سردبیر مجله مهرنامه در شماره اخیر این نشریه به بهانه نامه تعدادی از اقتصاددانان ایرانی (متمایل به دولت یازدهم) به همتایان خارجیشان برای پیوستن به کمپین ضد تحریم ایران یادداشتی با عنوان» لیبرالیسم علیه امپریالیسم» نوشته که به نظر میرسد به نوعی مانیفست اقتصاد سیاسی دولت جناب آقای روحانی باشد. محمد قوچانی نویسنده یادداشت مزبور» ترجیح فرد بر جمع و توجه به حقوق بشر»،» دفاع از حکومت قانون» و» دفاع از تساهل و تسامح» را از اصول لیبرالیسم کلاسیک برشمرده است. به زعم نویسنده از منظر این اصول تجارت آزاد حق مسلم کشورها محسوب میشود که کسی حق ندارد آن را محدود کند. از منظر همین اصول است که نویسنده مدعی میشود «باید حساب لیبرالیسم را از امپریالیسم جدا کرد». اگر چه انتقاد لیبرالهای ایرانی به» تحریمهای غیر انسانی» آن هم تنها از منظر «تجارت آزاد» قابل تامل است و در ادامه به آن پرداخته میشود ولی همین که لیبرالهای ایرانی بالاخره بعد از ۳۵ سال آمریکا را به عنوان امپریالیسم شناختهاند و قرار است تا حد اندکی (آن هم در محدوده تحریمهای تجاری) از واقع گراییهای معمولشان! (پذیرفتن ساختار ظالمانه نظام جهانی به عنوان یک واقعیت و تسلیم شدن به این واقعیت) فاصله گرفته و مقداری حساب خود و بالتبع لیبرالیسم را از (به زعم ما) استکبار جهانی جدا کنند جای بسی خوشحالی دارد و از این جهت به مهرنامه و اقتصاددانان لیبرال ایرانی باید تبریک گفت.
وقتی تن آدام اسمیت در گور میلرزد
البته وفق رویه منورالفکران لیبرال ایرانی همچون، صدور حکم بر اساس اصول قرن هجدهمی لیبرالیسم کلاسیک و پرش ژورنالیستی از روی تمام انتقادات به اصول و پیش فرضها و تحولات مفهومی و تاریخیای که اصول لیبرالیسم کلاسیک تا کنون در غرب و شرق با آن مواجه بوده است خیلی عجیب نیست. لیبرالیسم کلاسیک قبل از اصولی که جناب قوچانی برشمردهاند اصول مفروضه پنهان و آشکاری دارد که یک دانشجوی تازه وارد علم سیاست یا علوم اجتماعی خیلی با آنها بیگانه نیست. اینکه مهمترین آکزیوم لیبرالیسم کلاسیک مبتنی بر آموزه انسانشناختی «انسان گرگ انسان» هابز، یعنی اصل «رقابت» را لیبرالیسم را زمینه ساز گریز ناپذیر امپریالیسم میکند نادیده بگیریم و حساب لیبرالیسم را از امپریالیسم جدا کنیم جز از «لیبرالهای ایدئولوژی زده» بر نمیآید. از منظر آکزیوم رقابت (در مقابل تعاون و رفاقت) امپریالیسم نه از عرضیات لیبرالیسم که از جواهر آن است. البته در اینجا در توصیف و نقد پیش فرضهای پارادایمیک لیبرالیسم کلاسیک نیستیم که هم در اقتصاد و هم در علوم اجتماعی این اتفاق بسیار افتاده است و پرش نویسنده مزبور جای بسی تامل دارد.
اما آنچه نگارنده را دست به قلم کرد بیان ناقص و غیر تاریخی است که محمد قوچانی از همان اصول قرن هفدهمی لیبرالیسم کلاسیک ارائه میدهد وکل بحث را به انحراف میکشاند. بر اساس روایت قوچانی از لیبرالیسم کلاسیک «تجارت آزاد» مهمترین تاکیدی است که لیبرالیسم کلاسیک دارد در صورتی که اگر به مبانی نظری پدران لیبرالیسم کلاسیک همچون آدام اسمیت نظری بیفکنیم آدام اسمیت قبل از تجارت آزاد، «کار تولیدی» را مهمترین عامل ایجاد ارزش افزوده دانسته است. او در کتاب «ثروت ملل» برای اولین بار با اهمیت دادن به نیروی کار، از انرژی و قدرت انسانی، بهعنوان یکی از منابع ثروت اقتصادی نام میبرد. همین امر باعث شد که دانشمندان بعدی به این مهمّ اهمیت بیشتری دهند و این تاکید را به وضوح میتوان در کتاب «سرمایه» کارل مارکس و دیگران مشاهده کرد. اسمیت میخواست عامل کار را در مقابل قوای طبیعت، بهعنوان مهمترین محرّک تولید بشناساند. درواقع زمین و سرمایه، بدون کمک و همکاری نیروی کار، قادر به تولید کالایی نخواهند بود. از نظر اسمیت این انباشت ارزش افزوده بوسیله «کار و تولید» است که میتواند زمینه ساز «ارزش مبادله» و در نهایت «تجارت آزاد» باشد. از این نظر تا اقتصاد درون زا نباشد وبوسیله «کار و تولید» ارزش افزوده ایجاد نشود امکان ایجاد ارزش مبادله و نیز تجارت آزاد فراهم نخواهد بود. در یک نتیجه گیری منطقی یعنی حتی اگر بخواهیم با یک نگاه تطبیقی از اصول لیبرالیسم کلاسیک پیروی کنیم تجارت آزاد زمانی مفید و موثر خواهد بود و اصلا زمانی معنا دار است که تولیدی صورت گرفته باشد و تجارت آزاد در پله دوم رتبی و زمانی قرار میگیرد.
اقتصاد سیاسی دولت یازدهم
اگر از ارتباط ارگانیک مهرنامه و اقتصاددانان مزبور با تیم اقتصادی و اجرایی دولت یازدهم هم بگذریم، ولی میتوان ارتباط معناداری با این تاکید بر «تجارت آزاد» به جای «تولید کار و ارزش افزوده» با سیاستهای دولت یازدهم برقرار کرد. از تبلیغات انتخاباتی ریاست جمهوری یازدهم تا مذاکرات هستهای تاکید تیم اجرایی و تبلیغاتی دولت یازدهم بر سیاست خارجه به عنوان دروازه گشایش اقتصادی بوده است. از سویی دیگر رییس اتاق بازرگانی به عنوان رییس دفتر رییس جمهور انتخاب میشود. در ادامه وزیر صنعت و معدن و تجارت در اولین اقدام خود به نفع طبقه تجار طرحهای ایران کد و شبنم را حذف میکند. البته تاکید چند باره وزیر نفت بر خام فروشی را نیز میتوان به فهرست بالا اضافه کرد. ارتباط معنادار نخبگان لیبرال متمایل به دولت بر «تجارت آزاد» و «ارزش مبادله» به جای «کار و ارزش تولیدی» و تاکید دولت یازدهم بر «سیاست خارجه» به جای «عمران و صنعت و تولید» را میتوان ایده کلی «اقتصاد سیاسی» دولت یازدهم دانست. شکل سادهتر این ایده ترجیح اقتصاد تجاری بر اقتصاد تولیدی در دولت یازدهم است. اما آیا با توجه به شرایط موجود اقتصاد تجاری و نگاه به خارج از مرزها به جای اقتصاد تولیدی درون زا میتواند منجی ما باشد یا اقتصاد تک محصولی ما را بیشتر وابسته میکند؟
Sorry. No data so far.