۱-وقتی قرار است جهت گیری سبک زندگی جدید به سوی دین باشد و در رقابت سخت خود با تمدن غربی که امروزه دارد سبک زندگی جهانیان را تغییر میدهد، سبک جدیدی از زندگی را مبتنی بر دین و نگرش انقلابیمان بنا کند طبعا نقش کسانی که بنحوی مفاهیمی چون انقلاب و دین را نمایندگی میکنند خیلی سنگینتر از سایرین است.
۲-از همین روست که شاید بتوان ادعا کرد تا دین داران و انقلابیون در سبک زندگیشان تغییراتی قابل توجه ایجاد نکنند سبک زندگی جامعه نیز بعید است به همین راحتی به سویی دیگر تغییر جهت دهد. با این مبناست که آسیبشناسی سبک زندگی دینداران و حزب اللهیها اهمیت دوچندان مییابد.
۳- «دین دانی» تفاوت بسیاری با «دین داری» دارد و اگر در رفتارهای دین داران، اشکالاتی میبینیم نباید همگی را فرافکنی کنیم و نباید هاله تقدسی در میانه خود بکشیم که «مراقبه فردی یا جمعی» را از ما دور سازد.
۴-با توجه به نقش مهم این بدنه پیشتاز در تحقق «سبک زندگی اسلامی»، پوییدن «خودانتقادی دائمی» باعث میشود که با نظارت دائمی و بهبود نقایص موجود، رشد و تعالی رفتارهای این بخش مهم جامعه میسور گردد. در این باب باید تامل بیشتر نمود و تمهیداتی را اندیشید.
۵-از طرفی میدانیم که آموزههای دینی بیشترین تطابق را با عقل و فطرت و واقعیت زندگی انسان دارند و همگی تابع مصالح و مفاسد واقعی هستند لذا اگر خللی در تحقق این آموزهها در واقعیت زندگی خود دیدیم مشکل را باید ناشی از ضعف خودمان ببینیم. واضح است که وقتی دشمن نیز بر ما غلبه میکند بخاطر کاستیهای ماست.
۶-این «ضعف درونی» ناشی از دو جهت است. یکی تبیینی و نظری و دیگری عملی. کسی نمیتواند نافی بخش تبیینی بشود و طبعا نیازمند تلاش برای تبیین بهتر نظر دین در عرصههای مختلف فردی و اجتماعی هستیم اما مساله اینجاست که آن بخش از نظرات دین که واضح گشته و درباره آنها شک و تردیدی وجود ندارد تا چه حد مورد مراعات و توجه عملی دین داران قرار دارند؟
۷-از جمله مسائلی که شاید بخاطر رویکرد حوزهها در بدنه مذهبی و حزب اللهی جامعه نیز بروز یافته است کم توجهی به آموزههای اخلاقی و سیره اخلاقی بزرگان دین است. گرچه توجه به اعتقادات و احکام نیز در خور شایستگی آن انجام نشده لکن بنظر میرسد که کم توجهی در این حوزه بیش از سایر حوزه هاست.
۸- «اخلاق» از شئون «عقل عملی» است و در حیطه رفتارهای اجتماعی ما نقشی اساسی بازی میکند و از همین روست که سهم مهمی را نیز در سبک زندگی اسلامی بعهده خواهد داشت. اتفاقا میبینیم که اخلاق نقش موثرتری در ایجاد حب و نفرت عامه نسبت به دین و دین داران بازی میکند و از همین رو سیره بزرگان دین نیز برخورد اخلاقی با جامعه بوده است. از همین روست که گذشتگان در گوشمان زمزمه میکردند که: «مداراۀ الناس نصف الدین»
۹-می دانیم که تا یک مساله به «گفتمان غالب جامعه» بدل نشود قابلیت گسترش نخواهد داشت و برای تبدیل شدن یک موضوع به گفتمان غالب باید بتوان اکثریت جامعه را نسبت به آن متمایل و قانع نمود و چیزی که عموماً جامعه را اقناع مینماید، فعل است نه قول! نوع انسانها انچه را حس میکنند و میبینند بر آنچه میشنوند ترجیح میدهند. حتی در شرایطی که بوقهای تبلیغی غلبه دارند نیز نهایتا رفتارهای فردی دینداران طعم و اثری عمیقتر از آن هجمهها داشته و در بزنگاه، موثرتر عمل میکنند.
۱۰. برای ترمیم این نقیصه باید توجه به این حوزه را هم در ساحت نظری و هم عملی بیشتر نمود تا در نتیجه آن رویکرد اخلاقی در جامعه دین داران تقویت گردد. حضرت امام رحمه الله علیه با تدوین چند جلد کتاب در حوزه اخلاق عملی در این صدد بودند که بخشی از کاستیهای این حوزه را پر کنند. شایسته است که آن رویکرد در حوزههای دینی ما تداوم و رواج یابد. در آن صورت است که بتدریج این تلاشها به رفتارهای ما سرریز خواهد نمود و ملاک ما برای توزین دینداری نیز میزان تطابق رفتارهای ما با آموزههای دینی خواهد شد.
۱۱. از آنجا که عمده موضوع «سبک زندگی» مساله «رفتار» است و بخش مهمی از این موضوع در نگرش اسلامی را «اخلاق» به دوش میکشد، تلاش برای رشد اخلاقی جامعه و گفت و شنود بیشتر از این موضوعات در جامعه مذهبی که پیشتاز اجرای سبک زندگی اسلامی در زندگی خویش است خواهد توانست زمینه تحقق نهایی و کامل سبک زندگی اسلامی را به خوبی مهیا نماید. ان شاء الله.
Sorry. No data so far.