تریبون مستضعفین– سیدفرشاد عریضی
جشنواره عمار، در حالی چهارمین دورهاش را به پایان برد که تعداد آثار رسیده به آن، از 2رقم به 4رقم؛ تعداد محلهای نمایش و اکران 2-3برابر و کیفیت آثار به طرز غیرقابل تصوری ارتقاء یافته است. حالا که بقول نادر طالبزاده، «سیکل اول جشنواره طی شده و حضور بینالمللی حافظان حقیقت مدنظر است»، نقطهایست که باید ایستاد؛ عقب را نگاه کرد تا هم راه گم نشود و هم سرعت دوچندان افزوده شود.
چهارساله شدن این جشنواره نشان داد که این یک اتفاق نبوده؛ برگزاری کارگاههای آموزشی، تربیت نیرو و حمایت از گروههای کوچک تولیدی اقداماتی بود که مؤید این امر است. اما براستی در یک نظام اسلامی که حاکمان آن بدنبال تعالی فرهنگ اسلامیند، راهاندازی یک جشنواره موازی، بدعت نیست؟
جشنواره فیلم فجر که اتفاقا کاملا دولتیست (چه از لحاظ انتساب مسؤولینش و چه از لحاظ بودجه) و طبیعتا باید یک نگاه حکومتی و راهبردی به قضیه سینما داشته باشد، اگر نگوییم کیلومترها، حداقل میتوان گفت فاصله معناداری با آرمانهای انقلاب و حتی نیاز فرهنگی بستر جامعه دارد. جالب اینجاست که این جشنواره درست ایامی برگزار میشود که مردم این کشور سال57 در آن انقلاب کردهاند و حتی نامش برگرفته از همان است!
افراد مختلفی دبیر جشنوارهای که بقولی ویترین عملکرد یکساله صنعت سینمای کشور است، بودهاند؛ در دورههایی افرادی نظیر دکتر ابراهیم فیاض و مسعود فراستی و حتی حسن عباسی هم به عنوان داوران جشنواره و هیأت انتخاب منصوب شدند اما تغییر چندانی بر پردههای سینما مشاهده نشد. پس مشکل از جای دیگری بود؛ سینمای ایران نیرو و خون تازهای در رگهایش نیاز داشت و این همان است که عمار بدنبال آن است. مسلما این راه، راه همواری نیست. همراه کردن فضای تبلیغی و رسانهای جامعه از دشواریهای آموزش و توانمندسازی افراد و تولید بیشتر نباشد، کمتر نیست.
عماریها که دورههای قبل حسابی از دست صداوسیما شاکی بودند، این دوره تا شده است در قاب تلویزیون دیده شدند. برنامههای اختصاصی شبکه4، شبکه2 و حتی شبکه مستند به این رویداد به طور ویژه پرداختند. سایتهای خبری و خبرگزاریهای رسمی به وفور و کثرت، خبرهای جشنواره را پوشش دادند. اما در کمال تعجب بازهم یادداشتی در خبرگزاری اصولگرا منتشر میشود که پاشنه آشیل عمار را تبلیغات میداند و مسببش را هم شهرداری تهران و سازمان سینمایی!
روزگاری کسی عمار را نمیدید، در واقع دیدنیای وجود نداشت که دیده شود، کمکم قوت گرفت تا دیدنیتر شود اما بازهم کسانی نمیخواستند ببینندش، اما امروز عمار از آن مرحله هم گذشته؛ ندیدن عمار برای خودشان مشکلزا خواهد بود تا برای عماریون.
اما به نظر میرسد، این جنگ اگر دو سر پیدا کند، آنچه که ذبح میشود، همان هدف غایی است. پرداختن مکرر به نقایص جشنواره فجر، نامناسب جلوهدادن فضای سینماگران، انتقادهای پرشمار از سینمای ایران و در یک کلام رجزخوانی هیچ حاصلی نخواهد داشت، جز جبههبندی و 2قطبی شدن فضای هنری.
صنعت سینمای ایران گرچه 2هزار نقطه نمایش و اکران بهمانند جشنواره عمار ندارد؛ اما محصولات و تولیداتش (گرچه بصورت گزینشی و گاهی نیز با حذفیات) بروی آنتن رسانه ملی میرود و این یعنی یک پخش مناسب در میان توده مردم. پس یافتن مخاطب، ذائقهسنجی مناسب و اهمیت دادن به تماشاچی، ارکانیست که نباید با استدلال دوری از گیشه، منحرف بودن جریان سینمای کشور و امثالهم از آن غفلت کرد یا دل را به چند نمایش ویدئوپرژکتوری در مساجد و محفلهای فرهنگی خوش کرد.
ضمن اینکه باید مراقب ایزولهکردن جریان فکری انقلاب و دوری گزیدن از جریان غالب، باشیم و این امر تنها به منظور تربیت و آموزش نیروها صورت گیرد، چراکه رشد صحیح در محیط طبیعی و واقعی اتفاق میافتد نه در یک محیط در بسته.
قدرت عمار در فکر و تولید افرادش است نه در بازی رسانهای و تبلیغات و هایوهوی. داشتن ایدههای ناب، پرداخت مناسب سوژهها، فراگرفتن تکنیک و بکاربستن آن در حد اعلا، فراهمآوردن امکان تماشا برای همه مردم ایران، چیزیهایست که مزیت جشنواره عمار است.
بازی در زمینی که مدام در آن بحث بر سر بودجه جشنواره و لغت مردمی آن است، یعنی تلفشدن انرژی. باید نیرو تربیت کرد، محتوا تولید کرد، حرف زد، حرف زد، حرف زد تا شنیده شود و دیده. باید قدر این پدیده را دانست. ¨
سلام و درود؛
دوست عزیز این مطلب شما در پایگاه اینترنتی و بسته فرهنگی عمارنامه منتشرگردید.
http://www.ammarname.ir/node/29257
ما را از بروزرسانی خود آگاه
و با درج بنر و یا لوگو در وبگاه خود یاری نمایید .
موفق و پیروز باشید .
http://ammarname.ir — info@ammarname.ir
یا علی