شمار میآورند و وجود چنین هوادارانی یک امتیاز برای تغییر فضای بازی به حساب میآید. در فضای دیپلماسی و در مورد تیم مذاکره کننده ایرانی نیز وجود چنین یاری یک ضرورت و بلکه بخشی از اصل کار است.
پس از دور اول مذاکرات که در سایه اتفاقات نیویورک برگزار شد، واکنش فضای سیاسی داخلی ایران متاسفانه به شدت علیه تیم مذاکره کننده بود تا اینکه مقام معظم رهبری در سخنان خود اعضای هیات مذاکره کننده را «بچههای خودمان» خطاب کردند و تلاشهای دیپلماتیک ایشان را مورد حمایت قرار دادند.
فرمایشات معظم له نقطه عطفی شد تا واکنشهای افراطی به واکنشهای تفریطی تبدیل شوند و هیات مذاکره کننده ایرانی در مذاکرات ژنو باز هم از نعمت یار دوازدهم محروم باشد. در ادامه لازم است به تبیین این افراط و تفریط نیز بپردازیم.
در مذاکرات بینالمللی، به ویژه در مذاکراتی با این سطح حساسیت، انتظار رسیدن به یک هدف مشخص و قطعی آرزویی دور از ذهن و ناشیانه بیش نیست. طبیعتا در چنین مذاکراتی حداقل و حداکثرهایی برای امتیازدهی و امتیازگیری لحاظ میشود تا در مذاکره و چانهزنی با طرف مقابل، به یک نتیجه با حداکثر مطلوبیت برسند. در این میان، یکی از مهمترین ابزارهای چانهزنی فضای افکار عمومی و سیاست داخلی کشور است.
بنابر این، آنچه فضای رسانهای، افکار عمومی و سیاست داخلی ایران میبایست انجام دهد، حمایت و در عین حال نقد منطقی از تیم ایرانی است. از یک سو میبایست یک حمایت کلی و همهجانبه از هیات ایرانی به عنوان نمایندگان رسمی جمهوری اسلامی ایران وجود داشته باشد تا اعتبار و پشتوانه دوچندانی به ایشان بخشد.
از سوی دیگر، نقد منطقی و رصد دقیق مذاکرات از سوی افراد ذیصلاح هم بر دقت عمل تیم ایرانی خواهد افزود و هم این فرصت و ابزار بازی را به ایشان خواهد داد تا به بهانه مخالفت و فشار فضای سیاسی داخل یا افکار عمومی امتیاز کمتری به طرف مقابل بدهند. واقع امر این است که سیاستمداران طرف مقابل نیز با دقت بالایی فضای داخلی ایران را رصد میکنند و وجود چنین نقدهای جدی از سوی افراد صاحب صلاحیت، کمک شایانی برای باورپذیری مقاومت تیم ایران در برابر امتیاز دادن خواهد کرد.
اما متاسفانه آنچه پس از دور اول مذاکرات به بهانه «محرمانه» نگه داشتن محتوای مذاکرات از «عموم» علیه تیم ایرانی رخ داد، دقیقا بر خلاف هر دو رویکرد بود. چرا که نه تنها حمایتی از تیم ایرانی صورت نپذیرفت، بلکه حملات شدیدی علیه ایشان صورت گرفت؛ حملاتی که نه از سوی افراد، صحیح صورت میگرفت و نه بر مبنای درستی تعریف شده بود.
در حقیقت به جای نقد سازنده، فضای تنش علیه تیم مذاکره کننده به وجود آمد تا نهایتا یک بار دیگر رهبر فرزانه انقلاب با فرمایشات خود اشتباه برخی را متوقف کردند. اما از آنجایی که مبنای این نقدها، علمی و تخصصی نبود، سکوت پس از آن نیز غیرعقلایی بود. در واقع تنش شدید پیش از سخنان رهبر معظم انقلاب به سکوت مرگباری تبدیل شد تا یکی از ابزارهای مذاکره کنندگان را از بین ببرد.
در واقع سیگنالی که طرف غربی میتواند از این اتفاقات بگیرد این است که تمام آن هیاهوها با یک تذکر رهبری به ناگهان ساکت شد؛ بنابراین، هیات ایرانی ابزار چانه زنی فشار افکار عمومی و فضای سیاسی داخلی را کاملا از دست میدهد. البته بدیهی است ضرورت نقد عملکرد هیات ایرانی به معنای مخالفت یا تعارض با فرمایشات رهبر انقلاب نیست. بلکه صاحب نظران و مسؤولان ذیصلاح میبایست با دقت در جزئیات مذاکرات و در چارچوب خط قرمزهای نظام و رهبری به نقد و دقت بپردازند تا قدرت چانهزنی و امکان امتیازگیری هیات ایرانی را افزایش دهند. طبیعتا این گونه نقادی با حمایت کلی از هیات ایرانی و تبعیت از مقام معظم رهبری هیچ تناقضی نیز ندارد.
جزئیات مذاکرات هستهای مسالهای نیست که برای عموم قابل استفاده باشد و تنها مسؤولان و صاحب نظران مرتبط و صاحب صلاحیت هستند که میبایست در جریان این مذاکرات باشند و قاعدتا این اتفاق میافتد.
بنابراین، به جای افراط در عیبجویی از تیم ایرانی و پیشگویی محتوای مذاکرات و بعد تفریط در حمایت یا نقد از همان «بچههای ایران»، ضرورت دارد تا فضای رسانهای و سیاسی جامعه ایران به طور توأمان فضای نقد و حمایت تام از هیات ایرانی را ایجاد کنند تا از همین طریق هم فضای رسانهای در افکار عمومی جهان بر حمایت عمومی جامعه ایران از مذاکرات تاکید کنند و هم ابزار دیگری برای بازی دیپلماتیک تیم ایرانی فراهم آمده باشد.
“مطرود” می گوید
بگذارید فشار داخلی باشد این رکن سیاست خارجی است و توان مذاکره کنندگان را در چانه زنی ها بالا می برد و آنها می توانند در همه صحبت هایشان ـ یعنی بدون استثنا ـ به طرف مقابل بفهمانند و بگویند که “ملت نمی پذیرد” این یک عیب نیست و جای تاسف ندارد بلکه باید از آن بهره برد. من فکر می کنم که وزارت خارجه باید قبل از هر مذاکراتی جلسه ای با رسانه ها بگذارد و آنها را توجیه کند که مخالفت کنند و فشار بیاورند و داد و فریاد بزنند و البته وزارت خارجه می تواند حتی همین فشارها را مدیریت کند و فشارهای رسانه ای هدایت شده را در سطح رسانه ها ایجاد کند تا همان شود که مورد نیاز نظام است ممکن است نیاز باشد این کار کار وزارت خارجه نباشد و نیاز به اتاق فکر خاصی باشد که هماهنگ باشد با وزارت خارجه و شورای امنیت. حمایت از مذاکره کنندگان کار رسانه ها نباید باشد و کار نویسندگان و اهالی مطبوعات هم نباید باشد بلکه کار دولت و نهادهای داخلی است و البته اگر مذاکره کنندگان هم با این فشار های هدایت شده باشند خیلی نتایج خوبی می تواند داشته باشد. قبول ندارید آزمایش کنید