یکم: جمهوری اسلامی ایران همواره از مذاکره و تعامل سازنده با غرب استقبال کرده است. البته شرایط مذاکره مستقل با آمریکا متفاوت است. آن ها در سال های گذشته از هرگونه شرارتی علیه ملت ایران دریغ نکرده اند. در چند ماه اخیر نیز که دولت آقای روحانی به آمریکا قدری روی خوش نشان داده است، همه به وضوح مشاهده کرده اند که مسئولان آمریکایی چه رفتار زشتی از خود بروز داده اند.
از طرف دیگر، در مذاکراتی که طی چند ماه اخیر میان ایران و 1+5 انجام شد، نتیجه درخشانی مشاهده نمی شود. هرچند ممکن است در کوتاه مدت، بتوان از حواشی توافقاتی که صورت گرفته، تا حدی به نفع کشور استفاده کرد. البته این یک تفسیر بدبینانه از توافقنامه ژنو نیست؛ چرا که متن توافقنامه به وضوح و بدون نیاز به شرح و تفسیر، این واقعیت را به خوبی نشان می دهد.
در واقع، دولت یازدهم در این توافقات منافع ملی را به درستی در نظر نگرفته، چنانکه جمهوری اسلامی ایران در قبال تعطیلی بخش مهمی از فعالیت های صلح آمیز خود، چیزهایی را می گیرد که اولاً اموال غصب شده او به شمار می رود، و ثانیاً هیچ تناسبی با تعطیلی تاسیسات هسته ای ندارد. مردم نیز از این توافق چندان که تصور می شود، خوشنود نیستند. زیرا طبیعی است که هیچ ایرانی ای دوست ندارد بیگانگان با کمال وقاحت، نیروگاه ها و بخش های علمی و تحقیقاتی کشور را پلمب کنند.
دوم: تجربه 35 ساله انقلاب نشان می دهد که مسئولان آمریکایی، از جمله رذل ترین عناصر دنیا محسوب می شوند و به چیزی جز اسارت ملت ایران و نابودی جمهوری اسلامی راضی نیستند. پس باید در رفتار با آنها مراقب بود. متاسفانه وقتی لبخندها و سخنان باب میل دشمنان از سوی بعضی ها افزایش می یابد، باید متقابلاً شاهد افزایش توهین ها و سخنان تهدید آمیز آمریکایی ها باشیم. جالب است که هنوز دولتمردان، خصوصاً وزیر امور خارجه، آن طور که شایسته است به توهین ها و تهدیدها پاسخ نداده اند.
سوم: ممکن است برخی ادعا کنند که با وجود تحریم ها، چاره ای جز پذیرش توافق اخیر و راه آمدن با غربی ها نداشته ایم، اما باید دقت داشت که نباید درباره تحریم ها تا این حد اغراق کرد. همه قبول دارند تحریم اتفاق خوبی نیست و مشکلاتی را برای کشور ایجاد می کند، اما این صحیح نیست که سهم تحریم ها را در مشکلات اقتصادی به اندازه ای بالا نشان دهند که تصور شود مشکلات اقتصادی با رفع یا کاهش تحریم ها از بین می رود.
خیلی از اقتصاددان های ما بر این باورند که ریشه مشکلات اقتصادی را باید در جای دیگر جستجو کرد. مثلاً می توان به ضعف مدیریت و برنامه ریزی، عدم استفاده از نخبگان دلسوز در مدیریت کشور، ویژه خواری و فساد اقتصادی اشاره کرد.
از طرف دیگر، باید در نظر داشت که ما در سال های گذشته در برابر تحریم های غرب و آمریکا به خوبی مقاومت کرده ایم و توانسته ایم در خیلی از زمینه ها تحریم ها را بی اثر و تبدیل به فرصت کنیم. خودکفایی در تولید بنزین، نمونه خوبی در این زمینه است.
هرچند ضد انقلاب سعی می کند تلقین نماید که بنزین تولید داخل از کیفیت بالایی برخوردار نیست و لذا بخشی از آلودگی هوای کلان شهرها به مصرف بنزین ایرانی بر می گردد. لکن اخیراً یکی از مراکز تحقیقاتی غیردولتی و معتبر کشور، بنزین تولید داخل را برای آزمایش به پیشرفته ترین آزمایشگاه های آلمان فرستاده بود، وقتی نتیجه آزمایش آمد، معلوم شد که بنزین تولید داخل، از کیفیت خوبی برخوردار است و اثر چندانی در آلودگی هوای کلان شهرها ندارد.
البته از این نمونه ها بسیار است. مهم این است که بدانیم تحریم ها، فرصت های قابل توجهی را برای ایران فراهم کرده است. با این وصف، منفعل شدن در برابر تحریم ها و نادیده گرفتن ظرفیت های درون زا، نمی تواند عاقلانه باشد.
جالب است که این موضوع، همان موضوعی است که اکنون غربی ها با اتکا به آن، در صدد ایجاد جنگ روانی علیه ملت ایران هستند، و آن، القاء به بن بست رسیدن ایران، در صورت شکست توافق نامه ژنو است. باید توجه نمود که جمهوری اسلامی ایران، گزینه های متعددی را برای مواجهه مبتکرانه با شرایط گوناگون دارد و می تواند گزینه جدیدی را برای مواجهه با غرب انتخاب کند.
بهترین راهکار در مواجهه با 1+5، همان راهی است که دو سال قبل، مقام معظم رهبری با معرفی اقتصاد مقاومتی نشان دادند. البته متاسفانه به آن میزان که بعضی نخبگان سایر کشورها ارزش اقتصاد مقاومتی را فهمیدند، دولتمردان ما آن را درک نکردند. در حالی که می توانیم با اقتصاد مبتنی بر ظرفیت ها و استعدادهای منحصر بفرد داخل، به راحتی توطئه های خارجی را خنثی کنیم.
در عین حال باید این را هم در نظر داشت که ما در دنیا تنها نیستیم و آمریکا و غرب نیز دیگر از قدرت چند دهۀ قبل برخوردار نیستند. غربی ها روز به روز در معضلات ریشه دار خودشان بیشتر غرق می شوند و لذا سلطه آن ها بر دنیا به شدت کاهش یافته است.
با این وصف، با ایجاد شبکه ای از کشورهای سلطه ستیز و تعامل موثر با آن ها، می توان عملکرد بهتری از گذشته داشت. متاسفانه طی ماه های اخیر، خیلی از پروژه های مهم اقتصادی در انتظار نتیجه توافقات ژنو است. بنابراین بسیاری ترجیح می دهند به جای کار، به فکر کاهش تحریم ها، فروش راحت نفت و خرج کردن آن در کشور باشند.
اما باید پرسید به چه قیمتی؟ عده ای تلاش دارند دولت جدید را مجاب نمایند که همه تخم مرغ های خود را در سبد توافق با غرب قرار دهد. به نظر راقم این سطور، حتی اگر غربی ها به همه آنچه در توافقنامه وعده داده اند عمل کنند،- که بعید است- همچنان اقتصاد ایران، یک اقتصاد پراشکال و شکننده باقی خواهد ماند، چرا که عایدات ناشی از این توافقنامه، تنها بخش کوچکی از نیاز کشور را تامین خواهد کرد.
از سوی دیگر، هر قدر کشور به بیرون وابسته تر شود و از فعال سازی ظرفیت های داخلی غفلت ورزد، توان آن برای حل مشکلات اقتصادی کمتر خواهد شد. لذا باید امیدوار باشیم چنین دیدگاه هایی بر مدیریت کشور حاکم نشود. ذکر این نکته ضروری است که در داخل، میل به توسعه برون زا، از غربگرایی آشکار و پنهانی که در فکر بعضی از نخبگان ما از گذشته رسوخ کرده نشأت گرفته است.
غربی ها طی قرون پیشین، همواره سعی کرده اند به ما و ملت های مشابه این گونه القا کنند که انسان های درجه 2 هستیم. انسان های درجه 2 از منظر غربی ها، ابزاری برای رشد و توسعه انسان های درجه یک-یعنی غربی ها- به شمار می روند. بنابراین باید همواره در مقام مقلّد و مصرف کننده حفظ شوند.
بدین منظور، تلاش می کنند که باور کنیم «نمی توانیم» و باید در ازای فروش منابع طبیعی ارزشمند خود به ثمن بخس، کالاهای درجه چندم آن ها را با ولع مصرف نماییم. جالب است که علوم انسانی غربی که رسماً در دانشگاه های ما تدریس می شود، یکی از مسیرهای باورمند کردن نخبگان ما به غرب است.
غربگرایی موجب می شود کسانی در کشور به پیشرفت های چشمگیری که در سال های گذشته رخ داده و حتی مورد اذعان غربی ها هم هست، باور نداشته باشند، یا سعی کنند این پیشرفت ها را کم اهمیت جلوه دهند. البته آنچه گفته شد نفی دولت یازدهم نیست.
دولت یازدهم در این مدت توفیقاتی داشته است. بعضی از وزارتخانه ها از جهت مدیریتی، از پختگی خوبی برخوردارند و بی انصافی است که توفیقات دیده نشود. با این حال، نباید بیان توفیقات با کوبیدن دولت قبلی و نادیده گرفتن زحمات آن توام گردد. باید توجه داشت که این سنّت غلط، دیر یا زود گریبان مسئولان فعلی را هم خواهد گرفت.
چهارم: ما طی چند ماه گذشته با پدیده ای تازه در سبک مدیریتی روبرو بوده ایم و آن، تلاش برای مهندسی افکار عمومی است. در این مدت بعضی اصرار دارند آقای روحانی را به سمت رفتارها و سخنانی سوق دهند که کاربرد آن صرفاً برای جهت دهی افکار عمومی به موضوعات خاص و در نقطه مقابل، غافل کردن از سایر موضوعات است.
شاید این افراد تصور می کنند مهم ترین رسالت دولت فعلی، تلاش برای ماندگاری است. باید توجه داشت که این روش ها گرچه در کوتاه مدت ممکن است مفید واقع شود، اما در بلند مدت به نفع دولت نیست. باید اجازه داد مردم واقعیت ها را آن طور که هست ببینند و در نهایت خودشان انتخاب کنند.
اگر استفاده ابزاری از تریبون های رسمی و مهندسی افکار عمومی متوقف نشود، آرایش سیاسی کشور می تواند به نحو ناعادلانه ای به نفع جریان سیاسی حاکم تغییر کند. البته عملکرد صحیح رسانه ها و تشکّل های مردمی برای واقع نمایی بیشتر، می تواند میدان سیاست ورزی را به شرایط عادلانه نزدیک کند.
در عین حال، باید مراقب بود با مهندسی افکار عمومی و اقدامات ریاکارانه، بیش از این زمینه حضور گروه ها و افرادی که نشان داده اند هیچ ارزشی برای منافع ملی قائل نیستند، به بخش های گوناگون دستگاه سیاسی کشور فراهم نشود. موضوعی که قطعاً هوشمندی مضاعف را در قبال انتخابات آینده مجلس شورای اسلامی طلب می کند.
پنجم. اصولگراها، همچنان از مشکل مدیریت واحد رنج می برند. در حقیقت، هنوز میان آنها، حرکت هدفمند، هماهنگی و انسجام لازم دیده نمی شود. تردید نباید کرد که می بایست شرایط نویی را برای جریان اصولگرایی به وجود آورد، شرایط جدید، حتماً مستلزم تغییر در کادر رهبری اصولگرایان خواهد بود. نکته دیگر، عدم تفکیک کف و سقف اصولگرایی از سوی بعضی از اصولگراهاست.
اگر قرار باشد عده ای با ترسیم سقف برای اصولگرایی و قراردادن خود در نزدیک ترین نقطه به این جایگاه، بقیه را زیر خط اصولگرایی معرفی کنند و تخریب آنها را برای خود مباح بشمارند، هیچ تضمینی برای توفیق اصولگرایان در میدان سیاسی کشور وجود نخواهد داشت. باید توجه داشت، اسلام از ما خواسته در مواجهۀ سیاسی، علاوه بر برخورداری از سعه صدر، هوشمندی به خرج دهیم. این سعه صدر و هوشمندی هیچ منافاتی با تکلیف گرایی ندارد.
Sorry. No data so far.