نماینده مقام معظم رهبری در شورای عالی امنیت ملی با بیان اینکه دفاع از حق هستهای دفاع از همه حقوق ملت است، گفت: اگر دشمن به این نتیجه برسد که با فشار میتواند ما را از حقوقمان منصرف کند، دشمن همه حقوقمان را خواهد گرفت.
سعید جلیلی نماینده مقام معظم رهبری در شورای عالی امنیت ملی هفته گذشته در سفری به خوزستان ضمن زیارت مناطق عملیاتی کربلای 4 و 5 در دانشگاه شهید چمران، مسجد جامع خرمشهر و مسجد آبادان سخنرانی کرد.
وی در شب آخر حضور در خوزستان، در مسجد جامع اهواز در جمع رزمندگان گردان جعفر طیار طی سخنان مبسوطی به تبیین چالش استکبار با ایران اسلامی بر اساس آموزههای قرآنی پرداخت.
بنابراین گزارش در این جلسه آیت الله موسوی جزایری نماینده ولی فقیه و امام جمعه اهواز و آیتالله حیدری امام جمعه موقت اهواز نیز حضور داشتند.
متن کامل سخنرانی نماینده مقام معظم رهبری در شورای عالی امنیت ملی به شرح زیر است:
خوزستان؛ ایرانی کوچک و کاروانسرایی در مسیر بهشت
«خدا را شکر میکنم که توفیق داد تا در این جمع عزیز و دوستداشتنی حضور پیدا کنم.
برای امثال من اهواز و خوزستان صرفاً نام یک شهر و یک استان نیست.
خوزستان برای ما یادآور خاطرات تلخ و شیرین بسیاری است. خوزستان برای مردم ما نماد یک مکتب است. خوزستان میقات بسیاری از عزیزان و دوستان ما در سیرشان به سوی لقاء الله بود. خوزستان یک کاروانسرا در مسیر بهشت است.
تمام اقالیم و اقوام کشور ما این افتخار را دارند که فرزندی از آنها در خوزستان به سوی خدا پر کشیده است و عزیزان ما در جای جای ایران نقطهای از خوزستان را به یادگار دارند. به این ترتیب خوزستان یک ایران کوچک است ولذا حضور در این سرزمین مقدس، آن هم در جمع عزیزانی که یادگار چنین دوران پرشکوهی هستند، برای من یک افتخار است.
شهدا شاهدان بر ما
من میخواهم از این فرصت استفاده کنم و در جمع شما اشارهای به این بکنم که اگر ما به مناسبتهایی جلساتی، به یاد شهدایمان، به یاد آن رشادتهایی که صورت گرفت برگزار میکنیم پیام چنین جلساتی چیست؟ پیام حرکتهایی مثل آنچه که ما امروز تحت عنوان راهیان نور انجام میدهیم و میلیونها نفر در سال میآیند و میقات شهدای ما را زیارت میکنند؛ چیست؟
هر شهیدی که به شهادت میرسید، این آیه در ذهن ما زیاد تلاوت و تکرار میشد که « وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّـهِ أَمْوَاتًا ۚ بَلْ أَحْیَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ» این باور ما است. فقط یک آیه نیست که خوانده باشیم و از آن عبور کرده باشیم. نه! به آن باور داریم و حتماً در یاد ما هست.
سؤال من این است که اگر آنها زنده هستند و در نزد خداوند روزی میخورند، آیا شاهد بر ما هستند یا نیستند؟ و اگر شاهد بر ما هستند، برای ما پیامی دارند یا ندارند؟
در همین آیهای که بیان میکند که شهدا را مرده نپندارید؛ آنها زنده هستند، بعد از این که وصف آنها را میگوید که در لقاء الله عند ربهم یرزقون اند، یک جمله دارد که نشان میدهد شهدا هم شاهد بر ما هستند و هم برای ما پیام دارند. « فَرِحِینَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّـهُ مِن فَضْلِهِ وَیَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِم مِّنْ خَلْفِهِمْ» آنها برای کسانی که از آن مسیر باز ماندهاند بشارتی دارند. چه بشارتی؟ این بشارت بسیار اهمیت دارد. به صراحت میگوید: « وَیَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِم مِّنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ» طبق صریح قرآن شهدای ما دو پیام به ما میدهند:
یک: ترس نداشته باشید!
دو: غم نداشته باشید!
چرا قرآن به این صراحت بر این دو پیام تکیه میکند و اصولاً پیام چنین راهی را «لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ» میداند؟ کسانی که به راستی در جایگاه دوستان و یاران اولیا الله باشند «لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ».
نگاهی تاریخی: از 60 مستعمره مستقیم تا قرارداد 1907
میخواهم با توجه به شرایط امروز ، در جمع شما به این موضوع بپردازم.
امروز یک سؤال اساسی مطرح است. ؛اگر ملتی بخواهد اندیشه و نگاه و آرمانش محقق بشود اگر مردمی بخواهند با موفقیت مسیر خودشان را پیش ببرند ، شرطش چیست؟ طبیعی است که در پاسخ این سؤال خیلی از نکات میتواند مطرح بشود. باید وحدت داشته باشند. برای این که بتوانند آن نگاه خودشان را محقق کنند، عزم جدی داشته باشند اما حالا بر فرض که یک ملتی چنین ارادهای را داشت. وحدت را هم داشت. ایمان را هم داشت. تزلزل نداشت. تنبلی و سستی نداشت. خواست این کار را انجام بدهد. آیا موانع و مزاحمتهایی در سر این راه وجود دارد یا ندارد؟
شما شاهد هستید که در طول تاریخ این گونه نبوده که اگر ملتی خواسته برای سرنوشت خودش، برای کار خودش تصمیمی بگیرد، بدون مزاحم باشد. همیشه کسانی بوده اند که مزاحمتهایی را ایجاد میکرده اند و مانع میشده اند. به خودشان حق میدادند که دخالت کنند و به منافع آن کشور یا به حقوق آن ملت یا به ارزشهای آن مملکت تعدی بکنند.
در همین تاریخ کشور خودمان شاهد هستید. من تاریخ چند قرن پیش را نمیگویم. در همین یکی دو قرن گذشته بارها شده که قدرتهایی ، وارد کشور میشدند و منافع خودشان را دنبال میکردند. در مقاطعی دوتا قدرت در کنار هم مینشستند و بدون حضور شما برای کشور شما تصمیم میگرفتند.
شما قرارداد هزار و نهصد و هفت را شنیدهاید. روسیه و انگلیس با هم مینشینند و تقسیم میکنند. شمال را به روسیه میدهند و جنوب را به انگلیس. نه فقط راجع به کشور ما، این پدیده راجع به خیلی از کشورها تکرار شده. کشوری مثل انگلیس حرکت میکند، میرود و شصت کشور دنیا را مستعمره مستقیم خودش قرار میدهد! اینها غیر از مستعمرات غیرمستقیم است. شما در طول تاریخ از این پدیدهها زیاد میبینید.
جنگ جهانی دوم و تعاریفی برای نهادینه کردن تبعیض
این پدیده در دوران معاصر ما به چه شکلی وجود دارد؟ این بحث خیلی مهم است.
بعد از جنگ جهانی دوم چند قدرت آمدند و یک وضعی را نه برای کشور خودشان بلکه برای کل مناسبات جهان تعریف کردند. چند قدرت معدود بودند. چهار پنجتا بیشتر نبودند اما آمدند و گفتند، نه تنها در کشور خود آنها باید چنین مناسباتی حاکم باشد، بلکه برای مجموعه مناسبات جهان هم تعریفهایی را ارائه کردند و بر همین مبنا برای خودشان امتیازاتی را قائل شدند. گفتند ما چند کشور با دیگران متفاوت هستیم. ما باید امتیاز وتو داشته باشیم. اگر تصمیمی گرفته شد، میتوانیم آن را وتو کنیم. این را به صراحت بیان کردند و هیچ ابایی هم از این بحث نداشتند. مثلاً راجع به همین حوزه هستهای ، به صراحت گفتند ما چند کشور باید سلاح هستهای داشته باشیم و بقیه نباید داشته باشند. شما همین معاهده ان.پی.تی را که نگاه میکنید، خیلی صریح گفتند؛چند قدرت باید سلاح هستهای داشته باشند و بقیه نباید داشته باشند.
حالا خیلی لطف که کردهاند، توصیه کردهاند که این چند کشور به سمت خلع سلاح بروند ولی این که حالا چه کسی و چگونه این را انجام میدهد، همچین چیزی در آن معاهده نیست.
یک سری انحصارات را ایجاد کردند. در علم ؛در اقتصاد؛ در سیاست و مدل حکومتی و … که شما باید این گونه باشید. برای چه؟برای این که منافع آن هاتأمین بشود!
این یک واقعیتی است که وجود دارد. شما از بعد از جنگ جهانی دوم تا امروز شاهد هستید که قدرتها چنین حق و چنین امتیازی را برای خودشان قائل شدند و چنین چیزی را تعریف کردند.
1945 تا 2014
حالا دو جور میشود برخورد کرد. یکی پذیرش این وضع است. من چند سال پیش سفری به ژاپن داشتم. میدانید که ژاپن یکی از کشورهایی بود که در جنگ جهانی دوم مورد حمله هستهای قرار گرفت. توسط یکی از قدرتها بمباران هستهای شد. ما در آنجا با شاهدان عینی بمباران اتمی ملاقات کردیم. از آن شاهدان عینی تا مقامات بالا در حد نخست وزیر میگفتند که حقمان بود! ما باید بمباران میشدیم! یک رویکرد به نظام سلطه این است. از سال هزار و نهصد و چهل و پنج تا الآن که دو هزار و چهارده است، آمریکا هنوز به خودش حق میدهد که در آنجا پایگاه نظامی داشته باشد. میگوید هنوز اطمینان من جلب نشده و باید اینجا حضور داشته باشم! نخست وزیر ژاپن همان سال میگفت، حزب ما بعد از شصت سال رأی آورد. برای چه؟ برای این که شعار انتخاباتی ما این بود که پایگاههای آمریکا باید از ژاپن برچیده بشود. در ملاقاتش با من گفت:” من فکر میکنم که ما موفق نمیشویم و من باید استعفا کنم” و اتفاقا چند ماه بعد از آن ملاقات ، دیدیم که استعفا کرد و نتوانست آن شعارش را محقق کند و تا همین الآن هم که دو هزار و چهارده است، هنوز آمریکاییها راضی نشدهاند و هنوز پایگاه نظامی خودشان را در آنجا دارند. هنوز هم که هنوز است، میگویند بمباران هستهای که کردیم کار درستی بوده! شما دیدید که همین رئیس جمهور آمریکا که به آنجا رفت، نه عذرخواهی داشت و نه چیزی.
یعنی این مناسبات را تثبیت کرده اند. در مقابل دوتا رویکرد هست. یک رویکرد این است که این مناسبات را میپذیرد.
رویکرد دوم: پاسخ مزاحمت؛ مقاومت
یک رویکرد دیگر این است که نه. من باید استقلال خودم را داشته باشم و آزادی خودم را و بر روی مبانی خودم پافشاری کنم و امور را بر اساس آن شکل بدهم. این رویکرد انحصار را قبول نمیکند. خیلی از کشورها بودند که چنین مقاومتهایی را داشتهاند. ما نمیگوییم کس دیگری چنین مقاومتی نکرده اما چندتای از اینها موفق شدند. و توانستند این مقاومت را ادامه بدهند.
اینجا عرض من این است که ارزش کار امام ما و مردم ما این است، انقلاب اسلامی ظهور یک پدیدهای بود که در مقابل این مناسبات ایستاد. گفت نه! من باید خودم استقلال داشته باشم و آزادی داشته باشم و میخواهم حکومت را بر مبانی دینی خودم شکل بدهم.
معلوم است که چنین قدرتهایی و چنان مناسباتی به شما خوشامد نمی گویند.چون تمام منافع آنها را به چالش کشیده. لذا اینها از ابتدای انقلاب اسلامی یک مقابله جدی را با جمهوری اسلامی و با انقلاب اسلامی شروع کردند. اول ؛خود انقلاب بود. شما دیدید که تمام این چند قدرت از شاه حمایت کردند اما ملت ایستاد و گفت نه، شاه باید برود و او را سرنگون کرد.
مثالهای فراوان داریم. بدترین مثال این است که حمله نظامی را تحمیل کردند. عنصری مثل صدام را_ خودشان گفتند که_ کمک کردند. هشت سال هر چه در اختیارشان بود به او دادند تا بتوانند مانع این مدل بشوند. اما یک ملت ایستاد و از حق خودش دفاع کرد و اجازه نداد که او پیروز بشود. همین وضع در سایر عرصهها پیش آمد. یعنی هر آنچه که برای پیشرفت بود، هر آنچه که برای تعالی کشور بود را شما میخواستید انجام بدهید، میدیدید که یک همچین مزاحمی وجود دارد. این مزاحم فقط برای شما هم نیست. در هر جا که مطامعشان اقتضا بکند وارد عمل می شوند.
شورای «امنیت» و خونسردی در برابر کشتار یک میلیون انسان!
مثلاً همین یک ماه پیش رئیس جمهور فرانسه به صراحت میگوید، من باید نیروی نظامی به افریقای مرکزی اعزام بکنم. چون منافع من در آنجا به خطر افتاده ! حالا به چه دلیل، بر مبنای چه منطقی؟ همان منطق استکباری که قرآن به آن اشاره میکند. «فَاسْتَکْبَرُوا فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَقَالُوا مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً»؛ میگویند که ما قدرت داریم و قدرت کسی از ما بیشتر نیست، پس به خودمان این حق را میدهیم.
مثالهایش را میبینید. در عراق، در فلسطین، در افغانستان، حالا اینها موارد مشهود و مشهور است. بعضی جاها هست که بیسر و صدا جنایات بزرگ اتفاق میافتد. مثلاً همین بیست سال پیش یک کشور کوچک آفریقایی به اسم رواندا در سال هزار و نهصد و نود و چهار، به دلیل این که یک عده میخواستند منافع خودشان را آنجا دنبال کنند، یک میلیون نفر کشته میشوند. در یک کشور کوچک، همین بیست سال پیش، نه این که مال صد سال پیش باشد؛ ولی شما میبینید که حتی خبرش را هم ندادند. این که میگویم، یک خبر به اصطلاح روزنامهای نیست. این چیزی است که جزو اسناد سازمان ملل است. یک میلیون نفر در هزار و نهصد و نود و چهار کشته شدند اما در شورای امنیت هیچ احساس نگرانی برای همچین نا امنی وجود ندارد که جدی دخالت بکند و جلوی آن را بگیرد!
تفاوت هیتلر با غرب امروز
اینها این گونه دارند مناسبات جهان را بر مبنای تفکر خودشان تعریف میکنند، فقط در زمینه ظلم و زور نیست. تزویر هم در کنارش وجود دارد.
شاید یک زمانی کسی مثل هیتلر اگر آدم میکشت و اگر این جنایات را میکرد، ابایی هم نداشت. میگفت من قائل به تبعیض هستم. من قائل به نژادپرستی هستم. به صراحت بیان میکرد. یا در همان دوران استعماری. تفاوت این دوره این است که کسانی که این جنایات را انجام میدهند، این تبعیضها را قائل هستند، این برخوردهای دوگانه را دارند، همزمان شعار آزادی میدهند. شعار حقوق بشر میدهند. شعار دموکراسی میدهند!
از یک طرف میبینیم که بیشترین نادیده گرفتن حق مردم را در مناسباتشان دارند و بیشترین ارتباطات را با کشورهای دیکتاتوری دارند اما بیشترین ادعا را در دمکراسی دارند! بیشترین تخلفات را در سلاحهای کشتار جمعی دارند. متهم اصلی سلاحهای کشتار جمعی و سلاح هستهای هستند و باید محاکمه بشوند اما در موضع مدعی سلاحهای کشتار جمعی مینشینند! میگویند ما باید بررسی کنیم که کسی سلاح هستهای نداشته باشد! این آن ویژگی است که شما در این دوره شاهد هستید.
الگوی جدید از ظهور تا تثبیت؛ از پیشرفت تا تکثیر
من نمیخواهم زیاد روی این تکیه بکنم. من چند جا این صحبت را کردم. بحثی که من میخواهم اینجا مطرح کنم، این است که حالا یک مدل در برابر کسانی با چنین نگاهی، ایستاده!یک ملت در برابرش ایستاده و میگوید، من انحصارات شما را قبول ندارم و مدل خاص خودم را دارم و توانسته این مدل را نه تنها مطرح کند بلکه در تحققش هم موفق بوده و توانسته با موفقیت پیش برود و در هر زمینهای که دشمن فشار آورده، این موفق شده. نه تنها موفق شده بلکه تکثیر هم شده. یعنی اگر خرمشهر رابا این مدلی که خودش داشت که میگفت من با دست خالی میایستم و خرمشهر را آزاد میکنم ؛خوزستان را آزاد میکنم ؛ آزاد میکرد! این مدل هم موفق شد، و هم تکثیر شد. همین مدل الهامبخش شد و شما دیدید که جنوب لبنان هم با همین مدل آزاد میشود. جنگ سی و سه روزه هم با همین مدل پیروز میشود. جنگ بیست و دو روزه هم با همین مدل موفق میشود. جنگ هشت روزه هم با همین مدل موفق می شود.
در حوزه سیاسی باز مدل مردم سالاری دینی مطرح می شود. یک نوع جمهوریتی را پیش میگیرد که خود آنها ندارند. یعنی جمهوریتی که متکی به آرای مردم است، نه به منابع ثروت و قدرت.
موفقیت ها با چه مبنایی به دست آمد؟
در حوزه علمی واقتصادی اگر آنها میآیند و با تحریمها فشار میآورند، این مدل ایستادگی میکند .
دیشب در آبادان هم عرض کردم ؛ بیشترین فشارها را روی موضوع هستهای، میآورند، تمام تحریمها را به کار می گیرند تمرکزمی کنند که شما نتوانید هستهای بشوید. نتوانید در این موضوع موفق بشوید. اتفاقاً شما در همان جا بیشترین موفقیتها را به دست میآورید. به 19000 سانتریفیوژ می رسید؛ به غنی سازی 5 درصد و 20 درصد می رسید؛ با این که آنها همه تلاششان را کرده بودند که شما را متوقف کنند.
خب این موفقیت ها با چه مبنایی به دست آمده است؟
و چه چیز میتواند این موفقیت را کماکان تضمین کند و پیش ببرد ؟و چه چیزی میتواند خدای نکرده موجب کندی این موفقیت و یا ایجاد ضعف بشود. من اینجا میخواهم این بحث را باز کنم.
آنها تمام ظرفیت خودشان را به کار گرفتند، ظرفیتهای سختافزاریشان را، از جنگ، از ترور، از تحریمها، از فشارهای اقتصادی و نتیجه نگرفتند و بر روش های دیگری متمرکز شده اند.
تمام کفر در برابر “اسوه حسنه”
به کارگیری ظرفیت های نرم افزاری یعنی چه؟! یعنی در ملتی که توانسته است این موفقیتها را به دست بیاورد، تردید را، تشکیک را و یاس را القا کنند و ترس و نگرانی را. این آن چیزی است که آنها دنبال میکنند که بتوانند با این وسیله مقاصد خودشان را دنبال کننند. چرا؟
چون به خوبی میدانند اگر ما توانستهایم موفق بشویم، تمام موفقیت های ما متکی به ظرفیت های نرم افزاری مان بوده است. اگر ما در جنگ موفق شدیم، دلیلش سلاحهای خاص و جنگافزارهای خاصی نبوده بلکه یک عنصر دیگر بوده است. عنصر ایمان وعنصر امید بوده است.
اینجا است که نقطه مقابل حرکت آنها و عملیات روانی آنها؛ یاد شهدای ما است.
آنها وقتی میتوانند ملتی را از مسیر پیشرفت؛ منحرف کنند که دچار تردید و تشکیک کنند. اگر ما باور داریم که شهدای ما زنده هستند و به ما بشارت میدهند که نگران نباشید و بیم نداشته باشید، پیام شهادت و گواهی شهدای ما دقیقاً مقابل خطی است که آنها دنبال میکنند.
ما در قرآن کریم داریم که:« لَّقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّـهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن کَانَ یَرْجُو اللَّـهَ وَالْیَوْمَ الْآخِرَ وَذَکَرَ اللَّـهَ کَثِیرًا» . تمام حرف ما و باور ما این است که پیامبر اسوه و الگوی ما است. الگوی کامل و متعالی، در همه عرصهها ! اما شما قبل و بعد از این آیه را ملاحظه کنید، و ببینید که در چه شرایطی نازل شده است. و قبل و بعد این آیه چه میگوید؟ در شرایطی است که کفر با تمام ظرفیتش در قالب تمامی احزاب وقت؛ علیه پیامبر بسیج شدهاند.
پیامبر امید در برابر لشگر تهدید و تردید
یک تهدید از بیرون بود و یک تردید از درون. کسانی از بیرون تهدید میکردند و کسانی از درون تردید ایجاد میکردند. قرآن چه وقت میگوید: “پیامبر برای شما اسوه است”؟ در زمانی که پیامبر در جنگ خندق از سوی احزاب مختلف به شدت محاصره شده بود و کسانی از درون دچار تردید شده بودند و این تردیدها را القا میکردند.
در زمانی که فشارها مضاعف شده و همه دشمنان در بیرون جمع شده اند، کسانی در درون آن جامعه می گفتند: «مَّا وَعَدَنَا اللَّـهُ وَرَسُولُهُ إِلَّا غُرُورًا»، به صراحت میگفتند که: «یَا أَهْلَ یَثْرِبَ لَا مُقَامَ لَکُمْ فَارْجِعُوا»، از مسیری که دارید برگردید! وگرنه این جایگاه را دیگر نمیتوانید داشته باشید. به وضوح تزلزل ایجاد میکردند که «إِنَّ بُیُوتَنَا عَوْرَةٌ»:، در صورتی که قرآن میگفت، «وَمَا هِیَ بِعَوْرَةٍ إِن یُرِیدُونَ إِلَّا فِرَارًا»یعنی فضای تردید و تزلزل ایجاد کردن در زمانی که سختیها پیش میآید، «وَلَا یَأْتُونَ الْبَأْسَ إِلَّا قَلِیلًا»؛ خیلی کم آن سختی را تحمل می کردند. این آن فضایی است که آنها دنبال میکنند تا خوف ایجاد کنند. حالا برخی میخواستند ترس ایجاد کنند، بعضیها واقعاً خودشان هم دچار این خوف و ترس می شدند. که تعبیر شده با اندک حملهای که میشود، با اندک تهدیدی که میشود، «تَدُورُ أَعْیُنُهُمْ کَالَّذِی یُغْشَىٰ عَلَیْهِ مِنَ الْمَوْتِ» البته بعد به محض این که خوف و خطر و نگرانی برطرف میشد، میبینیم زبان همینها تیزتر از بقیه بود! «سَلَقُوکُم بِأَلْسِنَةٍ حِدَادٍ» با زبانها ی تند تازه شروع میکنند به طلبکاری کردن! مدعی شدن! این تعبیری است که قرآن دارد بیان میکند.
چرا این نگاه وجود دارد؟ ببینید، این خیلی اهمیت دارد. چون دچار اشتباه محاسباتی میشوند. قرآن به صراحت بیان میفرماید. میگوید چرا دچار این هستند. میگوید حتی وقتی که دشمن رفته است و وجود ندارد، اینها هنوز دچار اشتباه محاسباتی هستند «یَحْسَبُونَ الْأَحْزَابَ لَمْ یَذْهَبُوا»، هنوز در محاسباتشان خیال میکنند که دشمن پشت در خانههایشان است! «یَحْسَبُونَ الْأَحْزَابَ لَمْ یَذْهَبُوا».
وقتی تهدید از بیرون بیاید و با تردید از درون آمیخته بشود، میتواند این نگرانی را ایجاد کند که امید را از جامعه بگیرد. ایمان را بگیرد. مانع جریان امید در جامعه بشود.
نقطه مقابل این چیست؟ وقتی که قرآن اینها را بیان میکند، میفرماید «لَّقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّـهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ» میگوید اسوه شما باید پیامبر باشد!
چه کسانی با پیامبر می مانند؟
نکته جالبش این است که میگوید، چه کسانی با پیامبر می مانند. کسانی که:« وَلَمَّا رَأَى الْمُؤْمِنُونَ الْأَحْزَابَ قَالُوا هَـٰذَا مَا وَعَدَنَا اللَّـهُ وَرَسُولُهُ وَصَدَقَ اللَّـهُ وَرَسُولُهُ ۚ وَمَا زَادَهُمْ إِلَّا إِیمَانًا وَتَسْلِیمًا» .یعنی وقتی که تهدید دشمن را میبینند، نه تنها دچار تردید نمیشوند، بلکه بر ایمان آنها افزوده میشود.
من اینجا میخواهم به این مجلس بزرگ برسم که چرا ما چنین مجلسی داریم. به دنبال آن این آیه می آید که: «مِّنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّـهَ عَلَیْهِ ۖ فَمِنْهُم مَّن قَضَىٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ» .
میگوید آنهایی که با پیامبر هستند، نمیگویند که دشمن قوی است و بلکه ایمان آنها بیشتر میشود. عزم آنها جدیتر و امیدشان بیشتر میشود. آنهایی که شهید شدند: مَّن قَضَىٰ نَحْبَهُ؛ آنها حاضر هستند، میگوید اینها زنده هستند؛ اموات نیستند بل احیا هستند و بلکه به شما بشارت میدهند. وَیَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِم مِّنْ خَلْفِهِمْ، به چه بشارت میدهند؟ نترسید و نگران نباشید. اگر ما یادوارهای برای شهدا میگیریم، اگر ما راهیان نوری را راه میاندازیم، پیام شهدا این است که امید هست. اگر ما امروز از امید صحبت میکنیم، سرچشمه امید در مکتب شهدا است. در گفتمان شهدای ما است. آن گفتمان است که میتواند عرصه را برای امید و پیشرفت و نگران نبودن و پشتکار بیشتر فراهم بکند.
مقاومت؛ هزینه یا سرمایه گذاری؟
شما میبینید که این پیام است که مرتب میتواند موفقیتها و پیروزیهای بیشتری بیاورد. در نقطه مقابل ؛ تمام تلاش دشمن این است که امید را از جامعه بگیرد. با القای ترس، با القای نگرانی، با القای هزینههای موهوم.
من یک سؤال میکنم. شما میدانید که الآن یکی از بحثهایی که رسانههای بیگانه دارند دنبال میکنند این است که _من یک برنامه یک ساعتهای دیدم که یک شبکه بیگانه تهیه کرده بود_ میگفت مردم شما چرا میخواهید انرژی هستهای داشته باشید؟میدانید که هزینهاش چقدر زیاد است؟! یعنی هزینهها را زیاد معرفی کردن، برای این که یک ملتی را از حقش محروم کنند. مثل آن حرکتی که اینها میخواستند در قضیه دفاع مقدس انجام بدهند. اگر ملت ما هزینههای سنگین داد، این هزینه را، این سرمایهگذاری را، فقط برای دفاع از خرمشهر نکرد. ملت ما در دفاع از خرمشهر به دشمن مدلی را نشان داد که او دیگر برای همیشه اگر با گزینه نظامی علیه ملت ما اقدام کند، پشیمان میشود.
لذا آن چیزی که برای دشمن اهمیت دارد، اگر که شهدای ما را مورد هدف قرار میدهد، برای او مهمتر این است که آنها را به صورت معنوی حذف کند. یعنی خوف و حزن؛ و خط دلهره و دلسردی را جایگزین خط ایمان و امید بکند . در حالی که شهدا میگویند: « وَیَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِم مِّنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ» . نگران نباشید و نترسید. این آن پیام است. دشمنان از این پیام و راه بشارت و امید شهدا نگران هستند.
آن هیمنه فرو خواهد ریخت
شما میبینید، با مناسباتی که در فضای جهانی درست کردهاند می خواهند القا کنند اگر مقاومت کنید، مقاومت هزینه دارد و فایده ندارد و بینتیجه است!
نقطه مقابل آن خطی است که انقلاب اسلامی نشان داد. که اتفاقاً این گونه نیست. اتفاقاً اگر شما مقاومت کنید، موفقیت و پیروزی پشت سر هم خواهید داشت و این تجربه سی و سه ,چهار سال اخیر ما است. این گونه نیست که محاسبات فقط بر مبنایی که آنها تعیین میکنند انجام بشود.
همین آقای نخست وزیر ژاپن که این صحبت را میکرد، گفتم که بعد از چند ماه برکنار شد و بعد نماینده مجلس شد. یک سال بعد به ایران آمد. یک ملاقاتی با من داشت. گفت وضع این طوری است و مناسبات دنیا این طور است. من گفتم شما اشتباه میکنید. شما فکر میکنید، مسیری که رفتید مسیر درستی است؟ گفتم من از ایران برای شما مثال نمیزنم. در همین کنار ما، در عراق همین اندیشه ایستاد و عراق با همین اندیشه اجازه نداد و آمریکاییها را در کمتر از ده سال از کشورش بیرون کرد و شما بعد از پنجاه سال هنوز نتوانستهاید. بعد از شصت و چند سال هنوز نتوانستهاید.
اگر این مدل تکثیر بشود، آن هیمنه فرو خواهد ریخت. مثل آن مثالی است که شما شاهد هستید. در داستانها هست که پادشاهی بیلباس راه میرفت و کسی جرأت نداشت که بگوید، این پادشاه لخت است. یک بچه داد زد. گفت بابا این لخت است و بعد فراگیر شد. امروز فضایی ساختهاند که میخواهند، افسانه شکستناپذیری خودشان را به ملت ها القا کنند. انقلاب اسلامی نشان داد که این گونه نیست. میشود همه آنها پشتیبان شاه باشند و شاه سرنگون بشود. همه آنها پشتیبان صدام باشند و صدام موفق نشود. همه آنها اجازه ندهند که شما هستهای بشوید و شما ببینید که هستهای را در کشور به کجا رساندهاید.
بعد این تکثیر هم شده است. فقط شما نگفتهاید. در لبنان هم میشود. در غزه هم میشود. خب او از این نگران است.
این است آن عظمتی که انقلاب اسلامی امروز دارد به دنیا نشان میدهد. یاد شهدای ما باید این را برای ما زنده کند. حماسه این گونه خلق میشود که کسانی با کمترین چشمداشت بیشترین فایده را برسانند. این یک انگیزش معنوی میخواهد. اگر ما حماسه دفاع مقدس را داشتیم، برای این بود که انسانهایی مثل سیدعلی هاشمیها را داشتیم. اینها بودند که آمدند و با کمترین امکانات بیشترین فایدهها را رساندند و دشمن را ناامید کردند.
حماسه مردم سالاری دینی
شما همین حماسه را در عرصه سیاست میبینید. ملت ما در مقاطع مختلف؛ حماسه ایجاد کرد. اجازه نداد که آنها بگویند یک مدل برای دموکراسی هست و آن هم دموکراسیای که مبتنی بر ثروت و قدرت است. شما این را در مقاطع مختلف دیدید، در انتخابات ریاست جمهوری سال هشتاد و هشت یک حماسه بزرگ ایجاد شد. ملت نشان داد، هم مشارکت و هم رقابت جمهوریت خودش را به رخ جهان کشید. طبیعی است که آنها باید تدبیر کنند و مانع این بشوند. اما این ملت نشان داد که میتوان این را انجام داد و این حماسه را تکرار کردند. فقط هشتاد و هشت نبود. نود و دو هم بود. شما دوباره نشان دادید ملتی را که میگوید، من خودم انتخاب میکنم. این بسیار ارزشمند است.
یک مدلی از دمکراسی و مردم سالاری ارائه میشود که اتفاقاً دین، اسلام و ولایت فقیه حافظ آرای مردم هستند. اجازه نمی دهند رای مردم وتو شود. اجازه نمیدهند که کسی در امانت آرای مردم دست ببرد. خب این مدل باید هم از سوی آنها به چالش کشیده بشود. آنها میبینند سالهاست در یک کشوری که دویست سال و بیشتر ادعای دموکراسی دارد، قدرت در دو حزب بیشتر دست به دست نشده است که هیچ فرقی هم با هم ندارند. شاید در یکی دو تا تاکتیک با هم اختلافی داشته باشند. اینجا است که میبینید به تکاپو می افتند که مدل جمهوری اسلامی را به چالش بکشند.
امروز ما در یک مرحله بسیار ارزشمند تاریخی قرار داریم. امروز آن نهال انقلاب اسلامی یک شجره تنومند شده است. این شجره دارد روز به روز ثمرات پربارتری را ارائه میکند. این شجره دارد روز به روز انشاءالله پیشرفتهای بیشتری را ارائه میکند. امروز شما میبینید که انقلاب اسلامی در زمانی که هنوز نورس بود، آن مقاومتها را کرد و آن پیشرفتها را به دست آورد. امروز که به یک جوان برومند تبدیل شده است. سی و چهار سال از عمرش میگذرد. با تجربیات گرانسنگ. چگونه میتواند ادامه بدهد؟ وقتی که این حماسهها کماکان ادامه داده بشود.
نیاز امروز؛ حماسه اقتصادی
امروز یکی از مهمترین عرصههای حماسه، اقتصاد است. این که رهبر معظم انقلاب به دنبال حماسه سیاسی میفرمایند، ما باید حماسه اقتصادی ایجاد کنیم، دلیلش این است که آنها امروز با ملتی که اهل امید است، اهل ایمان است روبرو هستند که میتواند بسیاری از آن عرصهها را باز بکند.
لذاست که شما میبینید آنها خود ملت را هدف گرفتهاند. بیان میکنند که ما باید اقتصاد را، به صراحت میگویند، تحریمهای فلج کننده، چون میگویند ما باید کاری بکنیم که خود این مردم از این مسیر پشیمان بشوند. بترسند. باز قرآن به صراحت بیان میکند که «إِنَّمَا ذَٰلِکُمُ الشَّیْطَانُ یُخَوِّفُ أَوْلِیَاءَهُ» میخواهند بترسانند. بعد میگوید و لاتخافوا، نترسید. ان کنتم مؤمنین. چون میداند ملتی که ایمان و امید داشته باشد، از مسیر خودش منحرف نخواهد شد.
امروز یکی از مهمترین عرصهها عرصه اقتصاد است. یعنی همان طور که آنها در عرصه نظامی و عرصه سیاسی با فتنه هشتاد و هشت، در عرصه فرهنگی با حضور و فعالیت ؛ناکام شدهاند، انشاءالله باید با وحدت و با همدلی بتوانیم همین حماسه را در عرصه اقتصاد هم ایجاد بکنیم.
سفر رئیس جمهور مقدمه حماسه اقتصادی
به خصوص خوزستان با این ظرفیت بسیار بزرگ، با این ذخایر بزرگ مادی و معنوی که دارد. با این سفر اخیر آقای رئیس جمهور به خوزستان ؛امروز خوزستان میتواند همان طور که در دفاع مقدس، برای حماسه دفاع مقدس پیشتاز و پیشگام شد، امروز میتواند در اقتصاد و در حماسه اقتصادی و در جهاد اقتصادی هم پیشگام باشد. چون این ظرفیتها را به خوبی دارد. هم ذخایر مادی دارد، هم ذخایر معنوی دارد. وقتی یک جوان بیست و دو سه ساله ما میتوانست فرمانده لشگر بشود و آن حماسهها را بیافریند، حتماً در عرصه اقتصادی هم میتوان حماسههای بسیار بزرگتری را ایجاد کرد.
لذا انشاءالله باید با همدلی و طراحی حول آن مسیری که امام راحل ما و مقام معظم رهبری و شهدای ما برای ما باز کردند را دنبال کنیم، تا انشاءالله بتوانیم بهتر از گذشته و با یک شتابی در شأن انقلاب اسلامی پیشرفت کنیم.
با همین منطق سراغ سایر حقوق شما هم خواهد آمد
دفاع از حق هسته ای دفاع از همه حقوق ملت است
مقاومتی که ما امروز داریم انجام میدهیم، مثل دوران دفاع مقدس است. اگر ما زمانی از خرمشهر دفاع میکردیم، فقط از خرمشهر دفاع نمیشد، از کل ایران دفاع می شد. اگر ما امروز داریم از حقوق هستهای مان دفاع میکنیم، این فقط دفاع از یک حق نیست. این دفاع از همه حقوق ما است. اگر دشمن به این نتیجه برسد که با فشار میتواند شما را از یک حقتان منصرف کند، او با همین منطق سراغ سایر حقوق شما هم خواهد آمد. با همان ابزار فشار به طمع میافتد که شما را از سایر حقوقتان منصرف کند.
لذاست که مقام معظم رهبری میفرمایند: “عدم عقبنشینی از حقوق ملت و ایستادگی در برابر زیادهخواهی ها.” این دو رکن اصلی است که انشاءالله در نظام مبنا قرار دارد و دنبال خواهد شد و انشاءالله از حقوق هستهای هم مثل سایر حقوق به بهترین شکل دفاع خواهد شد و دنبال خواهد شد.
من این را عرض کنم که امروز آینده بسیار درخشانی در برابر ملت ما و در برابر انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی قرار دارد. این که مقام معظم رهبری میفرمایند، ما بعد از تثبیت انقلاب و نظام و دولت باید به سراغ تمدن اسلامی برویم یعنی یک نگاه فعال، مبتکرانه و اصولی و انشاءالله با ادامه راه شهدا بتوانیم آن تمدن اسلامی را به بهترین شکل محقق کنیم. از این که توفیق پیدا کردم در جمع شما عزیزان حضور پیدا کنم، خیلی خدا را شاکر هستم و امیدوارم که همه ما بتوانیم رهروان و میراثداران خوبی برای شهدا باشیم.»
آقای جلیلی ! حرفهای خیلی خوبی بود اما شما که لالایی به این خوبی بلد بودی چرا خود خوابت نمی برد؟
جلیلی از نظر گفتمانی در گفتگوهای
هسته ای مرتکب گناهی نابخشودنی شد .اشتباه گفتمانی جلیلی – که جای نقد
دارد- محدود کردن مذاکره به چند کشور و پذیرش سیادت آنها بر جهان بود. در
حالی که باید از این فرصت برای کشاندن پای بقیه کشورها و بالا بردن هزینه
برای دشمن استفاده می کرد. اما برعکس جلیلی با محدود کردن تلاشهای هسته
ای خود بادایره محدود 6 کشور زورگو که خود را صاحب دنیا می دانند عملا
سیادت آنها را پذیرفت. در حالی که احمدی نژاد در دوره ای که از چزخه هسته
ای برکنار نشده بود با کشاندن پای کشورهای دیگر ، هژمونی سلطه قدرتها را
بر دنیا به چالش کشید و هزینه سیاسی سنگینی را به دشمن تحمیل کرد. احمدی
نژاد استاد مسلم استفاده از دیپلماسی عمومی بود حال آنکه جلیلی تصور می
کرد صرف ایستادگی در مذاگرات و امتیاز ندادن کافیست! بی آنکه هیچ هزینه
ای را به غرب تحمیل نماید.
قبول ندارم
موضوع پيچيده تر اين حرفهاست كه ميگوئي
و نميشود هم همه تقصير ها را به گردن جليلي بيندازي
و البته احمدي نژاد هم استاد مسلم استفاده از ديپلماسي عمومي نبود. احمدي نژاد نتوانست درست جامعه را ارزيابي كند و در آخر هم رفتنش بي ربط به اين ناتواني اش نبود.
راستي!
استادان مسلم ديپلماسي عمومي هيچ وقت يك اشتباه استراتژيك ميكنند و جامعه مذهبي ايران را به بازي بگيرند و فكر هم بكنند كه اينها واكنشي نشان نميدهند؟
آقای اصفهانی! اتفاقا موضوع به همین سادگی است و پاسخ شما هم فقط از سر عجز است.
احمدی نژاد استاد مسلم دیپلماسی عمومی بود و تنها جرمش هم این بود به
شعار نه شرقی نه غربی واقعا معتقد بود.
خیال می کنید روسیه و چین عاشق چشم و ابروی ایران بودند؟ خیر. آنها هم از
قرارداد تهران با برزیل و ترکیه عصبانی شدند و در کمتر از 24 ساعت به
قطعنامه علیه ایران رای دادند و از همان لحظه احمدی نژاد کلا در سیاسیت
خارجی و ماجرای هسته ای خلع شد. جلیلی هیچ اعتقادی به شعار نه شرقی نه
غربی در عمل نداشت.
قلمداد کردند.
مشكل اينجاست كه شماها ديپلماسي عمومي را فقط در حوزه سياست خارجي ميبينيد و داخل را يا جزو عموم نميدانيد يا ديپلماسي آن را يك چيز بي خودي ميپنداريد.
احمدي نژاد اين اواخر در داخل نسبت به مذهبي ها خيلي توهين آميز برخورد كرد. نسبت به مراجع برخورد خوبي نداشت. در حوزه هائي كه اصلا ربطي به وي نداشت و يا صلاحيت اظهار نظر در آن را نداشت اظهارنظرهاي نپخته و غير كارشناسي ميكرد. اين باعث گريزان شدن عموم (حداقل در داخل) نسبت به عملكرد رئيس جمهور اسلامي ايران ميشد.
در مورد جليلي هم من از دورن وي خبر ندارم كه بدانم وي به نه شرقي نه غربي معتقد بود يا نه ولي به عملكردش هم نمره بدي نميدهم.
شما اگر از اعتقادات او خبر داري و علم غيب ميداني نظرت براي خودت حجت است ونميتواني با انتشار آن انتظار قبول از طرف ديگران را داشته باشي