آرش امیری؛ با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، منافقین به ابزاری برای دشمنان ایران تبدیل شدند و به نبرد مسلحانه برای براندازی نظام نوپای جمهوری اسلامی ایران برخاستند. در تاریخ 35سالهی انقلاب اسلامی ایران، جنایتهای بیشمار فرقهی رجوی (سرکردهی گروهک تروریستی منافقین) ثبت شده است. بمبگذاری در دفتر حزب جمهوری اسلامی، همکاری با رژیم صدام، دیکتاتور معدوم عراق در 8 سال جنگ تحمیلشده علیه ایران، اجرای عملیات تروریستی در مناطق مختلف ایران و در نهایت، ترور دانشمندان هستهای ایران، فقط بخشی از جنایتهای منافقین است.
فرقهی رجوی در عملیات تروریستی خود ضد ملت ایران، بیش از 17 هزار شهروند ایرانی را ترور و شهید کرده است. خصومت منافقین با نظام جمهوری اسلامی ایران فقط به عملیات ترور منتهی نمیشود و جاسوسی برای اسرائیل و آمریکا هم در پروندهی منافقین ثبت شده است. عناصر سازمان منافقین در سالهای اخیر در موضوع هستهای نیز با اسرائیل و آمریکا همکاری کردهاند.
بیش از یک دههی پیش، ادعاهای گروهک منافقین دربارهی وجود تأسیسات هستهای مخفی در ایران، سبب شد فشارهای بینالمللی علیه ایران افزایش یابد و مجموعهای از اقدامات از سوی آژانس یا دیگر نهادهای بینالمللی علیه ایران انجام گیرد.در این نوشته، به دنبال پاسخ به این سؤال هستیم که جایگاه منافقین برای غرب در برنامهی هستهای ایران کجاست؟ و آیا افشاگر برنامهی هستهای ایران منافقین بودند یا آنها ابزاری از سوی غرب یا سرویسهای جاسوسی غربی برای انجام این کار بودند.
چرایی ورود منافقین به مسئلهی هستهای ایران
گروه مجاهدین (منافقین) در سال 2002 برای اولین بار دربارهی تأسیسات اتمی مخفی ایران به کاخ سفید گزارش داد و کاخ سفید به این گروه وعده داد که از این راز پرده برخواهند داشت. واقعیت این است که اقدامات این سازمان در حساسیت مسئلهی هستهای ایران نقش مهمی داشته است با توجه به سابقهی جنایات و اقدامات منافقین بر ضد ملت ایران، شاید ورود منافقین به پروندهی هستهای امری طبیعی و در راستای دشمنیهای این سازمان با جمهوری اسلامی ایران به نظر برسد، اما اقدامات در این زمینه پیچیدهتر از آن بود که توسط سازمان ضعیفی مانند منافقین صورت گیرد.
جدا از این مسئله، ورود سازمان منافقین به پروندهی هستهای ایران هم جای سؤال دارد که در ادامهی این بخش به آن میپردازیم. دو اتفاق مهم باعث شد تا گروه منافقین در اواخر دههی نود دست از اعمال خشونتآمیز بردارند و راه دیگری برای دشمنی با نظام جمهوری اسلامی ایران انتخاب کنند. مهمترین عامل این امر، اعلام رسمی موقعیت این گروه به عنوان یک گروه تروریستی در سال 1997 در آمریکا، سال 2000 در بریتانیا و سال 2001 در اتحادیهی اروپا بود.
مدارک و شواهد بیشمار جنایات جنگی و جرائم علیه بشریت این گروه را نباید دستکم گرفت. صدها قربانی و همچنین بسیاری از اعضای سابق این گروه که از دست سازمان مجاهدین در زندانها و شکنجهگاههای عراق و از جمله زندان ابوغریب گریخته و نجات یافتهاند، شاهدان زنده و قابل دسترسی در کشورهای مختلف اروپایی بودند.
جایگاه مجاهدین خلق (منافقین) در صحنهی سیاسی بینالمللی دومین عامل است. زمانی، مجاهدین خلق (منافقین) از حمایت سیاسی افراد زیادی در غرب بهره میبرد. در واقع سازمان توسط صدام حسین حمایت مالی میشد تا به منظور جذب حمایت در رقابتهای اطلاعاتی سازماندهی شود. انگیزهی واقعی مجاهدین این بود که صدام را متقاعد کند که نیروی دوامپذیری علیه ایران است تا بتواند تسلیح و آموزش ممتد نیروهایش توسط رژیم صدام حسین را توجیه کند. اما حتی قبل از سقوط رژیم صدام حسین، مجاهدین خلق (منافقین) در حال از دست دادن زمینهی سیاسی بود؛ چرا که در بافتار 11 سپتامبر و تهدید تروریسم جهانی، فعالیتهایش مورد ارزیابی مجدد قرار میگرفتند.(1)
در واقع مجاهدین خلق (منافقین)، در این دوران، حمایت سیاسی خود را تا حدودی از دست داد. به همین منظور و برای فرار از تضعیف موقعیت خود، با ابراز تمایل به تکرار تبلیغات ضدایرانی اسرائیل دربارهی مسائل هستهای، خودش را وارد مسئلهی هستهای ایران کرد تا به این طریق، حمایت نومحافظهکاران آمریکا و رژیم صهیونیستی و بعضی کشورهای اروپایی را جلب کند.
به عبارتی تحلیل مشخص مجاهدین و حامیان خارجی آنان بر اساس این واقعیت شکل گرفته بود که روند مثبت مذاکرات ایران و اتحادیهی اروپا حذف این گروه را از صحنه در پی خواهد داشت. بنابراین آنان در پی آن بودند که سیاست بنبست مذاکرات ایران با هیئات اروپایی را دنبال کنند. بنابراین رفتن مریم رجوی در این زمان مشخص به پارلمان اروپا در چارچوب اقدامی ناگزیر و از سر ناچاری، برای بر هم زدن میز مذاکرات ایران و اتحادیهی اروپا قابل تحلیل است.(2)
اما سؤال مهمی در این زمینه قابل طرح است: آیا افشاگر برنامهی هستهای ایران منافقین بودند یا آنها ابزاری از سوی غرب و سرویسهای جاسوسی غربی برای برملا کردن پروندهی هستهای ایران بودند؟
شاید ورود سازمان منافقین به پروندهی هستهای ایران برای فرار از موقعیت رو به تضعیف این سازمان است؛ اما در این مسئله، مانند دیگر مسائل، این سازمان آلت دست بعضی از کشورهاست و در راستای سیاستها و اهداف آنان حرکت میکند.در واقع منافقین مزد میگیرد تا ترفندهای تبلیغاتی را علیه فعالیت هستهای ایران اجرا کند. بعد از مدتی برجستهترین روزنامهنگار آمریکایی فاش کرد که اطلاعات مربوط به فعالیتهای هستهای ایران ساخته و پرداخته دستگاههای اطلاعاتی اسرائیل است که در یک همکاری بین اسرائیل و منافقین و توسط به اصطلاح شورای مقاومت ملی انتشار یافته است.(3)
سیمور هرش، برندهی جایزهی پولیتزر و افشاکنندهی ماجرای جنایات جنگی آمریکا در ابوغریب، در آخرین کتاب خود نوشته است:
یک مقام ارشد آژانس بینالمللی انرژی اتمی در گفتوگو با وی تأیید کرده است که منبع اصلی اطلاعات مربوط به فعالیتهای هستهای ایران دستگاههای اطلاعاتی اسرائیل بوده است که این اطلاعات را از طریق مجاهدین انتشار داده است. وی که به خاطر افشای جنایات جنگی آمریکا در ویتنام در دههی 1970 و بسیاری از افشاگریهای مهم، جوایز متعدد پولیتزر و غیر از آن را در عرصهی فعالیتهای رسانهای دریافت کرده، مشروح همکاریهای مجاهدین و موساد را تشریح کرده است. او خاطر نشان میکند که در پی انتشار اطلاعات هستهای مربوط به ایران و پس از دو سال تلاش، سرانجام فعالین رسمی بینالمللی، از جمله آژانس بینالمللی انرژی اتمی، کذب بودن اتهامات وارده به ایران را اعلام کردهاند. تحرکات اخیر در بررسیهای این آژانس برای رژیم اسرائیل، موساد و مجاهدین، نوعی بیآبرویی تعریف شده است.
سیمور هرش در کتاب خود مینویسد: تنها دو هفته بعد از حملهی آمریکا به افغانستان، در 24 اکتبر سال 2001، اسرائیل یک هیئت رسمی دولتی را برای مذاکرات رسمی به آمریکا اعزام کرد. در این هیئت گیدئون فرانک، مدیر کمیسیون انرژی اتمی اسرائیل نیز حضور داشت. علاوه بر آن، ژنرال یوزی دایان، رئیس شورای امنیت ملی اسرائیل، در هیئت شرکت داشت و هدف آنها از سفر به واشنگتن، متقاعد کردن آمریکا نسبت به خطرناک بودن ایران از ناحیهی سلاحهای اتمی بود. مقامات اطلاعاتی آمریکا و اسرائیل از اواسط دههی 1990 فعالیتهای هستهای ایران را زیر نظر داشتند و ایران بارها اعلام کرده بود هیچ مقصود نظامی از فعالیتهای هستهای ندارد.(4)
در سال 2001 نیز اسرائیل اسنادی سرهم کرده بود که خبر از همکاریهای صنعتی و اقتصادی ایران و روسیه، به خصوص در بخش آلومینیوم و فولاد میداد. هیئت اسرائیلی در اکتبر 2001 با جان بولتون، معاون وقت وزیر خارجهی آمریکا، ملاقات کردند؛ اما نتوانستند آمریکا را به خطرناک بودن ایران متقاعد کنند. علت این بود که آمریکا سرگرم مسائل مربوط به عراق بود. تنها اقدام آمریکا پس از آن دیدار، قرار دادن ایران در فهرست محور شرارت بود، اما پس از آن نیز آمریکا همهی همّ خود را معطوف عراق کرد.
نتیجهگیری
بنا بر آنچه رهبری مجاهدین (منافقین) ادعا کرده، وی با افشای ماهیت نظامی فعالیتهای هستهای، آمریکا و غرب را به طور جدی رودرروی ایران قرار داده است؛ بحرانی که یک سوی آن آمریکا و متحدان غربی او هستند و سوی دیگر آن اسرائیل که گاهوبیگاه با تهدید حملهی نظامی، سوای روندی که آمریکا و متحدان او در پیش گرفته، وجهی متفاوت از این بحران را نمایندگی میکند.
زمانی که منافقین در وضعیت سقوط بودند، جلب اعتماد عنصر خارجی جدید که آمریکا و متحدان او و به طور مضاعف اسرائیل است، با تمرکز بر تشدید چالش هستهای با ایران موضوعیت پیدا کرد. این روند البته به تناوب و بسته به مواضع آمریکا در قبال پروندهی هستهای ایران اشکال و ابعاد مختلفی به خود گرفته است. در چنین وضعیتی بود که مواضع رژیم صهیونیستی در قبال ایران سخت به مذاق مجاهدین خوش آمد؛ تا جایی که مجاهدین را علیرغم روبهرو شدن با چالشهای تازه که بازتاب تغییر و تعدیل و به رسمیت شناختن دولت غاصب بود، به نزدیکی بیشتر به اسرائیل کشاند.(5)
این تغییر رویکرد اگرچه با چشمانداز اعتمادسازی اسرائیل به خود و در نهایت اتکا به عنصر خارجی جدید بود، اما از این جهت نیز میتوانست برای مجاهدین حائز اهمیت باشد که اسرائیل میتوانست نقش واسطه برای نزدیک کردن آمریکا به مجاهدین را ایفا کند و مهمتر اینکه میتوانست نقش کاتالیزور برای مجاب کردن آمریکا به گزینهی نظامی باشد. به یک معنا، تمامی تلاشهای به ظاهر سیاسی مجاهدین (منافقین) در یک دههی گذشته را میتوان در راستای نزدیک شدن به بهترین امکان خارجی در راستای سرنگونی و البته با هدف مجاب کردن عنصر خارجی به حملهی نظامی ارزیابی کرد.
مجاهدین برای رسیدن به چنین چشماندازی، از همهی فرصتهای سیاسی و ایدئولوژیک و تضادهای موجود میان آمریکا و اسرائیل و غرب استفاده کردهاند. این رویکرد تا جایی پیش رفته که مجاهدین بیشترین تمرکز خود را معطوف به بزرگنمایی تهدیدهای نظامی اسرائیل کردهاند و در این مسیر از تمامی پتانسیلهای موجود استفاده میکنند.(6)
مجاهدین با علم به اینکه مواضع اسرائیل در قبال ایران بسیار از جنبههای سیاسی و مستمسکهایی مثل اتمی شدن فراتر بوده و جنس و ماهیتی کینهتوزانه و تاریخی-ایدئولوژیک دارد، در مقایسه با آمریکا که چالشهایش با ارجحیت راهحلهای سیاسی دنبال میشود، بر این امید هستند که مواضع اسرائیل و آمریکا را تا حد امکان برای انتخاب گزینهی نظامی یککاسه کنند.
توجه داشته باشیم اظهارات نتانیاهو در آخرین اجلاس سازمان ملل و دربارهی برنامههای اتمی ایران و با آن کاریکاتور معروفش که باعث هجو و مضحکه از سوی برخی مخالفان و دشمنان جدی ایران شد، تنها و تنها از سوی مجاهدین، جدی و مورد استقبال قرار گرفت و تا مدت مدیدی اسبابی شد برای جوسازی دربارهی حملهی قریبالوقوع اسرائیل به ایران.
با همهی این تلاشها، علیرغم سه دهه دخیل بستن و اصرار مجاهدین به جلب حمایت و اتکا به عنصر خارجی، اما تا اینجا نتیجهای جز همین ذوقزدگیهای کودکانه و آن هم به قیمت مضحکه و منزوی شدن بیشتر مجاهدین حتی در نزد جریانات اپوزیسیون، حاصلی برای آنها نداشته است.(*)
پینوشتها
1- گروهک منافقین ادامهی حیات خود را در طرح ادعاهای هستهای علیه ایران میبیند:http://mersad67.com/
3- روحانی، حسن، امنیت ملی و دیپلماسی هستهای، تهران، 1390.
5- قاسمی، مهران، نیمقرن پروندهی هستهای ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1387، ص 234.
6- امید منافقین جهت انتخاب گزینهی نظامی علیه ایران: /http://mersad67.com
Sorry. No data so far.