تریبون مستضعفین – در دیدار اخیر دانشجویان با مقام معظم رهبری یکی از دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف نقشه جامع علمی کشور را که توسط جمع اندکی از دانشجویان تهیه شده بود به ایشان معرفی کرد.(در این باره بیشتر بخوانید) با توجه به بازگشایی دانشگاهها و اهمیت این موضوع، با یکی از اعضای این تیم دانشجویی تهیه کننده نقشه جامع علمی کشور، «آقای کرامتی» گفتگو کردیم.
فقدان روح واحد، یکسان انگاشتن راهبردها با خواسته و هدف و مشخص نبودن متولی راهبردها مهمترین نقصانهایی است که تیم دانشجویی در پی رفع آن بودهاند.
کرامتی: اجازه بفرماييد قبل از شروع سوالات، مقدمهاي را در مورد سير نقشه جامع علمي که هماكنون در شوراي عالي انقلاب فرهنگي در دست تدوين است و همچنين روند و چگونگي رسيدن گروه ما به نقشه جامع علمي پيشنهادي جديد را عرض کنم. از زماني كه مقام معظم رهبري دستور تدوين نقشه جامع علمي را مطرح نمودند، فعاليتهاي مختلفي انجام شده است. گروه ما تقريباً در تمام اين فرايندها حضور داشته است. فعاليتي را معاونت علمي رياست جمهوري در زمان رياست آقاي دكتر واعظزاده شروع کرد. در آن زمان ۸ کميته آموزش، پژوهش، فناوري، اولويتهاي ملي، علوم پايه، علوم انساني، علوم کاربردي و علوم پزشکي تشکيل دادند.
در آن زمان ما با حضور در کميته اولويتهاي ملي، بسته اولويتهاي ملي نقشه را تدوين نموديم. در كنار آن نيز در شوراهايي که به منظور تلفيق و يكپارچهسازي نقشه بود، شركت كرده و در نتيجه نسبت به عملكرد اين گروهها مطلع بوديم.
از طرف ديگر در آن زمان تقريباً فعاليتي همزمان براي تدوين نقشه علمي كشور در وزارت علوم آغاز شد. اين كار در زير مجموعه شوراي عتف (شوراي علوم، تحقيقات، فناوري) صورت گرفت. در تدوين آن نقشه نيز چند نفر از مرتبطين ما از جمله اساتيد دانشگاهي همفکرمان که در بحث مرتبط با سياستگذاري علم و تکنولوژي و مديريت تکنولوژي کارشناس بودند و از قبل با آنها ارتباط داشتيم، در جريان تدوين نقشه بودند. بر اين اساس تمام پيش نويسهاي نقشه مرتب به دست ما رسيده و در نتيجه ما آنها را بررسي كارشناسي ميکرديم. علاوه بر اين، آن گروه هر چند بار يكبار ماحصل کارشان را در جلسات شوراي عتف ارائه ميدادند و ما نيز از طريق حضوردر جلسات اين شورا از نتايج کار آنها مطلع ميشديم. چند بار اين نقشه نويسي توسط اين دو نهاد تكرار شد. بعد اين دو نقشه را در شوراي عالي انقلاب فرهنگي تلفيق كردند. چند بار تلفيق کردند، چند نسخه بيرون دادند. مرتب اين نسخهها به دست ما ميرسيد ما آنها را نقد و بررسي ميکرديم و همزمان خودمان مشغول بوديم که ببينيم با توجه به ايراداتي که به اينها ميگيريم آيا خود ميتوانيم نسخه مطلوب جايگزيني را ارائه دهيم که آن ايرادات را نداشته باشد؟
انتقاد به نقشه علمی کشور که توسط شورای عالی انقلاب تهیه شده
نقشه تهيه شده توسط شورا چند ايراد اساسي دارد که اگر برطرف نشود عملياتي نيست. اينها را اگر عکس کنيد مشخصات نقشه ما بدست ميآيد. هر چند هنوز هم نقشهي خودمان نيز با توجه به مطالبي که الان ميخواهم عرض کنم قابل نقد است.
فقدان روح واحد
ما در نقشه شورا روح واحدي را مشاهده نميکنيم. منظورم اين است که اگر شما نقشه شوراي عالي انقلاب فرهنگي را مشاهده کنيد. مثلاً اگر 6 قسمت دارد قسمت اول مبناي نظري و ارزشي است؛ پس شما انتظار داريد اين مبناي توجيهي باشد براي راهبردها و اقدامات ملي که در نقشه آمده است؛ اما اين ارتباط اصلاً مشاهده نميشود. يعني مباني نظري و ارزشي با راهبردها مطابقت نداشته و قابل تفکيک است. يعني ميتوان اين راهبردها را براي جامعه ديگري هم بکار برد. همچنين شما انتظار داريد که رد پاي قسمت اولويتهاي ملي را در راهبردها و نگاشت نهادي ببينيد. يعني اگر چيزي براي ما اولويت باشد بايد يا راهبردهاي به خود اختصاص يافته شده داشته باشد و يا نقش آن در ديگر راهبرها بُلد شده باشد. يا اينكه در بخش نگاشت نهادي انتظار داريد نهادهاي خاصي رسيدن به اولويتها را عهدهدار شده باشند. مثلاً وقتي شما ميگوييد که پزشکي مولکولي اولويت ماست، اولويت بايد مسئول داشته باشد در نگاشت نهادي همچنين چيزي را نميبينيد. قسمت راهبردها و اقدامات ملي انتظار داريد با نگاشت نهادي ارتباط داشته باشد يعني هر راهبرد انتظار داريد مسئولي داشته باشد يا هر مسئول متناسب باشد با اين که چه راهبردهايي را بايد بکار گيرد. اينها مثالهايي از فقدان روح واحد در نقشه مزبور است.
ما در نقشه خود سعي کرديم اين روح واحد را ببينيم از همان اول تقسيم بنديهايي کرديم، درختوار خواستههايي که از نقشه داشتيم را بيان کرديم، تا رسيديم به راهبردها مثلاً فرض کنيد که ابتدا گفتيم منظور از نقشه چيست؟ الزامات رسيدن به آن چه چيز است؟ دو تا شاخه شد. آمديم پاين تا رسيديم به فرض کنيد راهبردها؛ اينها را بيان کرديم. اين سير طبيعي و روح واحد را ميتوانيد در نقشه ما ملاحظه بفرماييد.
راهبرد ها را با هدف یکسان در نظر گرفتند!
مشکل دوم که در نقشه شوراي عالي انقلاب ميديديم، مخصوصا قسمت راهبردها و اقدامات ملي چون بقيه قسمتها را جدا ميشود راجع به آن بحث کرد، اين قسمت چند مشکل اساسي دارد، اين مشکلات هم اينطور نيست که بگوييم فقط در نقشه است و در هيچ کجاي ديگر نيست، نه، برنامههاي توسعه مان هم اين اشکالات را دارد، همه جا اين اشکالات هست. حالا نقشه چون خيلي در معرض نقد قرار دارد وگرنه شما همه جا ميتوانيد اين ايرادات را ببينيد.
يکي اين است که بعضي از راهبردها، راهبرد نيستند،عين خواسته و هدف هستند. اگر کسي عين خواسته به جاي راهبرد بيان کند، اشتباهي که مرتکب شده اين است که مسئله را برايش راه حل پيدا نکردي، خود مسئله را بيان کرديد. مثلاً يکي از راهبردهاي نقشه افزايش مسئوليت پذيري نهادهاي درگير در نظام علمي و فناوري کشور؛ افزايش مسئوليت پذيري اين نهادها يک خواسته شماست، اين خواسته را بايد بگوييد که چگونه بايد محقق کرد، راهبرد شما روش محقق کردن اين خواسته است. اگرشما دقيقا اين را بيان کنيد اين که راهبرد نميشود اين هم يک مسئلهاي نيست که با يک فرمايش بر طرف شود مثلاً جاي ديگر نقشه نوشته است که بوجود آوردن ۵ صندوق سرمايه گذار ريسک پذير ( وي سي) در کشور. براي بوجود آوردن وي سي شما نميتوانيد با يک دستور محقق کنيد. وي سي داشتن شرايط و مقدماتي را ميطلبد که اگر آنها فراهم بشود ميتوانيم انتظار داشته باشيم که ما صندوق سرمايه گذار خطر پذير داشته باشيم. اين يک ايراد بزرگ هستا که ما گاهي خواسته را به جاي راهبردها بيان ميکنيم.
اجرای راهبردها در ابهام
ايراد سوم اين است که راهبردها اکثرا متولي مشخصي ندارد يعني اين که راهبردي بيان ميشود و اين طور نيست که مسئول انجام اين راهبرد مشخص باشد. تقريباً تمام راهبردهايي که در نقشه ميبينيد هيچ کدام مشخص نيست که چه کسي بايسد اين کارها را انجام دهد. سوال اول اين است که وقتي راهبرد را ترسيم کرديم چه کسي انجامش دهد.
مثلاً فرض کنيد در نقشه نوشته افزايش تعداد وي سي در کشور همين الان که من و شما اينجا نشستيم ممکن است مسئولين متعددي براي اين مد نظرمان باشد. از وزارات صنايع، معاونت علمي، وزارت علوم گرفته تا دفترهمکاري فناوري، شوراي عتف، شوراي انقلاب فرهنگي… چه کسي بايد ين کار را انجام دهد، اين مشخص نيست.
گاهي اوقات راهبردهايي آورده شده، که اين راهبردها مسئوليتش بايد خود رياست جمهوري باشد مثلاً گفته شده ايجاد يک برنامه مشارکتي بين نهادهاي تربيتي کشور مثل صدا و سيما وآموزش و پرورش و خانواده گفته ميشود اين سه نهاد بعنوان نهادهايي که درگير بحث آموزشو تربيت هستند بايد يک الگوي مشارکتي مشخص وجود داشته باشد. اولين سوالي که پيش ميآيد اين است که اين الگو چه کسي بايد تدوين کند؟ – از طرفي صدا و سيما تحت نظر رياست جمهوري هم نيست ـ اين مشکل مبرهني است که اگر ما متولي کارها را مشخص نکنيم بعدا نه نميتوانيم انتظار پيشرفت داشته باشيم نه انتظار ارزيابي.
خيلي از راهبردها مبهم، پيچيده و غير شفاف هست، تفسيرهاي مختلفي از آنها ميشود کرد. براي اين هم ميشود مثالهاي زيادي زد.
ما تلاش کرديم در نقشهاي که مينويسيم اين مشکلات را برطرف کنيم، يعني راهبردها را به گونهاي بيان کنيم که متولي مشخص داشته باشد، شفاف باشد، عين خواسته نباشد بلکه راهبرد باشد.
اشکال ديگر اين که ما راهبردها را طوري مينويسيم که به کسي بر نخورد! کسي متضرر نشود. شايد علتش ملاحظات سياسي است يا علت ديگري دارد. بعضي از مسائل هست که ما بايد تکليفمان را با آن يکسره کنيم شايد بايد بعضي از اينها برچيده شوند مثلاً در دانشگاههاي کشور مشکلي هست در مورد تامين مالي پژوهش. اين که تامين مالي پٰژوهش چطور باشد، جهت پژوهش را مشخص ميکند. از يک طرف دانشگاه، خود، تامين کننده مالي پژوهش است. در مقياس وسيع اين خوب نيست. حال شايد اندکي براي راه اندازي مفيد باشد.
دانشگاه باید واسط میان حوزه علوم کاربردی و اساتید و دانشجویان باشد
از يک طرف اگر يک استاد دانشگاه با نهادي قرارداد ببندد دانشگاه تقاضاي هزينه(به عنوان حق بالا سري) ميکند. دانشگاه ميآيد حقي بنام حق بالا سري از استاد ميگيرد بعد هم ماليات و بيمه و .. کم ميکند اين در حالي است که ما دنبال اين هستيم که پژوهش بايد تقاضا محور باشد اين هم الزماتي دارد اولا خود معاونت پژوهشي بايد نهاد مديريت کننده پژوهش باشد يعني معاونت پژوهشي بايد از ارگانهاي مختلف پروژه بگيرد و اين پروژهها را بين اساتيد پخش کند و بعد بيايد پرژه را به نهد متقاضي تحويل دهد از اين مديريت کردن ممکن است يک پولي هم بدست بياورد اما معمولا معاونت پژوهشي اين گونه عمل ميکنند؛ که نه تنها اين واسطه گري را نميکنند بلکه اگر کسي بخواهد با يک متقاضي پروژهاي هم تعريف کند، اين وسط سنگ اندازي ميکنند يعني درخواست وجه ميکنند بخاطر اين که داريد از تجهيزات و آزمايشگاههاي دانشگاه استفاده ميکنيد. و اين حق بالاي سري را بايد به دانشگاه بدهي که کم هم نيست. ما با درآمد زايي معانت پژوهشي موافقيم اما اينکه از يک مجرايي باشد که کاري نکرده مخالفيم. مجراي درست آن است که واسط بين اساتيد و دانشجويان دانشگاه و نهادهاي پژوهش دهنده باشد.
اشکال دولت هم همين است پول بي حساب را به معاونت پژوهشي دانشگاه ميدهند و ميگويند شما اين را پخش کنيد و پروژه تعريف کنيد. اين بحث حق بالاسري از مسائلي است که ما بايد تکليفش را مشخص کنيم. ميبينيم که اين مسئله روکي است، اين را هيچ کسي نميآيد در نقشه بگويد بخاطر همان روي دربايستي ها. يا مثلاً در بحث نخبگان بايد روشن شود که ما چه نوع حمايتي را ميخواهيم از نخبگان انجام بدهيم آيا حمايتهاي ما در حد پول تو جيبي هست؟ کاري که الان بنياد نخبگان انجام ميدهد. اينها را در نقشه تکليفش را مشخص نکرده ايم.
در نقشه علمي شوراي عالي انقلاب معيارهاي کيفي و کمي مثل ميزان پايبندي به قانون، ميزان معيني از انتشار کتاب و مقالات را لحاظ کرده اند. در دانشگاهها هم اکنون معيارهايي نظيرهاي مقاله ISI را مد نظر ميگيرند. شما چه معيارهايي را براي رشد علوم مد نظر گرفتهايد؟
پایان بخش اول
Sorry. No data so far.