پنج‌شنبه 26 دسامبر 13 | 08:43
واژگان انحرافي براي توجيه تناقض‌ها

افراط‌گرايی، مفهوم سازی جدید غرب

هر چند ادعا مي‌شود که القاعده و گروه‌هاي تروريستي، محور افراط‌گرايي هستند، اما در نهايت، غرب دامنه اين واژه‌سازي را چنان گسترش داده که جبهه مقاومت را برابر با افراط‌گرايي معرفي کرده و چنان عنوان مي‌دارد که هر جريان و گروه و کشوري که به مقابله با خواسته‌هاي غرب بپردازد، افراطي است و جهانيان بايد به مبارزه با آن بپردازند!


واژه‌سازي و ايجاد مفاهيم ساختگي از جمله کارکردهاي نظام سلطه براي توجيه رفتارهاي جنگ‌طلبانه و سلطه‌جويانه است. نمود عيني اين رفتار را در يک دهه اخير مي‌توان مشاهده کرد، به‌گونه‌اي که غرب با واژگاني نظير مبارزه با تروريسم، امنيت جهاني، حقوق بشر، رسالت جهاني غرب براي نجات بشريت از جنگ، کشتار و حتي بازسازي کشورها و زدودن فقر و ويراني از چهره جهان و… به توجيه جنگ‌افروزي‌هاي خود پرداخته است. جالب توجه آنکه آنها در اين عرصه، کشتار چند ميليون نفر انسان را امري مجاز دانسته و به نوعي، آن را هزينه ساخت جهاني نوين عنوان مي‌کنند. اکنون در آستانه سال ۲۰۱۴، غرب همچنان با ناديده گرفتن جنايات و فجايعي که واژه‌سازي‌هايش به همراه داشته، به دنبال اين مفاهيم جديد است تا سال ۲۰۱۴ را با ابعاد جديدي آغاز کند. از هم‌اکنون مي‌توان گفت که سال ۲۰۱۴ سال جنگ‌هاي جديد خواهد بود که محور آن را نيز آفريقا و در مواردي غرب آسيا (خاورميانه) تشکيل مي‌دهد.

غرب درکنار مفاهيم قديمي و جديد متعددي که به‌کار مي‌گيرد اکنون به‌دنبال گسترش و نشر واژه‌اي به نام افراط‌گرايي است. هر چند که در ظاهر، افراط‌گرايي مطرح شده ادامه سناريوي طرح مبارزه با تروريسم و القاعده است، اما در ساختار ديدگاه غرب، اين واژه تعابير جديدي به خود گرفته که در وراي آن اهداف فراتر از توجيه جنگ‌طلبي غرب نهفته است. افراط‌گرايي در ادبيات گفتار و سياسي جهان، واژه‌اي جديد نيست و از گذشته تاکنون مطرح بوده، اما آنچه غرب به دنبال آن است، مفهوم‌سازي جديد از اين واژه است.

در‌انديشه‌هاي اسلامي، افراط‌گرايي برابر با تحجر و رفتارهاي برگرفته از جهل و جمود است که نمود عيني آن را در خوارج مي‌توان مشاهده کرد. براساس انديشه‌هاي اسلامي، در عصر حاضر، وهابيت، تکفيري‌ها، سلفي‌هاي جهادي، بهائيت و در مجموع، فرقه‌هاي ساخته شده از سوي غرب که ادعاي اسلام و دين را يدک کشيده و به اين نام به کشتار و جنايت و تحقق خواسته‌هاي غرب مي‌پردازند، افراط‌گرايي اطلاق مي‌شود. مسئله افراط‌گرايي صرفاً شامل فرق و يا مسائل مطرح در جهان اسلام نيست، بلکه هر نگرش غير ديني که قدرت و جاه‌طلبي را سرلوحه کار خويش داشته باشد در جمع افراط‌گرايي است؛ اصلي که در تمام اديان الهي به آن تأکيد شده و آن را آفت جهاني دانسته‌اند. براساس اين تعريف جامع و جهاني، رژيم صهيونيستي و نظام سلطه و امپرياليسم، شالوده و اساس افراط‌گرايي هستند.

نکته قابل توجه در باب افراط‌گرايي، تعريف جديد و انحصاري غرب از آن است. برآيند تبليغاتي غرب نشان مي‌دهد که يک مفهوم در ويژه‌سازي افراط‌گرايي تعريف شده است و آن اينکه هر حرکتي که مغاير با خواست و ديدگاه غرب باشد، افراط‌گرايي بوده و بايد به مقابله با آن پرداخت. در اين تعريف، هر چند ادعا مي‌شود که القاعده و گروه‌هاي تروريستي، محور افراط‌گرايي هستند، اما در نهايت، غرب دامنه اين واژه‌سازي را چنان گسترش داده که جبهه مقاومت را برابر با افراط‌گرايي معرفي کرده و چنان عنوان مي‌دارد که هر جريان و گروه و کشوري که به مقابله با خواسته‌هاي غرب بپردازد، افراطي است و جهانيان بايد به مبارزه با آن بپردازند!

غرب با اين رويکرد تلاش دارد تا در کنار توجيه جنگ‌افروزي و حضور نظامي در جهان چند اصل را اجرايي سازد. نخست آنکه غرب بيداري اسلامي در کشورهاي عربي و آفريقايي را مغاير با منافع خود دانسته و به‌دنبال مصادره و تبديل حرف‌هاي مردمي به فرصتي براي رسيدن به منافع خويش است. آمريکا اکنون در کنار جريان‌سازي سياسي چنان تبليغ مي‌کند که حرکت‌هاي مردمي برگرفته از افراط‌گرايي است که کشورها را به سمت نابودي مي‌برد. غرب با فضاسازي‌ها و ايجاد هراس در صحنه جهاني سعي دارد تا از يک‌سو مردم را از حضور در ميدان قيام دلسرد و خانه‌نشين سازد و از سوي ديگر ايجاد نظام‌هاي برآمده از ديدگاه غرب در کشورهاي هدف براي به اصطلاح جلوگيري از افراط‌گرايي را توجيه کند. نمود عيني اين امر را در مصر، تونس، ليبي و حتي در کشورهاي آفريقايي مالي، نيجر، نيجريه، آفريقاي مرکزي مي‌توان مشاهده کرد که غرب با ادعاي مقابله با افراط‌گرايي دخالت سياسي و نظامي گسترده‌اي داشته و به دنبال تشکيل دولت به اصطلاح ضد افراط‌گرايي و در اصل دولتي دست‌نشانده و مطيع اهداف خويش است.

دوم آنکه غرب به‌دنبال تغييراتي در ساختار غرب آسيا (خاورميانه) و جهان اسلام است و آن ساختن دشمنان حاشيه‌اي براي فراموش کردن دشمن اصلي و حتي استفاده از اين مسئله براي اجراي روند سازش است. جهان اسلام همواره تأکيد دارد که رژيم صهيونيستي و آمريکا دشمن اصلي منطقه و جهان اسلام هستند که براي رسيدن به منافع خود از هيچ جنايتي فروگذار نيستند، چنانکه ميليون‌ها مسلمان و غيرمسلمان را به خاک و خون کشيده‌اند. غرب با واژه افراط‌گرايي به‌دنبال پنهان‌سازي نقش خود و صهيونيست‌ها در بحران‌هاي منطقه است و همزمان تلاش دارد تا سازش با غرب و صهيونيست‌ها را راهکار مقابله با افراط‌گرايي معرفي کند. آمريکا اکنون به دنبال اجراي روند سازش در منطقه است که براساس آن کشورهاي عربي و اسلامي با غرب و صهيونيست‌ها در کنار يکديگر قرار مي‌گيرند تا به‌اصطلاح با افراط‌گرايي مبارزه کنند. نمود عيني اين امر را در رويکرد برخي کشورهاي عربي از جمله عربستان با رژيم صهيونيستي براي مقابله با جبهه مقاومت مي‌توان مشاهده کرد که با ادعاي مبارزه با افراط‌گرايي صورت مي‌گيرد. جالب توجه آنکه غرب سعي دارد تا واژه افراط‌گرايي به عنوان تهديد اول منطقه را در ادبيات گفتاري سران و مقامات کشورهاي منطقه نهادينه سازد، به‌گونه‌اي که آنها در مواضع و سخنان خود به جاي آنکه آمريکا و رژيم صهيونيستي را محور بحران‌هاي منطقه معرفي کنند و خواستار وحدت براي مقابله با آنها شوند، افراط‌گرايي را دشمن معرفي مي‌کنند. سناريوي غرب چنان طراحي شده که جهان اسلام را درگير چالش‌هاي داخلي کنند و از رويکرد به ديگر معادلات از جمله سلطه‌گري صهيونيست‌ها و آمريکا دور سازند. مسئله‌اي که زماني با نام مبارزه با تروريسم و القاعده صورت مي‌گرفت اکنون با سناريوي افراط‌گرايي به دنبال تحميل نظرات و خواسته‌هاي خود به کشورهاي اسلامي است که مهم‌ترين خطر آن نيز تبديل شدن صهيونيست‌ها و آمريکا به دشمن فرضي است که عملاً ريشه تمام بحران‌هاي منطقه است.

تهديد بزرگ آنجاست که صهيونيست‌ها و آمريکا خود ريشه و محور افراط‌گرايي هستند، چراکه از يک‌سو خود مجري سياست‌هاي افراطي و نژادپرستانه هستند و از سوي ديگر براي رسيدن به منافع خود به ترويج گروه‌هاي افراطي نظير تکفيري‌ها و وهابيون مي‌پردازند. رفتارهايي که در نهايت به تشديد بحران و ناامني در منطقه منجر شده است. با توجه به اين شرايط مي‌توان گفت که دشمن اصلي منطقه، همچنان صهيونيست‌ها و آمريکايي‌ها هستند و افراط‌گرايي در مرحله بعدي قرار دارد و نبايد گرفتار فريبکاري غرب مبني بر معرفي افراط‌گرايي به عنوان دشمن اول منطقه بود، بلکه بايد در چارچوب مقاومت به مبارزه با صهيونيسم و آمريکا ادامه داد؛ چراکه نتيجه نهايي اين مبارزه نيز به نابودي افراط‌گرايي به عنوان زاده سياست‌هاي غربي‌ها و صهيونيست‌ها منجر خواهد شد.

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.