شنبه 11 ژانویه 14 | 14:34
دانشجوی انقلابی باید چگونه زندگی کند؟

راهی روشن، از مصطفی تا مصطفی

پرستو آدینه

شب‌ها ساعت ده توی اتاق بسیج خوابگاه سوره واقعه می خواندیم. یک شب من و مصطفی زودتر رفتیم. مسئول اتاق آمده بود، برق روشن کرده بود و نوار مداحی گوش می داد. مصطفی بهش گفت «این اتاق بسیجه، ساعت ده هم باید برای سوره واقعه باز بشه. تو الان نشسته‌ای برق و چراغ و ضبط رو روشن کرده ای. درست نیست، اینا بیت الماله»


پرستو آدینه-سبک زندگی تعیین کننده در رفتار اجتماعی است و دانشجو به قول شهید بهشتی موذن جامعه است. اگر به این جمله دقیق و عمیق بنگریم خواهیم دید که این دانشجو است که به جامعه خود جهت و مسیر می دهد. ما در ادبیات دینی خود معتقدیم هر انسانی آنگونه می میرد که زیسته است. پس شایسته ترین الگوی چگونه زیستن را می توانیم از کسانی بگیریم که زیباترین مرگ ها را داشته اند و مگر از شهادت مرگی زیباتر وجود دارد؟ از همین رو است که توجه به سیره شهدای دانشجو برای نسل های بعدی که در پی رسیدن به الگوی درستی از زندگی هستند اهمیت می یابد.

قبل از هر چیر باید تاکید کرد، آنچه سبک زندگی یک دانشجوی انقلابی را شکل می دهد نظام تکالیف است. مفهوم تکلیف و عمل به وظیفه بر اساس اقتضائات زمانی و مکانی از اصلی ترین و کلیدی ترین شاخصه های سبک زندگی دانشجویان انقلابی در ادوار مختلف تاریخ انقلاب بوده است. دانشجوی انقلابی باید در همه ابعاد رشد پیدا کند. در عین توجه به فرد و احوالات معنوی خودش از جمع و محیط پیرامونش غفلت نکند. همواره خود را در مسیر هدف و آرمانش تصویر کند و به هیچ کس جز خداوند باری تعالی دل نبندد. در احوالات شهید بزرگوار مصطفی چمران و مصطفی احمدی روشن به عنوان دانشجویانی که ثابت کردند، هنوز هم می توان مانند مصطفی چمران زیست و شهید شد،- نکات ارزنده ای یافت می شود که خود نشان دهنده ی منطق استواری است که از آنها دانشجویی نمونه – مبارزی خستگی ناپذیر و شهیدی جاودانه ساخته است.چمران

برشی از زندگی مصطفی چمران

مدیر دبستان مصطفی چمران با خودش فکر کرده و به این نتیجه رسیده بود که حیف است مصطفی در آن جا بماند. او را خواست و به او گفت برود البرز و با دکتر مجتهدی نامی که مدیر آن جاست صحبت کند. البرز دبیرستان خوبی بود، ولی شهریه می گرفت. دکتر چند سؤال ازش پرسید. بعد یک ورقه داد که مسئله حل کند. هنوز مصطفی جواب ها را کامل ننوشته بود که دکتر گفت « پسر جان تو قبولی. شهریه هم لازم نیست بدهی.. و اینگونه مصطفی در یکی از مدارس خوب تهران مشغول به تحصیل شد. از همان آغاز تحصیل در مدرسه ارزش های او خط قرمز هایی بودند که زندگی مصطفی را شکل می دهند. مدرسه شان نمازخانه نداشت، با اصرار مصطفی یک اتاق را موکت کردند که اسمش شد نمازخانه. ماه اول فقط خود مصطفی جرأت داشت آنجا نماز بخواند و همه از کمونیست ها می ترسیدند. رفته رفته همه بچه ها از حضور مداوم مصطفی جرات پیدا کرده بودند و دیگر کمتر کسی برای ادای نماز به دلش ترس راه می داد. رفتارهایی از این قبیل از همان آغاز کودکی در زندگی او به چشم می خورد و بشارت از یک زندگی الهی می دهد برای جوانی که هنوز سن و سالی ندارد.

در نهایت با رتبه ۱۵ کنکور کارشناسی، در رشته الکترومکانیک وارد دانشکده فنی دانشگاه تهران می شود و سپس با بورسیه دانشگاه تهران برای کارشناسی ارشد الکترونیک راهی دانشگاه تگزاس و از آنجا برای دکتری فیزیک پلاسما به دانشگاه برکلی می رود.

از 15سالگي در درس تفسير قرآن مرحوم آيت‏الله طالقاني، در مسجد هدايت و درس فلسفه و منطق استاد شهيد مرتضي مطهري و بعضي از اساتيد ديگر شركت مي‏كرد و از اولين اعضاء انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه تهران بود. در مبارزات سياسي دوران دكتر مصدق از مجلس چهاردهم تا ملي شدن صنعت‏نفت شركت داشت و از عناصر پرتلاش در پاسداري از نهضت‏ملي ايران در كشمكش‏هاي مرگ و حيات اين دوره بود. بعد از كودتاي ننگين 28 مرداد و سقوط حكومت دكتر مصدق،‌ به نهضت مقاومت ملي ايران پيوست و سخت‏ترين مبارزه‏ها و مسئوليت‏هاي او عليه استبداد و استعمار شروع شد و تا زمان مهاجرت از ايران، بدون خستگي و با همه قدرت خود، عليه نظام طاغوتي شاه جنگيد و خطرناك‏ترين مأموريت‏ها را در سخت‏‏ترين شرايط با پيروزي به انجام رسانيد.

داوود بختیار همکلاسی مصطفی در دوران تحصیل او در آمریکا تعریف می کند:

دانشجویان را در شهر بالتیمور یکجا جمع کرده بود. دو شب قبلش که مصطفی خبر راهپیمایی را به من داد از تعجب شاخ درآوردم. تازه اگر نیروهای امنیتی و پلیس آمریکا که حافظ منافع شاه در آن جا بودند اجازه می دادند از شهر بالتیمور تا واشنگتن 90کیلومتر راه بود. مصطفی بین دانشجویان این طرف و آن طرف می رفت و پلاکارد ها را بین آنها تقسیم میکرد. صدای مصطفی چنان از پشت بلندگو کلفت شده بود که مرا به خنده انداخت. هنوز از شهر خارج نشده بودیم که پلیس دوره مان کردند و دستور دادند زود پراکنده شویم. دانشجویان با فریاد مصطفی سرجایشان نشستند و پلاکاردهایی را که نوشته هایی علیه دولت شاه بود به نشانه اعتراض بالای سرشان گرفتند. خشم و کینه تو صورت سرخ شده مصطفی موج می زد. بیشتر از 3 ساعت طول کشید تا پلیس ها توانستند مارا پراکنده کنند.

دانشجوی انقلابی، جهادی عمل می کند، منشا اثر است و خستگی ناپذیر. در راه رسیدن به اهدافش که چیزی به جز اعتلای نام اسلام نیست، از هیچ تلاشی دریغ نمی کند. زمان شناس است و بی تکبر. کاری را انتخاب می کند که بیشترین حاصل را برای جبهه اسلام داشته باشد. گاهی سلاح به دست می گیرد برای مبارزه های فیزیکی و گاهی قلم به دست د ر جبهه های علمی مجاهدانه تلاش می کند.  این مشی همه آنهایی بود که تاریخ نامشان را به عنوان جهادگران راه پیامبر اسلام ثبت کرد. در خاطرات مصطفی چمران آمده است که: بعد از کشتار پانزده خرداد نشست و حسابی فکر کرد. در نهایت به این نتیجه رسید که مبارزه ی پارلمانی به نتیجه نمی رسد و باید برود سلاح دست بگیرد و بجنگد. بعد از جنگ ایران و عراق حدود یک ماه برنامه اش این بود؛ صبح تا شب سپاه و برنامه ریزی، شب ها شکار تانک. بعد از ظهرها، اگر کاری پیش نمی آمد، یک ساعتی می خوابید. …

 در لبنان که بود بعضی شب ها که کارش کمتر بود، می رفت به بچه های یتیم جنوب لبنان سر بزند. معمولا چند دقیقه می نشست از درس ها می پرسید و بعضی وقت ها با هم چیزی می خوردند. همه شان فکر می کردند بچه ی دکترند. هر چهارصد و پنجاه تایشان… یکی از ویژگی های بارزی که باید در زندگی شهدا به چشم می خورد، توجه به لطافت های دنیایی است. چیزی که در ذهن اکثر مردم با روحیه مبارزاتی قابل جمع نیست. انسان انقلابی کسی است که از حلال خدا بیشترین بهره ها را می برد و از حرام او بیشترین پرهیز را دارد. به زیبایی های دنیا همچون نشانه هایی از وجود خدا می نگرد و نسبت به خلق متواضع است. و اما تواضع …

تواضع از خصلتهایی است که دانشجوی انقلابی بیشتر از همه باید از آن مراقبت کند. دانشجویی که درس می خواند و آگاهی هایش از عموم جامعه بیشتر می شود بیشتر از هر کس دیگری در معرض رذیله اخلاقی تکبر قرارگرفته است. بارزترین ویژگی که در مصطفی چمران به عنوان الگوی دانشجوی نخبه ی انقلابی و مسلمان دیده می شود، تواضع او نسبت به یتیمان و فقرا و محرومین و اسیب دیدگان است. این را از مراودات چمران با یتیمان جنوب لبنان به راحتی می توان دریافت و حتی از نوع برخورد او با خانواده اش.

یکی از دوستانش نقل می کند: آن وقت ها که دفتر نخست وزیری بود، من تازه شناخته بودمش. ازش حساب می بردم. یک روز رفتم خانه شان ؛ دیدم پیش بند بسته ، دارد ظرف می شوید. با دخترم رفته بودم. بعد از این که ظرف هارا شست. آمد و با دخترم بازی کرد. با همان پیش بند. این مرد که اینگونه در مقابل خانواده متواضع و فروتن است، همان مردی است که دانشجوی تراز اول دانشگاهها برتر امریکا بوده است. همان مردی که ناسا و مراکز پژوهشی فیزیک در امریکا حسرت لحظه ای همکاری با او را دارند…. دانشجویی که باید الگو باشد برای همه دانشجویانی که علم در دستانشان ابزاری است برای خدمت به اسلام و رسول الله.  در آخر خواندنی است فرازی از وصیت نامه ی بزرگ مرد مبارز، که می گوید:

 «من از این دنیای دون می‌گریزم، از اختلافات، از تظاهرات، از خودنماییها، غرورها، خودخواهی‌ها، سفسطه‌ها، مغلطه‌ها، دروغ‌ها و تهمت‌ها، خسته شده‌ام.احساس می‌كنم كه این جهان جای من نیست. آنچه دیگران را خوشحال می‌كند، مرا سودی نمی‌رساند.»

شهید مصطفی احمدی روشن

برشی از زندگی مصطفی احمدی روشن. ..

و اما مصطفی احمدی روشن- دانشجوی انقلابی که ثابت کرد، عصر مصطفی تمام نشده است و هنوز هم می توان مانند “مصطفی ” زندگی کرد. نیازی نیست لبنانی باشد و جنگی باشد و مبارزه مسلحانه ای باشد تا درس و مدرسه را مجاهدانه رها کنی و به بلندای شهادت برسی. با شهادت مصطفی احمدی روشن بیشتر از همیشه بر ما ثابت شد که آدمی آنگونه می میرد که زندگی کرده است. و بیشتر از زمان و مکان برای دانشجوی مسلمان – چگونه زیستن است که اهمیت می یابد.

از در مدرسه آمد تو. رفتم طرفش. دست دادم. پوستش زبر بود، مثل همیشه. درس و بازی مان که تمام می شد، می رفت پای مینی بوس کمک پدرش. همه کار می کرد:از پنچرگیری تا جارو کردن کف مینی بوس. تک پسر بود، ولی لوس بارش نیاورده بودند. از همه مان پوست کلفت تر بود. درس ها ادامه پیدا کرد تا دبیرستانی شدیم. دبیرستان، سال اول، نفری سه چهار تا تجدید آوردیم. سال دوم رفتیم رشته ریاضی. افتادیم دنبال درس. مسئله های جبر، مثلثات و هندسه را که کسی توی کلاس از پسشان بر نمی آمد، حل می‌کردیم. صبح اول وقت قرار می‌گذاشتیم می آمدیم مدرسه، یک مسئله سخت را می گذاشتیم وسط، هر کسی که زودتر ابتکار میزد و به جواب میرسید، برنده بود. حالی به مان می داد. درس‌های دیگرمان مثل تاریخ و ادبیات زیاد خوب نبود، ولی توی درس های فکری و ابتکاری همیشه نمره اول کلاس بودیم. مصطفی کیفی می‌کرد وقتی یک مسئله را از دو راه حل می کردیم…. ذهن پویا و فعالی داشت و پر تلاش و پر همت بود و همین ویژگی ها او را از سد کنکور و دانشگاه عبور دارد. حالا دانشجو شده است. … دوستهای ایام دانشجویی اش نقل می کنند: شب‌ها ساعت ده توی اتاق بسیج خوابگاه سوره واقعه می خواندیم. یک شب من و مصطفی زودتر رفتیم. مسئول اتاق آمده بود، برق روشن کرده بود و نوار مداحی گوش می داد. مصطفی بهش گفت «این اتاق بسیجه، ساعت ده هم باید برای سوره واقعه باز بشه. تو الان نشسته‌ای برق و چراغ و ضبط رو روشن کرده ای. درست نیست، اینا بیت الماله» و چقدر این جمله مصطفی آدم را به یاد شهید بهشتی می اندازد: وقتی در دفتر حزب بعد از ساعت کاری با دوستش در مورد مساله ای غیر از کار صحبت می کردند، بلند شدند و چراغ را خاموش کردند که مبادا هزینه ای از بیت المال را برای مصارف شخصی هدر داده باشند! و انگار این سیره ی عمومی شهدا است.

مصطفی یکی از پنج شش نفری بود که اولین بار توانستند کار آزمایشگاهی زنجیره غنی سازی چهار درصد را انجام بدهند. قرار بود رئیس جمهور بهشان جایزه بدهد، ولی اسمش را نفرستادند. حتی دیدار رهبر که رفتند، مصطفی را نبردند… و به قول سید مرتضی مگر نه این است که همه اجرها در گمنامی است ! و اتفاقاتی از این دست او را در مسیرش سست نمی کرد، دوستش می گوید:

“بهانه زیاد بود برای این که کار را ول کنیم و برویم،اما مصطفی خواب و خوراک نداشت.حاج آقا گفته بود رهبر چقدر پیگیر بحث هسته ای است.ورد زبانش شده بود«باید کاری کنیم از دغدغه های آقا کم شود». دانشجوی انقلابی همه وجودش برداشتن باری است از دوش انقلاب. و حرکت دادن این قطار به سمت قله ها. و همین اخلاص مصطفی بود که بعد از شهادتش موجب شد مقام معظم رهبری در موردش اینگونه بگویند: شهادت این جوان مانند تیری در قلب ما نشست. شهادت این جوان دل ما را سوزاند.

پدرش می گوید: شبانه روز کار می‌کرد. روزی سه، چهار ساعت بیشتر نمی‌خوابید. جوان رشیدی بود ولی به خاطر کثرت کار جسم لاغری داشت. و بندهٔ خوبی برای خدا بود. هر کاری که می‌کرد برای خدا بود. با ۳۲ سال سن کاری می‌کرد که دانشمندان هسته‌ای از دستشان برنمی آمد. و مگر به جز این است که جهاد فی سبیل الله از زندگی آغاز می شود و تا مرگ ادامه می یابد. مرگ فی سبیل الله زندگی فی سبیل الله می خواهد. دانشجویی که فی سبیل الله زندگی کند. درس بخواند. مراقبت از نفس داشته باشد – این سنت تاریخی خداوند است که مرگش نیز فی سبیل الله خواهد بود و در نهایت در تاریخ جاودانه خواهد ماند.

در اخر و با توجه به همه آنچه در این گزارش ذکر نشد و آنچه آورده شد باید چند ویژگی را از ویژگی های دانشجوی انقلابی مسلمان دانست. 1- درس خواندن جهادی 2- تهذیب نفس و توجه به خود 3- توجه به محیط پیرامون و موضع گیری های به موقع. به تعبیری حساس بودن نسبت به زمان و مکان خود 4- توجه به کار جمعی 5- تلاش برای آگاه شدن و آگاهی بخشیدن. 6- بهره گیری درست از نعمت های الهی و توجه به خانواده و خلاصه همه ویژگی هایی که می توان از زندگی شهدای دانشجو و دانشگاهی دریافت، همان چیزی است که در ابتدای گزارش آورده شد. یعنی عمل به تکلیف ذیل توحید الهی.

منبع: هفته نامه رفسنجان

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.