محمد رسولی
بودند جزو قافله بی سوادها
یک عده بی سواد، رضائی نژادها
عقد اخوتی که نبستیم هم شکست
پای قرارداد، سر انعقادها
ای وای از آن نهاد ریاست که هیاتش
یک سینه آه کرده بلند از نهاد ها
یک بی سواد، در صف کالا، دو روز پیش
جان داده است در وسط ازدیادها
مائیم و خشم از طمع کدخدای ده
تو باش و خنده های محمدجوادها
Sorry. No data so far.